به گزارش خبر۲۴،در دنیای معاصر با دو پدیده مهم مواجه بودهایم: نخست تشکیل سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم بود تا دنیای پس از جنگ را به سوی جهانی قانونمند و مبتنی بر ضوابط و قواعد بینالمللی هدایت کند و معاهدات و قوانین بینالمللی را بر رفتار کشورهای جهان و حتی افراد انسانی حاکم سازد و از وقوع جنگها و خشونتها در عرصه بینالمللی و حتی در عرصه مسائل داخلی کشورها جلوگیری کند. این یک بعد از تحولات پس از جنگ جهانی دوم بود.
در مقابل، پدیده دومی که شکل گرفت تأسیس رژیم اشغالگر قدس تحت عنوان اسرائیل بود که در حقیقت دقیقا برخلاف پدیده اول عمل میکند. این رژیم جعلی هیچگاه به هیچ قانون و قاعدهای پایبند نبوده و در سراسر وجود خود جز خشونت، کشتار، قتل عام و جنایت روش دیگری برنگزیده و همواره موجب تشنج، جنگ و ناآرامی در منطقه بوده است. این رژیم، ضدصلح، ضدانسانیت و ضدحقوق بینالملل محسوب میشود. مهمترین پشتیبان این رژیم ضدبشری، دولت ایالات متحده آمریکا بوده است فارغ از آنکه چه کسی بر این کشور حکومت کرده باشد. بنابراین پیوندی کاملا محکم و وثیقی بین اینها برقرار است.
بهگونهای که بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که اسرائیل درواقع یک پادگان نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا بهشمار میرود و حمایت و پشتیبانی متقابل این دو امری کاملا بدیهی و آشکار است.
بهویژه آنکه نحوه شکلگیری هر دو نظام سیاسی (آمریکا و اسرائیل) کاملا مشابه بوده است. یعنی با مهاجرت عدهای غیربومی به یک منطقه و کشتار وسیع اهالی آن منطقه با فجیعترین و بیرحمانهترین روشها و جایگزین کردن خود بهجای ساکنان اصلی، نظام سیاسی جدید شکل دادند.
آمریکاییها همان افراد رانده شده اروپایی بودند که به آمریکا مهاجرت و با کشتار و سرکوب میلیونها سرخپوست، آن سرزمین را تصرف کردند و صهیونیستها نیز چنین وضعیتی را در فلسطین رقم زدند و صدها هزار تن را به قتل رساندند و میلیونها نفر را آواره ساختند و این روند همچنان ادامه دارد. بنابراین هر دو در ذات و ماهیت خود پلید و جنایتکار بوده و حمایت متقابل آنها امری کاملا طبیعی است.
اما آنچه باید مورد توجه دنیا و افکار عمومی قرار گیرد آیندهای است که محتمل است در پی این وقایع رقم بخورد. مردم و دولتهای جهان باید بدانند که اگر امروز آمریکا از جنایتهای اسرائیل حمایت نظامی، سیاسی و اقتصادی بهعمل میآورد، در حقیقت این مشروعیتبخشی و توجیه جنایتهای اسرائیل و مشروعیتبخشی به آن اقدامات در افکار عمومی است. اینکه اسرائیل و آمریکا هر دو سابقه جنایات فراوان دارند از جمله جنایات آمریکا از کشتار سرخپوستان تا جنایات جنگ جهانی دوم با بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، تا جنگهای کره و ویتنام و قتل عام صدها هزار نفر.
اگر این جنایتکاران یکدیگر را حمایت کرده و حتی همدیگر را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل میکنند موجب تطهیر جنایت آنها میشود و اگر این تطهیر به این وضوح در دنیا مطرح شود، راه برای جنایتهای بیشتر از سوی اینها باز خواهد شد و دیگر هیچ قاعده و قانونی مانع ارتکاب جنایات بیشتر آنها نخواهد شد.
مردم جهان باید به این مسأله توجه کرده و صرفا به کشتار امروز اسرائیل در فلسطین و اعطای مدال افتخار آمریکا بسنده نکنند چراکه اگر این امر توسط افکار عمومی جهان و سازمانهای بینالمللی رسمیت یابد، دامنه این جنایات به مناطق و کشورهای دیگر نیز تسری خواهد یافت.
از سوی دیگر بزرگترین حامی این جنایات (شخص آقای ترامپ) اگر جایزه صلح نوبل را دریافت کند، این موضوع تأیید دیگری بر جنایتکاری آمریکا و اسرائیل خواهد بود و آنچه بر جهان آینده حاکم خواهد شد، مجموعهای از اقدامات جنایتکارانه و ضدحقوق بشری این کشورهای حامی اسرائیل و خود اسرائیل خواهد بود و دیگر مجالی برای قواعد حقوق بینالملل، حقوق بشر و موازین انسانی و اخلاقی باقی نخواهد ماند. این نکتهای است که همه باید به آن توجه داشته باشند.
نکته مهم دیگر این است که ما و سایر کشورها به هیچ عنوان نمیتوانیم به آنچه از آن بهعنوان قواعد و موازین حقوقی یاد میشود اعتماد و اتکا داشته باشیم.
حمایت آمریکا از جنایتکاری اسرائیل و در عین حال داعیهدار بودن آنان برای دریافت جایزه صلح نوبل، این پیام را منتقل میکند که باید خود را تقویت کنیم و قوی و مستحکم باشیم؛ کما اینکه در تمام دوران پس از انقلاب، این موضوع بهخوبی محقق شده و لازم است آن را در همه زمینهها ادامه دهیم؛ بهویژه در حوزه فنی، اقتصادی، فناوری و خصوصا نظامی تا بتوانیم در این دنیایی که بیش از پیش بهسمت جنگلگونه شدن پیش میرود، از کشور، خاک و مردم خود دفاع کنیم. هیچ حقوق بینالمللی یا سازمانی بینالمللی در این دنیای جنگلوار، حامی کشورهای ضعیف نخواهد بود. باید به قدرت خود اتکا کنیم و بدانیم اگرچه ما مسیر دیپلماسی را ادامه خواهیم داد اما آنچه میتواند حافظ کشور ما در برابر آسیبها و گزندها شود قدرتی است که در مجموعه قدرتهای اقتصادی، سیاسی، نظامی، فناورانه و علمی باشد. انشاءالله که این مسیر را با قوت ادامه دهیم.
در ابتدا به دو نهاد اشاره کردم: یکی سازمان ملل که به اصطلاح نماد قانونمداری در دنیای پس از جنگ است و دیگری رژیم صهیونیستی نماد ضدقانون و حقوق بینالملل. با کمال تأسف باید گفت آن نماد شیطانی و ضدحقوق بینالملل بهصورت بسیار وحشتناک بر نماد قانونمداری سازمان ملل غلبه کرده و درواقع آن را در مسیر نابودی کامل قرار داده است.
در دنیایی که نماد ضدحقوق بشر و ضدحقوق بینالملل در حال غلبه است باید توجه ویژهای به عناصر و عوامل قدرت داخلی مبذول داشت. انشاءالله به حدی از قدرت در تمامی زمینهها دست پیدا کنیم که بتوانیم در برابر نیروهای شیطانی مقاومت کنیم. کما اینکه بارقههایی از آن را نشان دادیم و ما نیروی شیطانی را در یک جنگ ۱۲روزه سرکوب و آن را وادار به عقبنشینی کردیم.
مسعود رضایی