به گزارش خبر۲۴، این تحول نه صرفاً افزایش حملات، بلکه بازتعریف نقش سایبر در منظومه جنگی و بازدارندگی جمهوری اسلامی را نشان میدهد.
جهش ۷۰۰ درصدی و یک دگرگونی راهبردی
براساس گزارش این اندیشکده با عنوان «جبهههای دیجیتال»، عملیات سایبری ایران در جریان درگیری اخیر با رژیم صهیونیستی، رشدی بیش از ۷۰۰ درصدیرا نسبت به موارد پیشین نشان داده است. اما اهمیت موضوع تنها در کمیت حملات نیست؛ بلکه در تحول کیفی راهبرد ایران در استفاده همزمان از ابزارهای دیجیتال، عملیات روانی، شناسایی میدانی و اطلاعاتی، و تأثیرگذاری ژئوپلیتیکی نهفته است.
تهران در این تقابل نهتنها از هک و حمله صرف استفاده کرد، بلکه کارزاری روانی-عملیاتی طراحی نمود که در آن، حمله سایبری، انتشار محتوا، جمعآوری اطلاعات و حتی عملیات رسانهای در بستر شبکههای اجتماعی، به صورت هماهنگ و لحظهای اجرا شدند.
از اخلال تاکتیکی تا نفوذ راهبردی
در این کارزار، جمهوری اسلامی ایران از مجموعهای از ابزارهای نوین بهره گرفت:
– هک سامانههای نظارتی اسرائیل برای دریافت دادههای لحظهای میدان نبرد؛
– نفوذ به زیرساختهای دیجیتال آمریکاشامل از کار انداختن پلتفرم «تروث سوشال»؛
– جعل هویت شهروندان اسرائیلی و تضعیف روحیه عمومی از طریق محتوای تولیدی با کمک هوش مصنوعی؛
– و نیز اهداف بازدارنده منطقهای، از جمله حمله سایبری به سامانههای آلبانی در پاسخ به میزبانی اعضای منافقین.
این عملیاتها نشان میدهد سایبر دیگر فقط یک ابزار پشتیبان یا انتقامجویانه در سیاست امنیتی ایران نیست، بلکه به یکی از بازوهای اصلی «جنگ ترکیبی» جمهوری اسلامی تبدیل شده است؛ جنگی که خطوط مقدم آن الزاماً فیزیکی نیستند، بلکه در فضای اطلاعات، ذهن و روایت شکل میگیرند.
ایران، روسیه و چین؛ همگرایی در دکترین سایبری
در ادامه این گزارش، اندیشکده مذکور تأکید میکند که دکترین سایبری ایرانبا همپوشانی فزایندهای نسبت به دکترین «جنگ نسل جدید» روسیه و «سهگانه جنگ» چین توسعه یافته است؛ الگویی که سایبر را نه صرفاً ابزار، بلکه بنیانی برای حکمرانی، بازدارندگی و نفوذ میداند.
امضای توافقنامه همکاری سایبری با مسکو و تلاش برای انتقال سامانه ناوبری از GPS به بیدو چین نیز گواهی است بر گرایش تهران به سوی یک ائتلاف دیجیتالمحور در مقابل سلطه زیرساختی غرب.
یکپارچگی سایبری-نظامی؛ آغاز عصر جنگ شناختی ایران
تحلیل مؤسسه خاورمیانه از روند اخیر، نشان میدهد که ایران اکنون به مرحلهای رسیده که ادغام کامل سایبر و نظامیرا در دستور کار دارد. استفاده از زیرساختهای غیرنظامی برای گردآوری دادههای تاکتیکی، انتشار محتوای روانی با هوش مصنوعی در میانه حملات فیزیکی، و ترتیب زمانی دقیق اقدامات در حوزههای مختلف، بهروشنی از فرماندهی واحد و تمرکز راهبردی بالا حکایت دارد.
دگرگونی دکترین سایبری ایران دارای پیامدهای چندلایه است:
1. ترکیب حملات دیجیتال با نبردهای فیزیکی از ایران بازیگری چابک و کمهزینه ساخته است؛
2. هماهنگی لحظهای عملیاتها مقابله را دشوارتر و کشف پیشدستانه تهدید را الزامیتر میکند؛
3. و در نهایت، جنگ سایبری ایران اکنون واجد بعد سیاسی و بینالمللی است؛ ابزار اعمال نفوذ، تحمیل هزینه و حتی صدور دکترین به سایر بازیگران.
جنگ ۱۲ روزه نه فقط آزمونی برای قدرت نظامی، بلکه میدان سنجش بلوغ دیجیتال و راهبرد سایبری ایران بود. بهنظر میرسد جمهوری اسلامی اکنون وارد مرحلهای از نبرد چندبُعدی ترکیبی شده است که در آن، دیپلماسی، اطلاعات، تکنولوژی، عملیات روانی و سایبر بهطور همزمان و هماهنگ در خدمت بازدارندگی و تهاجم قرار دارند.
این روند، نهتنها الگویی برای بازیگران نوظهور در عصر درگیریهای نامتقارن است، بلکه نشان میدهد جنگ آینده، شاید نه در میدان نبرد، که در ذهنها و کابلهای ناپیدا شکل بگیرد.