رسانه تصویری خبر۲۴

جنوب یمن، آزمایشگاه دکترین نوین آمریکا در غرب آسیا

جنوب یمن، آزمایشگاه دکترین نوین آمریکا در غرب آسیا

واشنگتن با جایگزینی دکترین "مدیریت تضادها" به جای مداخله نظامی، جنوب یمن را به آزمایشگاه سنتکام برای کنترل گلوگاه‌های انرژی تبدیل کرده‌است؛ اما این «مهندسی بن‌بست» با نادیده گرفتن متغیر قدرتمند "صنعا"، امنیت دریای‌سرخ را با سناریوهایی روبه‌رو می‌کند که می‌تواند نظم امنیتی غرب آسیا را دگرگون سازد.

- اندازه متن +

به گزارش خبر۲۴،تحولات جنوب یمن را نمی‌توان از تغییرات کلان سیاست آمریکا در منطقه جدا دانست. واشنگتن اخیرا سطح مداخله مستقیم نظامی خود در یمن را کاهش داده‌است، اما این کاهش به معنای تلاش برای صلح پایدار نیست. آمریکا با یک استراتژی دقیق و چندلایه، به‌دنبال مدیریت تضادها میان متحدان منطقه‌ای و استفاده از نیروهای محلی برای پیشبرد منافع خود است. جنوب یمن در این چارچوب نه یک حاشیه جنگ، بلکه آزمایشگاه اصلی دکترین جدید سنتکام محسوب‌می‌شود. این منطقه، با موقعیت استراتژیک خود در دریای‌سرخ و نزدیکی به مسیرهای حیاتی انرژی، به یک صحنه مهم برای آزمایش راهبردهای پیچیده آمریکا تبدیل شده‌است.بازآرایی جایگاه آمریکا: از مداخله مستقیم تا مدیریت هوشمندواشنگتن می‌داند مشارکت مستقیم در جنگ‌های فرسایشی هزینه‌های سنگینی دارد و بازده استراتژیک سابق را نمی‌دهد. جنگ‌های طولانی در عراق، افغانستان و سوریه نشان‌دادند قدرت نظامی بدون پشتیبانی سیاسی و اقتصادی کافی نمی‌تواند اهداف بلندمدت را تضمین‌کند. در پاسخ به این تجربه، دکترین «مدیریت تضادها» شکل گرفته‌است.آمریکا به جای مداخله مستقیم، با بهره‌برداری از اختلاف منافع میان متحدان منطقه‌ای، نفوذ خود را در یمن حفظ می‌کند؛ عربستان امنیت مرزهای جنوبی و تثبیت دولت عدن را اولویت می‌دهد، درحالی‌که ابوظبی به‌دنبال تثبیت جایگاه ژئوپلیتیک در بنادر و مسیرهای دریایی است و واشنگتن با موازنه میان این اهداف، از پیروزی مطلق هر‌یک جلوگیری‌کرده و موقعیت استراتژیک خود را بدون هزینه نظامی مستقیم حفظ می‌کند.

تقابل متحدان در زمین یمندر جنوب یمن، شورای انتقالی جنوب(STC) مورد حمایت ابوظبی در استان‌های عدن، لحج و ضالع فعال است و کنترل بخشی از مناطق کلیدی جنوبی را در دست دارد. این تحرکات مستقیم در تقابل با تلاش‌های عربستان برای تثبیت نفوذ در حضرموت و المهره قرار دارد.دیدگاه عربستان: ریاض گسترش نفوذ شورای انتقالی را تهدیدی برای امنیت مرزهای جنوبی خود و تمامیت ارضی یمن می‌بیند. نگرانی اصلی این است که افزایش نفوذ امارات و شورای انتقالی، قدرت عربستان در پرونده یمن را کاهش دهد و کنترل بر مسیرهای مرزی جنوبی دشوار شود.دیدگاه امارات: ابوظبی با تمرکز بر بنادر استراتژیک و مسیرهای دریایی می‌کوشد جای پای اقتصادی و نظامی خود را تقویت کند. این رویکرد، نشان‌دهنده نگاه بلندمدت ابوظبی به نقش یمن در تجارت و امنیت انرژی خلیج‌فارس است.موضع آمریکا: واشنگتن با پذیرش کارکردی شورای انتقالی، بدون رسمیت‌بخشی به‌ آن، از قدرت میدانی‌اش برای فشار بر صنعا استفاده می‌کند. همزمان، پیام‌های آرام‌بخش دیپلماتیک برای عربستان ارسال‌می‌کند تا نگرانی‌های ریاض مهار شود و موازنه حفظ گردد.این رقابت میان متحدان منطقه‌ای و مدیریت آن توسط آمریکا، نمونه‌ای آشکار از «مدیریت تضادها» است و نشان‌می‌دهد واشنگتن ترجیح‌می‌دهد با کنترل بازیگران محلی و موازنه‌قدرت، اهداف استراتژیک خود را، به‌جای ورود مستقیم به صحنه جنگ پیگیری کند.
خصوصی‌سازی امنیت و تضعیف نهاد دولتیکی از پیامدهای ساختاری دکترین جدید آمریکا، «دولت‌زدایی» و تضعیف نهادهای رسمی یمن است. حمایت از شبه‌نظامیان محلی وابستگی امنیت به منابع خارجی را به دنبال دارد و نقش دولت مرکزی در تامین امنیت کاهش می‌یابد.وقتی ارتش‌ها و نیروهای محلی به جای دولت مرکزی، به منابع مالی و حمایت خارجی وابسته می‌شوند، زمین یمن به مجموعه‌ای از پایگاه‌های نفوذ تبدیل‌می‌شود. این الگو که پیش‌تر در لیبی و سوریه تجربه شده‌است، مانع شکل‌گیری قدرت مرکزی مقتدر می‌شود و زمینه برای رقابت‌های داخلی و منطقه‌ای فراهم‌می‌آورد. در نتیجه، هرگونه بحران یا تنش جدید، به‌سرعت می‌تواند به درگیری‌های گسترده تبدیل‌شود و امنیت محلی و منطقه‌ای را تهدید کند.نفوذ دیجیتال سنتکام: چشم هوشمند بر گلوگاه‌های انرژییکی از ویژگی‌های نوین دکترین سنتکام، استفاده از فناوری‌های پیشرفته برای کنترل و نظارت است. در این چارچوب، حضور فیزیکی جای خود را به فناوری‌های دیجیتال و الگوریتم‌های هوشمند داده‌است:واحد Task Force 59: این واحد با شبکه‌ای از پهپادهای دریایی و زیرسطحی، مسیرهای حیاتی مانند تنگه باب‌المندب را پایش‌می‌کند و جریان کشتی‌ها و تحرکات منطقه‌ای را رصد می‌نماید.هوش‌مصنوعی و تحلیل داده‌ها: الگوریتم‌های هوش‌مصنوعی با تحلیل الگوهای حرکت کشتی‌ها، هرگونه ناهنجاری را شناسایی کرده و داده‌ها را به شکل گزینشی در اختیار متحدان قرار می‌دهند.
این رویکرد به واشنگتن امکان‌می‌دهد بدون‌هزینه نظامی مستقیم، کنترل جریان انرژی و تجارت جهانی را در دست داشته باشد و وارد رقابت جدی با چین و روسیه شود.این سطح از کنترل دیجیتال، نشان‌دهنده تغییر اساسی در رویکرد سنتکام است: از حضور فیزیکی به اشراف اطلاعاتی و هوشمندانه، با تمرکز بر امنیت انرژی و مسیرهای تجارت جهانی.متغیر بازدارنده‌ای به نام صنعابزرگ‌ترین چالش دکترین آمریکا، قدرت فزاینده صنعا در شمال یمن است. طی سال‌های اخیر، صنعا توانسته با حملات دقیق و تسلط بر معادلات دریای سرخ، نقش بازدارنده‌ای ایجاد کند. این واقعیت نشان‌می‌دهد استفاده صرف از نیروهای محلی برای موازنه قدرت دیگر کافی نیست.هرگونه تنش‌زایی جدید در جنوب، نه تنها برای نیروهای محلی بلکه برای حامیان منطقه‌ای و منافع آمریکا هزینه‌زا خواهد بود. این معادله نشان‌می‌دهد سیاست «مدیریت تضادها» محدودیت‌های جدی‌دارد و نادیده‌گرفتن توان صنعا می‌تواند به بحران‌های گسترده منجر شود.
نتیجه‌گیری: بن‌بست مهندسی‌شده و چالش‌های آتیاستراتژی آمریکا در جنوب یمن بر پایه ایجاد یک «بن‌بست پایدار» است. وضعیتی که نه به جنگ تمام‌عیار بازگردد و نه به صلح مقتدرانه برسد. این سیاست «نه جنگ و نه صلح» در کوتاه‌مدت حاشیه مانور موقت برای سنتکام ایجاد کرده، اما در بلندمدت تراکم عوامل انفجار را افزایش‌می‌دهد.فروپاشی ساختارهای اجتماعی، رقابت خونین میان نیروهای نیابتی و نادیده‌گرفتن قدرت صنعا، جنوب یمن را به منطقه‌ای حساس و مستعد بحران تبدیل کرده‌است. انفجار احتمالی این «انبار باروت» نه‌تنها جغرافیای یمن، بلکه کل امنیت انرژی در خلیج‌فارس و تجارت جهانی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و چالشی بی‌سابقه برای مهندسی امنیتی غرب آسیا ایجاد خواهد کرد.
ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *