گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ به جای کمک به رفع چالشها و تقویت برنامههای اجرایی، جریان اصلاحات با تاکید بر «بیاختیاری دولت»، زمینه فشار سیاسی و رادیکالیسم را فراهم میکند.
ادعای بیاختیاری دولت؛ واقعیت یا توجیه ناکامیها؟
سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق، در دیدار با اعضا و مسئولان انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، ضمن اشاره به مشکلات اقتصادی و معیشتی، تاکید کرد که دولت «برای بازپسگیری حقوق و اختیارات خود، باید با برنامهریزی علمیتر و سنجیدهتر عمل کند». اگرچه علمی و برنامهمحور عمل کردن لازمه هر دولتی است، اما تحلیلگران سیاسی میگویند که کوبیدن بر طبل بیاختیاری، بیشتر به معنای فرار از پذیرش مسئولیت ناکامیهاست. تجربه تاریخی دولت دوم خاتمی نشان میدهد که بزرگنمایی محدودیتها، معمولا به ایجاد شکاف میان دولت و سایر نهادها و افزایش فشارهای سیاسی منجر شده است.
اختیارات گسترده رئیسجمهور؛ فرصتی مغفول
رئیسجمهور ایران، پس از رهبری، بالاترین مقام اجرایی کشور است و اختیار گستردهای در حوزه بودجه، انتصابات مدیران عالی، اجرای قانون اساسی و ریاست شوراهای عالی کشور دارد. ریاست حدود ۳۰ شورای عالی، از شورای عالی امنیت ملی تا محیط زیست، به او این امکان را میدهد که با مدیریت هوشمندانه، مشکلات کشور را سامان دهد. در این میان، تاکید بر کمبود اختیارات، به نوعی نادیده گرفتن ظرفیت واقعی دولت است و بیشتر شبیه به ایجاد بهانه برای توجیه ناکامیها به نظر میرسد.
انتقاد از انتصابات؛ واقعیت یا سوءبرداشت؟
خاتمی در بخشی دیگر از اظهاراتش، به محدودیت دولت در انتخاب مدیران اشاره کرد و مدعی شد نهادهای وابسته به دولت مانع کارآمدی کابینه هستند. با این حال، بررسیها نشان میدهد بسیاری از وزرا و معاونان دولت، از جریانهای رادیکال اصلاحطلب بوده و رای اعتماد مجلس را دریافت کردهاند. نکته مهم آن است که هشدار نهادهای امنیتی تنها مربوط به سوابق سوء برخی افراد است و نمیتوان آن را مانعی برای مدیریت دولت قلمداد کرد.
تمرکز بر دیپلماسی؛ راهکار ناکارآمد اصلاحطلبان؟
وی در نهایت امر راه حل خود را برای رفع مشکلات کشور ” برخورداری از دیپلماسی فعال، واقع بین و آگاه و شجاع که خط قرمزش تامین عزت میهن و مصالح ملّی و رفع تنگناها و محدودیت ها از جمله تحریم ها که بر اقتصاد و معیشت و حتی توان نظامی اثر منفی داشته است” معرفی می کند؛ گو اینکه اصلاح طلبان بعد از تجربه برجام و همچنین وقوع جنگ با رژیم صهیونیستی در میانه مذاکرات و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای، کماکان تنها راه را همان مذاکره و دیپلماسی میبینند و از ارائه راهکارهای جدای از این حوزه ناتوانند.
تحلیلگران سیاسی هشدار میدهند که پژواک راهبردهای رادیکال خاتمی میتواند دولت پزشکیان را مشابه تجربه دولت دوم او وارد جدال با سایر نهادها و دوقطبیسازی سیاسی کند. آنچه اصلاحطلبان باید بیاموزند، تجربه تاریخی است: فشار بر دولت در حالی که خود آن را حمایت کردهاند، به تضعیف مدیریت اجرایی منجر میشود و افکار عمومی را نسبت به جریان اصلاحات ناامید میکند.
لزوم حمایت عملی و مسئولیتپذیری
به جای فشار سیاسی و برجستهسازی بیاختیاری، اصلاحطلبان میتوانند با تمرکز بر ترمیم کابینه، تقویت برنامههای اجرایی و حمایت عملی از دولت، نقش موثری در بهبود وضعیت کشور ایفا کنند. تمرین مسئولیتپذیری و پرهیز از فرصتطلبی صرف، کلید بازگرداندن اعتماد عمومی و جلوگیری از تکرار تجربه تلخ رادیکالیسم در تاریخ سیاسی اصلاحطلبان است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟