به گزارش خبر۲۴، این روش در کنار سایر روش ها می تواند سطح اختلافات بین المللی را کاهش دهد، به عبارت دیگر مذاکره می تواند از جنگ و مخاصمات مسلحنه بین المللی بین کشورها جلوگیری نماید نه اینکه خود به بستری برای حمله نظامی یکی از طرفین مذاکره به طرف دیگر تبدیل شود.
همانگونه که طی روزهای اخیر بارها گفته شده ایالات متحده آمریکا، با تله مذاکرات، مقدمات و اساس تجاوز به تمامیت ارضی کشور را فراهم نمود و حال که این کشور به عنوان یکی از 5 کشور دارای حق وتو به کشور حمله کرده، حین و پس از جنگ بار دیگر از لزوم مذاکره با ایران سخن به میان می آورد.
دونالد ترامپ پس از طرح پیشنهاد آتش بس به قطر، بارها ادعا کرده است که طرف ایرانی برای آغاز مذاکرات دور جدید ابراز علاقه نموده است و نکته قابل تامل اینکه در داخل جماعتی تلاش می کنند، بار دیگر بر شیپور مذاکره به هر قیمتی شدیدتر از قبل دمیده بدون آنکه به این نکته توجه کنند که اشتیاق زیاد به مذاکره آنهم در قالب «مذاکره و توافق با هر قیمتی» می تواند منافع ملی را با خطرات جدی روبرو ساخته و حتی مقدمات حملات دیگر را نیز فراهم کند.
مذاکره حتما باید به عنوان یکی از راهکارهای حل مسائل با غرب و بویژه امریکا مورد نظر باشد، اما اینکه مذاکره در چه مقطع زمانی طرح شود، یا اینکه نباید یک طرف خود را به قدری به مذاکره مشتاق نشان دهد که بوی اعتیاد از آن به مشام غرب برسد خود اصولی است که باید به نحو احسن رعایت شود.
مرور یک آسیب شناسی
مهر ماه 99 بود که دونالد ترامپ در نخستین حضور در گردهمایی انتخاباتی بعد از ابتلایش به کرونا، میگوید: «ولی به شما بگویم احتمالاً اولین تماسی که من بعد از پیروزی در انتخابات دریافت کنم از جانب ایران خواهد بود که بدجور تشنه توافق هستند.»
ترامپ در آن مقطع زمانی به این باور رسیده بود که با خروج از برجام و پافشاری روی گزاره «کارزار فشار حداکثری با ابزار تحریم و تهدید» توانسته ایران را برای رسیدن به «توافقی بهتر» مجاب کند، چرا که بعد از خروج از برجام ضمن بازگرداندن تحریمهای هسته ای، سطح و گستره سایر تحریمهای ضدایرانی را نیز با همین هدف گسترش داد اما دولت حسن روحانی بدون توجه به این اتفاقات به کرات و دفعات از علاقه خود به شروع مذاکرات سخن به میان می آوردند.
به عقب تر برگردیم جایی که محمد جواد ظریف 5 ماه بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام و در شهریورماه 97 در گفتگو با شبکه خبری سی ان ان بیان می کند: «من معتقدم بیماریای در ایالات متحده وجود دارد که اسمش اعتیاد به تحریم است»
همان زمان که وزارت امور خارجه از اعتیاد امریکا به تحریم گفتند، این پرسش مطرح شد که چه کس یا کسانی امریکا را به اعتیاد دچار کردهاند؟
این پرسش را امروز باید به روزرسانی کنیم و اینگونه طرح کنیم که چرا تصمیم گیران ایالات متحده امریکا به این باور رسیدند که علاوه بر اعمال تحریم های بین المللی باید با حمله نظامی، ایران را وادار به تسلیم در برابر خواسته های روزافزون ایالات متحده امریکا کنند.
به نظر می رسد، ایجاد این ذهنیت که «ایران با تحریم و تجاوز به ایالات متحده باج می دهد»، عامل اصلی بوجود آمدن شرایط فعلی است به طوری که غرب و در راس آن آمریکا بعد از حمله 12 روزه به تمامیت ارضی کشور همچنان به این مسئله امیدوار هستند که ایران دیر یا زود به خواسه هایی نظیر غنی سازی صفر درصد، مذاکرات در حوزه موشکی و امثالهم تن در خواهد داد.
طبیعی است که چنین باوری یک شبه در ایالات متحده آمریکا شکل نگرفته است و دست کم مربوط به دو دهه اخیر است و البته امروز یک جریان سیاسی با انبوهی از رسانه ها و موضع گیری های شخصیت های خاص خود بدنبال تعمیق چنین باوری در سیاستمداران امریکایی است.
شاید یکی از آخرین پالس ها نامه ای باشد که هفته گذشته جمعی از مدعیان روشنفکری در فضای عمومی جامعه منتشر کردند تحت عنوان «بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه درباره ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران».
در بخشی از این نامه اتهامات معناداری به حاکمیت آنهم در شرایطی جنگی مطرح می شود و در واقع مذاکره به هر قیمتی با غرب و بویژه آمریکا را راهکار برون رفت از وضعیت کنونی و جلوگیری از جنگ دوباره مطرح می کنند: «امضاکنندگان با اشاره به «هزینههای سنگین جنگ» و «بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصاد، سیاست و روابط خارجی»، اصلاحات بنیادین در رویکرد نظام حکمرانی، پایاندادن به انحصار رسانهای، تقویت شایستهسالاری و آزادی زندانیان سیاسی را بهعنوان ضرورتهای تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران معرفی کرده و از دولت درخواست کردهاند با در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا از ایران محافظت کند. این گروه همچنین خواستار خروج نیروهای نظامی از اقتصاد و بازنگری در سیاستهای ارزی و مالی برای مقابله با رانتجویی، فساد و احیای اعتماد عمومی شدهاند.»
برای درک بهتر اثرات نامه 180 تن فوق، و آثار مخرب علاقمندی زائد الوصف برخی از مقامات دولت فعلی می توان بخشی از گفته های ریچارد نفیو از معماران تحریم ضدایرانی در کتابش تحت عنوان هنر تحریمها، را مرور کرد آنجایی که اهمیت ایجاد ترس و دلهره در افکار عمومی را پس از وضع تحریم اینگونه شرح داده می شود: «امریکا هیچگونه تحریمی علیه واردات مرغ ایران وضع نکرده بود، اما قیمت مرغ در سال به دلیل تورم ایجاد شده از ناحیه تحریمها بالا رفت گرچه یک دلیل آن نیز سوءمدیریت اقتصادی در ایران بود. افزایش قیمت به یأس بیشتر عمومی منجر شد، یأسی که حتی در سالهای متمادی تحریمهای مالی مشاهده نشده بود…».
محاسبات کاخ سفید بر اساس پالس های است که از داخل مخابره می شود
اثبات شده است که کیفیت رفتار امریکا درعرصه روابط بینالمللی با کشور مورد هدف بر اساس «مجموعه محاسباتی که از رویه – رویکردهای طرف مقابل» دریافت میکند، شکل میگیرد کما اینکه مجموعه رفتارها و مواضع برخی از سیاسیون داخلی طی سالهای اخیر کاخ سفید را به این نتیجه رسانده است که ایران از هر زمان دیگری مستعد امتیازی دهی است. به بیان بهتر در صورتی که تمامیت ارضی کشور هنگامه مذاکرات نقض شده و قریب به 1000 تن در کشور شهید شده اند، جریان به صورت هدفمند همچنان اصرار به مذاکره آنهم نه مذاکره متوازن و متناظر بلکه به مذاکره با پیش زمینه ذهنی توام با ترس و خودکوچک پنداری در مواجهه با غرب علاقمند است و چنین تصوری، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را به این باور می رساند که این جریان قائل به هیچ گونه خط قرمزی برای کشور خود نیست و غرب می تواند بدون نگرانی از پرداخت هزینه، در هر زمان که تمایل داشت بار دیگر تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشور را نقض کند.
پیش شرط های عقلانی مذاکرات
رفتارهای ابهام زا و آمیخته با ترس و انفعال «اتاق فکر مذاکره» در برابر نقض حاکمیت کشور و تجاوز به تمامیت ارضی، عدم واکنش مناسب بین المللی در برابر گستاخی های لفظی و کلامی مقامات کاخ سفید، تعلل در بازگشایی پرونده های حقوقی در عرصه بین المللی، فقدان برنامه مدون و جامع برای کاهش مشکلات اقتصادی- معیشتی در داخل که بخش عمده ای از آن محصول 8 سال دولت تدبیر و امید است و منجر به ایجاد نارضایتیهای در برخی از اقشار جامعه شده، مقامات کاخ سفید را به این نتیجه رساند که گستره و دامنه تحریم و تخاصم مسلحانه را گستردهتر کند.
براستی نباید قبل از ابراز علاقه وافر به مذاکرات مجدد با آمریکا،از ضرورت پرداخت هزینه های مالی و معنوی ایالات متحده به عنوان پیش شرط آغاز دور جدید مذاکرات سخن به میان آورد؟ نباید از مقامات کاخ سفید با قاطعیت به عنوان یک پیش شرط خواسته شود که طبق عرف دیپلماتیک و حقوق بین الملل بابت تجاوز آشکار به کشور عذرخواهی نماید؟
«سعید همتی»