رسانه تصویری خبر۲۴

افول قدرت در سایه شعارهای توخالی

افول قدرت در سایه شعارهای توخالی

سند راهبرد امنیت ملی (NSS) منتشرشده در دولت دوم دونالد ترامپ، صرفاً فهرستی از اولویت‌های سیاست خارجی نیست؛ این سند را باید اعلامیه رسمی پذیرش افول هژمونی جهانی آمریکا و فرسودگی پروژه جهانی‌سازی لیبرال به رهبری واشنگتن دانست.

- اندازه متن +

گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛  تحلیل دقیق محتوای این سند و کنار هم نهادن اجزای به‌ظاهر پراکنده آن، تصویری روشن از ضعف ساختاری، تناقض‌های ذاتی و راهبردهای معیوب ترسیم می‌کند که نه تنها «عظمت» ادعایی ترامپ را محقق نمی‌سازد، بلکه شتاب زوال نسبی آمریکا را افزایش خواهد داد.

پذیرش صریح افول و نقد گذشته

سند از همان سطرهای نخست، با محکوم کردن سیاست‌های چند دهه گذشته آمریکا، اساس مشروعیت رهبری جهانی این کشور را زیر سؤال می‌برد. دوران پس از جنگ سرد — که اوج هژمونی آمریکا بود — در این سند «خیال‌پردازی و خودویرانگری» نامیده شده و رویکردهای پیشین «اشتباه» و «فراتر از توان واقعی آمریکا» ارزیابی می‌شوند. این اقرار رسمی نشان‌دهنده آن است که نخبگان حاکم در واشنگتن به فقدان منابع مادی و معنوی لازم برای تداوم سلطه یک‌جانبه پی برده‌اند. منتقدان نیز تأکید دارند که ترامپ اغلب بر پایه غریزه شخصی و بدون راهبرد منسجم عمل می‌کرد. پذیرش این ضعف‌ها، نه نشانه قدرت، که مقدمه‌ای بر عقب‌نشینی اجباری از عرصه‌های جهانی است.

تناقض ذاتی «اول آمریکا»

محور اصلی سند، ایدئولوژی «آمریکا اول» است که زیر عنوان فریبنده «واقع‌گرایی انعطاف‌پذیر» ارائه شده. این مفهوم مدعی است که همزمان «عملگرا»، «واقع‌بین»، «اصولی» و «محتاط» است، اما در عمل به بی‌اصالتی مطلق و فقدان هرگونه معیار ثابت اخلاقی یا راهبردی می‌انجامد. نتیجه، سندی سرشار از تناقض‌های منطقه‌ای است:
در آمریکای لاتین، همزمان از حفظ ثبات سخن می‌گوید و حق مداخله نظامی را تحت عنوان «متمم ترامپ بر دکترین مونرو» احیا می‌کند؛
در قبال اروپا، ادعای «تقویت عظمت» با تحقیر آشکار این قاره و حمایت علنی از احزاب راست افراطی همراه است؛
در آسیا-اقیانوسیه، تعهدات امنیتی مبهم با مطالبه افزایش چشمگیر هزینه‌های دفاعی از ژاپن و کره جنوبی عجین شده است.
این تناقض‌ها نشان می‌دهد «آمریکا اول» در عمل به معنای نادیده گرفتن منافع متحدان، تضعیف پیمان‌ها و تبدیل سیاست خارجی به ابزاری غیرقابل پیش‌بینی است.

بازگشت به امپریالیسم قرن نوزدهم:

صریح‌ترین و در عین حال کهنه‌ترین بخش سند، بازگشت آشکار به دکترین امپریالیستی مونرو در نیمکره غربی است. اصطلاح «متمم ترامپ بر دکترین مونرو» مستقیماً یادآور متمم روزولت (۱۹۰۴) است که برای آمریکا نقش «پلیس بین‌المللی» قائل بود. سند جدید اعلام می‌کند که از استقرار نیرو یا کنترل دارایی‌های حیاتی توسط چین، روسیه یا ایران در این منطقه جلوگیری خواهد کرد. این رویکرد، خشن‌ترین و قدیمی‌ترین وجه سیاست خارجی آمریکا را نمایان می‌سازد و نشان می‌دهد واشنگتن در برابر رقبای نوظهور، به جای ارائه الگویی جذاب‌تر، به زورگویی علنی و ادعای مالکیت بر یک قاره متوسل شده است؛ رویکردی کاملاً ناسازگار با جهان چندقطبی امروز که خشم کشورهای منطقه را برمی‌انگیزد و زمینه نفوذ بیشتر رقبا را فراهم می‌کند.

تحقیر متحدان و شکاف در جهان غرب

تندترین بخش سند، موضع تحقیرآمیز نسبت به اروپا است. اروپا در این سند قاره‌ای رو به افول توصیف شده که به دلیل تغییرات جمعیتی، مهاجرت و «سانسور آزادی بیان» با «نابودی تمدنی» مواجه است. این گفتمان دقیقاً تکرار سخنان احزاب راست افراطی اروپایی است و نشان می‌دهد واشنگتن آشکارا خواستار تغییر ترکیب سیاسی دولت‌های متحد سنتی خود است. نتیجه، عمیق‌تر شدن شکاف درون جهان غرب و تردید فزاینده اروپایی‌ها نسبت به اتکای امنیتی به کشوری است که آنان را تحقیر می‌کند؛ یک خودزنی راهبردی بزرگ برای آمریکا.

نادیده گرفتن واقعیت‌های نوین قدرت

سند در شناسایی و پاسخ به اشکال نوین قدرت به شدت دچار کوته‌بینی است. در حوزه اقتصاد، ابزار اصلی را تعرفه‌های تنبیهی می‌داند که در عمل به جنگ تجاری و اختلال زنجیره‌های تأمین جهانی منجر شده و هیچ راه‌گونه راه‌حل ساختاری برای تقویت رقابت‌پذیری واقعی اقتصاد آمریکا ارائه نمی‌دهد. تهدیدات امنیت انسانی نظیر همه‌گیری‌های جهانی و تغییرات اقلیمی نیز تقریباً نادیده گرفته شده‌اند. این غفلت نشان‌دهنده درک بسیار محدود و نظامی‌گرای از مفهوم «امنیت» در قرن بیست‌ویکم است.

سندی که بحران را تشدید می‌کند

سند راهبرد امنیت ملی دولت دوم ترامپ را نمی‌توان نقشه احیای رهبری آمریکا دانست؛ این سند در واقع اعلامیه رسمی بحران هژمونی این کشور است. ویژگی‌های اصلی آن عبارتند از:
– پذیرش ضمنی ناتوانی در تداوم الگوهای گذشته
– مصلحت‌گرایی بی‌ضابطه به جای واقع‌گرایی منسجم
– بازگشت به الگوهای امپریالیستی قرن نوزدهم
– تحقیر و ایجاد شکاف با متحدان کلیدی، به‌ویژه اروپا
– غفلت کامل از تهدیدات امنیتی غیرسنتی
در مجموع، این سند نه راه‌حلی برای خروج از افول نسبی، که عامل شتاب‌دهنده آن است. رویکرد آن بی‌ثباتی نظام بین‌الملل را افزایش می‌دهد، اتحادهای سنتی را سست می‌کند و فضایی خصومت‌آمیز می‌سازد که در درازمدت هزینه‌های سنگین امنیتی، اقتصادی و سیاسی برای خود ایالات متحده به همراه خواهد داشت. ترامپ با این سند، نه بنای «عصر طلایی» جدید، که سنگ بنای عصر بی‌ثباتی و انزوای آمریکا را نهاده است.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *