به گزارش خبر۲۴، هژمونی آمریکا در حال افول است و جهان به سوی نظمی چندقطبی پیش میرود. گسلهای ژئوپلیتیکی در اوراسیا، شرق آسیا و غرب آسیا، با محوریت رقابتهای روسیه، چین و ایران با آمریکا، این گذار را تسریع کردهاند. این گزارش از منظر استراتژیک، افول تسلط آمریکا، برنامههای این کشور برای مهار رقبا و فرصتهای قدرتهای منطقهای برای بازآرایی نظم جهانی را تحلیل میکند.
افول هژمونی آمریکا: چرخش قدرت
تاریخ نشان داده هیچ هژمونی پایدار نیست. ایالات متحده، که در دهههای پایانی قرن بیستم از طریق برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی نظم جهانی را هدایت میکرد، امروز با کاهش نفوذ مواجه است. ناکامی در مدیریت بحرانهای جهانی، از جنگهای خاورمیانه تا رقابت اقتصادی با چین، نشاندهنده محدودیتهای این هژمون است. دوران گذار کنونی، فضا را برای قدرتهای نوظهور مانند چین، روسیه و ایران باز کرده تا در توزیع جدید قدرت نقشآفرین شوند.
بازگشت جغرافیا و ناسیونالیسم
جهانیسازی و ایدههایی مانند «پایان تاریخ» که پس از جنگ سرد توسط نظریهپردازانی چون فوکویاما تبلیغ میشد، با واقعیتهای ژئوپلیتیکی امروز رنگ باخته است. پاندمی کرونا مرزها و منافع ملی را برجسته کرد و خیزش ملیگرایی در کشورهایی مانند آمریکا، برزیل و هند نشان داد که سرزمین و هویت همچنان محور تصمیمگیریهای استراتژیکاند. این بازگشت، جغرافیا را به مرکز رقابتهای جهانی بازگردانده و ایده «دهکده جهانی» را به حاشیه رانده است.
گسلهای ژئوپلیتیکی: محورهای رقابت
سه گسل اصلی ژئوپلیتیکی، نظم جهانی را بازآرایی میکنند:
گسل ژئوهیستوریک اوراسیا (روسیه-اروپا)
بحران اوکراین، نمود فعال شدن این گسل است. گسترش ناتو به شرق و تلاش غرب برای مهار روسیه، ریشه در رقابتهای تاریخی اوراسیا دارد. پس از فروپاشی شوروی، غرب با پروژههایی مانند گسترش ناتو و سیاستهای محدودسازی، سعی در تضعیف هویت ژئوپلیتیکی روسیه داشت. تحریکات مستمر، مانند بحث عضویت اوکراین در ناتو، به واکنش نظامی روسیه در 2022 منجر شد. این بحران، امنیت انرژی اروپا و توازن قدرت جهانی را متأثر کرده است.
– برنامههای آمریکا: این کشور با طولانی کردن بحران اوکراین، به دنبال تضعیف روسیه است. حمایت گسترده از اوکراین، از طریق تسلیحات و تحریمهای اقتصادی، بخشی از راهبرد مهار مسکو است تا نفوذ آن در اوراسیا کاهش یابد. با این حال، برخی تحلیلها نشان میدهند آمریکا به دنبال آتشبس زودهنگام نیز هست تا تمرکز خود را به رقابت با چین معطوف کند.
گسل ژئواکونومیک (چین-آمریکا)
چین با رشد اقتصادی خیرهکننده و پیشی گرفتن از آمریکا در قدرت خرید، به رقیب اصلی هژمون جهانی تبدیل شده است. ابتکاراتی مانند «کمربند و جاده» و پیشرفت در فناوری، نفوذ چین را در نظم جهانی گسترش داده است. رقابت دو کشور بر سر تجارت، فناوری و نفوذ در شرق آسیا، نظم اقتصادی آینده را شکل میدهد.
– برنامههای آمریکا: استراتژی این کشور در این گسل، مهار چین از طریق جنگ تعرفهای، تحریم شرکتهای فناوری (مانند هواوی) و تنشزایی در دریای چین جنوبی است. آمریکا با تقویت ائتلافهایی مانند کواد (Quad) و فشار بر کشورها برای کاهش روابط اقتصادی با چین، سعی دارد هزینههای استراتژیک پکن را افزایش دهد و پیشرفت آن را کند کند. این راهبرد، اولویت سیاستگذاری چین را از توسعه اقتصادی به امنیت تغییر داده است. همزمان، آمریکا با تضعیف روسیه در اوکراین، تلاش میکند وابستگی چین به منابع انرژی روسیه را محدود کند، زیرا کاهش نفوذ مسکو، دست چین را از منابع استراتژیک کوتاه میکند.
گسل ژئوایدئولوژیک (ایران-رژیم صهیونیستی)
در غرب آسیا، تنش میان ایران و رژیم صهیونیستی، با حمایت آمریکا از این رژیم، ابعاد ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک یافته است. عملیات طوفان الاقصی (اکتبر 2023) و پاسخهای ایران (وعده صادق 1 و 2) نشاندهنده عمق این گسل است. رژیم صهیونیستی، بهعنوان بازوی هژمونی آمریکا در منطقه، با سیاستهای اشغالگری، ثبات منطقهای را تهدید میکند.
– برنامههای آمریکا: این کشور با حمایت از رژیم صهیونیستی و پروژههایی مانند «خاورمیانه جدید» و کریدور آیمک، به دنبال حفظ نفوذ خود در غرب آسیا است. این راهبرد، با عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی، سعی در ایجاد محور غربی-عبری داشت، اما مقاومت منطقهای، بهویژه پس از طوفان الاقصی، این طرح را ناکام گذاشت.
پیامدهای استراتژیک
خیزش قدرتهای منطقهای: خلأ قدرت آمریکا، فضا را برای چین، روسیه و ایران باز کرده است. چین با اقتصاد و ابتکارات جهانی، روسیه با قدرت نظامی و ایران با نفوذ منطقهای، نظم جدید را شکل میدهند.
ناکامی طرحهای هژمونیک: شکست ایده «خاورمیانه جدید» و عادیسازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی، نشاندهنده محدودیتهای آمریکا در تحمیل نظم دلخواه است.
بازآرایی ائتلافها: ائتلافهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای، با محوریت چین و روسیه، در حال بازتعریف نظم جهانیاند. ایران نیز با تقویت همکاری با این ائتلافها، نقش محوریتری ایفا میکند.
برنامههای استراتژیک: نظم چندقطبی
جهان به سوی نظمی چندقطبی پیش میرود که همکاریهای منطقهای و امنیت درونزا در آن حیاتی است. در غرب آسیا، رژیم صهیونیستی با سیاستهای اشغالگری، مانع توسعه پایدار است. راهحل، تشکیل دولت فلسطینی مبتنی بر اراده مردم و پایان اشغالگری است. ایران با تأکید بر امنیت شبکهای و همکاری با کشورهای منطقه، محور ثبات منطقهای خواهد بود. این رویکرد، برخلاف سیاستهای رژیم صهیونیستی که امنیت خود را در ناامنی منطقه میجوید، بر منافع مشترک تمرکز دارد.
در سطح جهانی، چین و روسیه با پروژههایی مانند «قدرت سیبری 2» (انتقال گاز به چین) و تقویت بریکس، نظم چندقطبی را پیش میبرند. ایران نیز با گسترش همکاری با این قدرتها و کشورهای منطقه، میتواند در نظم جدید نقش محوری ایفا کند.
سناریوهای آینده
تقویت چندقطبیت: ائتلافهای منطقهای مانند بریکس و همکاریهای آسیایی تقویت خواهند شد. ایران با پیوستن فعالتر به این ساختارها، میتواند نفوذ خود را گسترش دهد.
تشدید رقابتها در گسلها: اگر گسلهای ژئوپلیتیکی مدیریت نشوند، تنشها در اوکراین، شرق آسیا و غرب آسیا میتوانند به درگیریهای گستردهتر منجر شوند. آمریکا با طولانی کردن بحران اوکراین، به دنبال تضعیف همزمان روسیه و چین است.
امنیت منطقهای پایدار: همکاریهای درونزا در غرب آسیا، با محوریت ایران، میتواند ثبات را تقویت کند. این امر مستلزم کنار گذاشتن سیاستهای هژمونیک غرب و تمرکز بر منافع جمعی است.
جمعبندی
افول هژمونی آمریکا، جهان را به سوی نظمی چندقطبی سوق داده است. گسلهای ژئوپلیتیکی در اوراسیا، شرق آسیا و غرب آسیا، با محوریت رقابتهای روسیه، چین و ایران، این تحول را هدایت میکنند. برنامههای آمریکا برای مهار این قدرتها، از تحریم و تنشزایی تا حمایت از رژیم صهیونیستی، با مقاومت مواجه شده است. ایران با تکیه بر امنیت درونزا و همکاری منطقهای، میتواند در بازآرایی نظم جهانی نقش کلیدی ایفا کند. موفقیت در این مسیر، نیازمند دیپلماسی هوشمند و اجتناب از تلههای هژمونیک غرب است.