به گزارش خبر۲۴، عملیات روانی – رسانه ای ایالات متحده آمریکا علیه ایرانموازی با مذاکرات در نوع خود پیچیده است؛ از یکسو تلاش می کند تا با تکرار این مسئله که «در صورت شکست مذاکرات حمله نظامی به ایران قریب الوقوع است» جامعه ایرانی را نسبت به بن بست مذاکرات ترسانده و آنها را تبدیل به ابزار فشاری برای حاکمیت نماید و بواسطه فشارهای اجتماعی ناشی از آن حاکمیت«توافق به هر قیمتی» را به «توافق متوازن»ی که تامین کننده منافع ملی است، ترجیح دهد.
لازمه باور پذیر کردن اینکه احتمال حمله نظامی به ایران در صورت شکست مذاکرات قطعی است، این است که تقریبا هر روز باید مقامات ارشد کاخ سفید از دونالد ترامپ رئیس جمهور تا مارکو روبیو وزیر خارجه و استیو ویتکاف نماینده ارشد این کشور در کنار سایر مقامات، ترجیع بند سخنان شان این گزاره است که «اراده اسرائیل برای حمله به ایران جدی و قطعی است و این آمریکایی ها هستند که حمله قطعی را با مذاکره به تعویق انداخته اند»!
از دور اول مذاکرات تاکنون، بارها چنین موضوعی تکرار شده است و هر چقدر پافشاری ایران روی خطوط قرمزی مانند «حق غیرقابل اغماض غنی سازی اورانیوم طبق NPT» به همان میزان مقامات آمریکایی در گفتگوهای خود از حمله نظامی حتمی به ایران سخن به میان آورده اند به طوری که بعد از دور چهارم مذاکرات تاکنون دست کم بیش از 10 بار از کلیدواژه تکراری خود استفاده کرده اند.
اینکه دونالد ترامپ هفته اخیر ابراز می کند: « من به نتانیاهو درباره حمله به ایران هشدار دادم. اگر با ایران به توافق برسیم، جان بسیاری نجات خواهد یافت و احتمالاً این توافق طی یک یا دو هفته آینده اتفاق خواهد افتاد» و اظهاراتی دقیقا شبیه به این طی روزهاثی اخیر ناشی از استراتژی است که ایالات متحده در برابر ایران از آن پیروی می کنند.
اینکه رسانه های آمریکایی طی روزهای اخیر اخباری تحت عنوان «محرنامه ها» و یا «یکی از مقامات آمریکایی فاش کرد» منتشر می کنند و در آن از توقف حمله نظامی اسرائیل با پادرمیانی ترامپ سخن می گویند ناشی از همین عملیات روانی – رسانه است؛ به عنوان نمونه پایگاه خبری آکسیوس در خبری که بازتاب فراوانی داشت، نقل می کند که ترامپ در تماس تلفنی با بنیامین نتانیاهو هشدار داده است که از هر گونه اقدامی که مذاکرات هسته ای واشنگتن و تهران آسیب می رساند، اجتناب کند.
از سوی یگر، طبیعی است تیم مذاکره کننده ایرانی در چنین شرایطی تمرکز لازم ا نداشته و زیر بار چنین فشاری نمی تواند همانند آنچه در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) گذشت، در استمعال و بکارگیری واژگان و عبارت های بکار رفته در متن دقت به خرج داده و متنی را نهایتاً به امضاء خواهد رساند که خسارت های آن به دستاوردهای احتمالی آن چیرگی دارد.
عدم پذیرش تقلیل و تضعیف یک «حق عینی و قطعی به نام غنی سازی» تحت هر عنوان و شرایطی از جمله اینکه به عنوان نمونه نی سازی ایران طی یک بازه زمانی موقت متوقف شود، می تواند دستگاه محاسباتی طرف آمریکایی را دچار اختلال کند تا از بکارگیری چنین استراتژی منصرف شوند.
برعکس، «تقلیل اهمیت یک حق حیاتی» به نام حق غنی سازی توسط تیم مذاکره کننده کشورمان طی روزهای آتی با این توجیه که برای برون رفت از بن بست در مذاکرات بسته پیشنهادی یک کشور ثالث پذیرفته شد، می تواند اولین گام برای امیدوار ماندن آمریکایی ها به اثرگذاریاستراتژی فوق باشد و امیدوار ماندن آنها می تواند تهدید کننده بسیاری از منافع ملی باشد، به این معنا که به محض آنکه ایران روی حقوق بدیهی خود پافشاری و قائل به ارائه امتیازهای یکجانبه مانند چشم پوشی از حق غنی سازی اورانیوم ولو به صورت موقت نباشد، طرف مقابل
سطح جدیدی از عملیات فوق را بروزرسانی کنند و جامعه ایرانی را اهرم فشار حاکمیت برای بذل و بخشش منافع ملی کنند.