موسی نجفی؛ رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی نوشت:
مجموعه ۳۰جلدی «استعمارشناسی ایرانی» حاصل تلاش ۴ساله پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. این اثر بهصورت کاملا رایگان و بدون استفاده از بودجه بیتالمال فراهم شده است. مقابله با سلطه و فراهمآوردن اسباب تمدن اسلامی، ۲بال حکومت اسلامی محسوب میشود. در تلاش هستیم که با معرفی این اثر، راه مبارزه با سلطه را بیش از پیش به مردم معرفی کنیم. هنوز هم «استعمار» مسئله مردم ایران است. ایران اگرچه هیچگاه بهصورت رسمی مستعمره هیچ کشوری نبوده، اما استعمارگران در تمام شئون مملکت دخالت میکردند. همین موجب ناشناختهبودن موضوع برای ایرانیها شده است. قصه ما با استعمار مثل قصه آب و ماهی است. استعمار در همه امور ما دخالت کرده درحالیکه ما مستعمره رسمی نبودهایم. همین موضوع کار را مشکل میکند؛ چراکه ما نفرت لازم را از استعمار نداریم. استعمار با قحطی بزرگی که پس از جنگ جهانی در ایران انجام داد، ۶میلیون ایرانی را کشت و نقشه جغرافیایی ایران بهدست استعمار خارجی به گربه امروز تبدیل شد.
البته بزرگانی چون رئیسعلی دلواری و ستارخان، پنجه در پنجه استعمار کشیدند اما ایران باز هم از استعمار ضربه خورد. کسانی که در مقابل استعمار لبخند میزنند، بدونشک خائن هستند. مردم باید دوستان استعمار را در کشور شناسایی کنند. ملاک ارزیابی مسئولان باید مبارزه با استعمار باشد. استعمارگران خود را مرکز عالم میدانند اما انقلاب اسلامی تمام معادلات را تغییر داد و خود را بهعنوان مرکز و نه پیرامون به جهانیان معرفی کرد. کسانی که با ادبیات خودتحقیری صحبت میکنند، در پیرامون هستند. خطاب به غربیها باید گفت شما که همه تاریختان سراسر استعمارگری است، وظیفه دارید از ملتهای منطقه عذرخواهی کنید. شما باید اعتماد مردم را جلب کنید، نه ما!
نباید در مکتب استعمارشناسی ایرانی از مبارزات شرق و غرب وام بگیریم. این کار باید متناسب با فرهنگ ایرانی باشد. مبارزه با استعمار باید یک شاخص باشد. کسانی که به مبارزه با استعمار میپردازند، خادم هستند و کسانی که به استعمار لبخند میزنند خائن. ملتی که تشخیص این موضوع را ندهد رو به جلو نمیرود. ملاک مبارزه مسئولان با استعمار از ملاکهای فردی برای ارزیابی کار آنان مهمتر است. قبول کنیم غرب هنوز استعمارگر است. ما هم باید راهبردمان ضداستعماری باشد، آن زمان است که میتوانیم مسئله را بهتر حل کنیم. همه استعمارگران در یک چیز مشترک هستند و آن این است که ما در مرکز و همه در پیرامون قرار دارند. کسانی که با ادبیات خودتحقیری بر اینکه ما در پیرامون هستیم صحه میگذارند، همسو با استعمارگران هستند. استعمار پیش از شلیک موشک به مغز شلیک میکند. انقلاب اسلامی ایران به جریان استعمارشناسی ایرانی عمق زیادی داده و باعث شده بتوان جریانی را که در غرب علیه استعمار شکل گرفته، بهتر درک و فهم کرد. انقلاب اسلامی خودش یک مکتب استعمارزدایی ذهن بومی و پیشرفته دارد. ما شاهد نوعی مکتب استعمارشناسی جدید ایرانی هستیم. برای از بین بردن آثار فکری و روانی استعمار باید به تعلیم و تربیت ملی و بومی و دینی رجوع کرد. پس تقابل اصلی بین ۲جریان است: استعمار ذهن با استعمارزدایی ذهن. استعمارزدایی از ذهن ضرورت دارد و مهمترین اقدام، عملیکردن شعار «ما میتوانیم» است. از مجلس میخواهم بدون ملاحظات دیپلماتیک به غرب بگوید شما پر از جنگ و خشونت و غرور هستید و اگر بنا به اعتمادسازی است شما باید اعتماد ما را جلب کنید. ما نباید ادبیات خودتحقیری داشته باشیم. باید بتوانیم غرور غرب را بشکنیم و با ادبیات «ما میتوانیم» جلو برویم.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟