گزارش اختصاصی خبر۲۴،بازی عجیبی است که هر ساله در فضای سیاسی آمریکا برپا میشود. عروسکهای این خیمهشببازی هر بار با چهرهای تازه وارد صحنه میشوند؛ یکی با موهای طلایی و فریادهای بلند، دیگری با لفاظیهای آرام و وعدههای پرطمطراق. اما در پشت این تغییرات، یک اراده ثابت وجود دارد: استکبار جهانی و مهار هر نوع استقلال در ایران. همین استراتژی است که از آیزنهاور تا ترامپ و اکنون بایدن ادامه دارد.
همچنان که رهبر انقلاب اسلامی ایران تأکید کرده است، تجربه تاریخ به وضوح نشان میدهد که این سیاستها هیچگاه برای ایران سودی به همراه نداشتهاند. در روزگار دکتر مصدق، آیزنهاور نقاب دموکراسی به چهره زد و در پس آن کودتای ۲۸ مرداد را رقم زد. امروز نیز، هرچند تغییرات ظاهری در کاخ سفید به چشم میخورد، سیاستها همانند گذشته برای مقابله با هر نوع استقلال ایرانی دنبال میشود.
تحلیل تاریخی؛ از کودتا تا ترور، یک منطق ثابت
در طول تاریخ معاصر، هیچ رئیسجمهوری در ایالات متحده از سیاستهای ضدایرانی فاصله نگرفته است. در دهه ۶۰، زمانی که انقلاب اسلامی ایران در برابر تهدیدات خارجی ایستاده بود، آمریکا صدام حسین را با تمام امکانات به جنگ هشتساله با ایران فرستاد. حتی در دورههای دموکراتیک، مانند دوران اوباما، هرچند چهرهای دیپلماتیکتر و با ادبیات امیدبخشتر وارد میدان شد، اما در عمل رکورد تحریمهای فلجکننده علیه ایران به ثبت رسید.
در دوره ترامپ این استراتژی عریانتر شد: خروج از برجام، آغاز فشار حداکثری و دستور ترور سردار سلیمانی نمونههایی از این رفتارهای خصمانه بودند. آیا اینها تفاوت ماهویای با اقدامات قبلی دارند؟ پاسخ روشن است: همه آنها بخشی از یک نقشه واحد برای مهار ایران هستند.
سیاستها ثابتاند، تنها اجراها تغییر میکنند
آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی، همواره خطوط قرمز مشخصی داشته که هیچ رئیسجمهوری از آنها عبور نکرده است:
– حمایت بیقیدوشرط از رژیم صهیونیستی: این خط قرمز از ترومن تا ترامپ ثابت مانده است.
– کنترل انرژی غرب آسیا: از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا جنگهای متعدد در منطقه، همیشه اولویت آمریکاییها برای مهار منابع انرژی در خاورمیانه بوده است.
– مهار قدرتهای مستقل منطقهای: استقلالطلبی در هر نقطه از جهان به عنوان گناهی نابخشودنی در نظر گرفته میشود.
– توسعهطلبی نظامی و فروش سلاح: آمریکا همواره از جنگها برای گسترش نفوذ و افزایش فروش تسلیحات استفاده کرده است.
ترامپ شاید با صراحت بیشتری این واقعیت را به زبان آورد: «ما برای دفاع از دموکراسی به غرب آسیا نیامدیم، بلکه برای نفت آمدهایم».
آفت روشنفکری غربزده
در کنار دشمنی خارجی، یک آفت داخلی نیز وجود دارد که همواره مانع درک درست از واقعیتها میشود: جریان روشنفکری غربزده. این جریان که ریشه در دوران قاجار و مشروطه دارد، همواره در هر دوره تلاش کرده تا تغییرات ظاهری در سیاستهای آمریکا را بهعنوان «فرصت» قلمداد کند. این افراد هر بار که رئیسجمهوری جدید در آمریکا به قدرت میرسد، آن را به منزله تغییر ماهیت سیاستهای آمریکا معرفی کرده و مردم را به اتکا به «کدخدا» دعوت میکنند.
این روند، که از دورههای نخستین انقلاب تا امروز تکرار شده، تحلیلهای توهمی را در میان بخشی از نخبگان ایران تقویت کرده است که میپندارند میتوانند با لابیگری و دیپلماسی با آمریکا به یک توافق «منصفانه» برسند. غافل از آنکه لابیها همیشه برای منفعت خود و نه منافع ملتها عمل کردهاند.
راه پیشرفت؛ اتکا به خود و مقاومت هوشمندانه
درسهای تاریخ نشان میدهند که راه پیشرفت ایران نه در پذیرش شرایط تحمیلی غرب، بلکه در مقاومت هوشمندانه و خوداتکایی است. ایران نشان داده که در سختترین دوران تحریمها توانسته به پیشرفتهای چشمگیر در زمینههای هستهای، موشکی و زیستفناوری دست یابد.
نسل امروز ایران دیگر فریب تغییرات ظاهری در سیاستهای آمریکا را نمیخورد. او میداند که آمریکا با هر نقابی که به چهره بزند، همچنان همان منطق «مهار ایران» را دنبال میکند. در این شرایط، استکبارشناسی مهمتر از ترامپشناسی یا بایدنشناسی است. شناخت دشمن واقعی و درک سیاستهای او، در نهایت ما را به سوی پیشرفت و استقلال هدایت خواهد کرد.
عزت در مقاومت، نه در تسلیم
تاریخ ایران نشان میدهد که عزت واقعی زمانی حاصل میشود که در برابر زورگوییهای استکباری ایستادگی کنیم، نه وقتی که در برابر آن تسلیم شویم. این آموزهای است که از رهبر انقلاب اسلامی تا امروز در دل نسلهای مختلف ایران نقش بسته است. پیشرفت ایران تنها در مسیر خوداتکایی و مقاومت پایدار در برابر فشارهای خارجی خواهد بود.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟