گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ رضا دهقانی،
در همه جنگها و درگیریها، پشت کلماتی مثل «صلح» و «بازسازی» اغلب طرحهای بزرگتری پنهان میشوند. در این راستا طرح تازه دونالد ترامپ برای غزه با تمرکز بر ایجاد یک دولت انتقالی، نه یک اقدام صرفاً انسانی است نه یک راهحل منصفانه. این طرح بیشتر پوششی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی قصد دارند زیر آن نوعی «تحتالحمایگی» برای غزه را پنهان کنند. مانند دوره قیمومیت بریتانیا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی. طرفهای طرح تلاش دارند کشتار و ویرانی را به فرصتی سیاسی برای خود تبدیل کنند و پیشنهادهای خود را به عنوان راه خروج از بحران نشان دهند.
این نوشته براساس بررسی اسناد و حوادث اخیر نشان میدهد که چگونه سلطهطلبی آمریکایی از درون این طرح به دنبال تحکیم موقعیت رژیم صهیونیستی است، در حالی که حقوق واقعی فلسطینیان نادیده گرفته میشود.
پشتصحنه طرح: نجات نتانیاهو و ادامه اشغال
هرگاه پروژه اشغالگرانه صهیونیسم به مشکلات بزرگی برخورد میکند، متحد اصلیاش یعنی آمریکا وارد میشود. آمریکا بازی سیاسی را طوری تغییر میدهد که اشغال نه پایان یابد، بلکه محکمتر و طولانیتر شود. نمونه روشن این روش، همین طرح ۲۱ بخشی دونالد ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه است. این طرح در واقع نسخهای تازه از تلاش برای زیبا نشان دادن چهره استعمار است اما هدف نهایی، حفظ برتری رژیم صهیونیستی در منطقه است.
برخلاف شیوههای گذشته در پرونده فلسطین، این طرح از طریق میانجیهای سنتی مثل قطر یا مصر شکل نگرفته است. متن آن مستقیم و با هماهنگی رژیم صهیونیستی نوشته شده است. طرفِ قدرتمند — یعنی رژیم اشغالگر با همراهی آمریکا — قواعد را تعیین میکند. در این وضعیت، مردم فلسطین فقط دو گزینه دارند: پذیرش نوعی تحتالحمایگی اجباری یا مواجهه با کشتار و ویرانی بیشتر.
از منظر داخلیِ رژیم صهیونیستی، این طرح مانند کارت نجاتی برای بنیامین نتانیاهو عمل میکند. او در برابر پروندههای قضاییِ فساد قرار دارد که ممکن است به زندانی شدن اث منجر شود. بهعلاوه فشار شدید خانوادههای اسرای صهیونیستی . در چنین شرایطی، پیشنهاد ترامپ راه فراری سیاسی برای نتانیاهو میسازد. توافقی که ممکن است آزادی اسرای صهیونیست را در برابر ایجاد یک ساختار اداری و امنیتی جدید در غزه تضمین کند. این توافق برای افکار عمومی داخل رژیم صهیونیستی تصویری از «پیروزی» میسازد. همین تصویر به نتانیاهو زمان بیشتری برای باقی ماندن در قدرت میدهد.
اما موضوع فراتر از نجات یک فرد است. آمریکا درصدد بازسازی آینده غزه به گونهای است که با کنترل مشترک آمریکایی ـ صهیونیستی در غرب آسیا سازگار باشد، حتی اگر این به بهای از بین رفتن امکانات تشکیل کشور مستقل فلسطینی تمام شود.
نجات یا بازگشت به اداره استعماری؟ بررسی بخش به بخشِ طرح
با نگاه دقیق به اجزای طرح، نشان داده میشود که این برنامه هیچ قرابتی با آزادی ندارد. این بخشها بدون نظرخواهی از مردم فلسطین نوشته شدهاند و بیشتر شبیه دستورهای استعماریاند.
- ابتدا، طرح میگوید غزه باید «منطقهای بدون افراطگرایی و تروریسم» شود. این عبارت کلی و قابلتأویل است. تفسیر آن کاملاً به رژیم صهیونیستی بستگی دارد. هر اقدام مقاومت—حتی آرام—میتواند تحت این عنوان قرار گیرد. این به اشغالگران و متحدانشان اجازه حمله دائمی میدهد. در عمل، بخش بزرگی از مبارزه فلسطینی را غیرقانونی اعلام میکند.
- دوم، اداره غزه به یک «دولت متخصصان موقتی» سپرده میشود که زیر نظر یک کمیته بینالمللی باشد. آن کمیته را آمریکا شکل میدهد. این ساختار در عمل، جایگزینی است برای محاصره مستقیم نظامی؛ نوعی تحتالحمایگی بینالمللیِ پنهان. در این سیستم، تصمیمهای اصلی توسط آمریکاییها، اروپاییها و بعضی کشورهای عربی گرفته میشود. کنترل بر جزئیات زندگیِ روزمره فلسطینیان از بیرون اعمال میشود.
- سوم، ایجاد یک نیروی امنیتی بینالمللی تا وقتی که «پلیس محلی فلسطینی آماده شود» پیشبینی شده است. هدف واقعی اما گرفتن سلاح از مبارزان، تضعیف ساختارهای مقاومت و ساختن دستگاه امنیتی مطابق با الگوی رژیم اشغالگر است. این کار استقلال امنیتی فلسطین را از بین میبرد.
همزمان، جنبه اقتصادی طرح اهمیت زیادی دارد: ایجاد منطقه اقتصادی ویژه، کاهش تعرفههای گمرکی و جذب سرمایه خارجی. این اقدامات در ظاهر برای پیشرفت و توسعه به نظر میآیند، اما در عمل هدف اصلی اتصال دوباره غزه به اقتصاد منطقه تحت قوانین بازار آزاد است. رشد و توسعه در این چارچوب بر نیازهای فلسطینیان مبتنی نیست؛ هدفش تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و آرام نگه داشتن آن است. در نتیجه استقلال اقتصادی فلسطینیان تضعیف میشود. مجموع این موارد نشان میدهد که این طرح نجات نیست؛ بلکه بازسازی یک دولت جدید استعماری است. در ظاهر، نهادهای فلسطینی باقی میمانند، اما کنترل واقعی در دست آمریکا و رژیم صهیونیستی است. چنین مدلی میتواند الگویی برای دخالتهای مشابه در سایر نقاط غرب آسیا باشد.
نقش تونی بلر: نمادی از نقشه غرب علیه فلسطین
یکی از جنجالیترین بخشهای طرح، پیشنهاد به کارگیری تونی بلر، نخستوزیر اسبق انگلیس، برای اداره دوره موقت است. این پیشنهاد خشم فلسطینیان را برانگیخته است. بلر برای بسیاری نمادی از دخالت و سرکوب غرب است. او نقش مهمی در توجیه حمله به عراق داشت. سالها هم نماینده کمیته چهارجانبه بود؛ نقشی که عملاً به پوششی برای گسترش شهرکسازی رژیم صهیونیستی بدل شد، نه پاسداری از حقوق فلسطینیان. رهبران حماس او را «برادر شیطان» و «پیامبر بدشگون» خواندهاند و خواستار محاکمه او شدهاند.
گنجاندن نام بلر نشان میدهد آمریکا چه تصویری از آینده غزه دارد: نه مسئلهای که باید توسط خود فلسطینیان حل شود، بلکه فرصتِ بازگشتِ چهرههای قدیمیِ نظام بینالمللی برای مدیریتِ امور.
سؤال اساسی این است: چه کسی حق تصمیمگیری درباره آینده غزه را دارد؟ آیا مردم فلسطینی که صدها هزار کشته، زخمی و بیخانمان دادهاند یا سیاستمداران غربی که پیشینه دخالت و خشونت در منطقه دارند؟
نتیجههای طرح: پایانِ رویا یا آتشِ بیشتر در مبارزه؟
اگر این طرح اجرا شود، پیامدِ مستقیم آن تحکیمِ تحتالحمایگی و از بین رفتنِ همه شانسهای تشکیل کشور مستقل فلسطینی خواهد بود. اشاره به «راهِ مطمئن برای ساخت کشور» در بخشهای پایانی، تنها عباراتی برای خریدنِ وقت است؛ همانگونه که از توافق اسلو به بعد دیده شده است. تاریخ نشان داده چنین برنامههایی جنگ را خاتمه نمیدهند؛ آنها تنش را افزایش میدهند.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟