به گزارش خبر۲۴، ترامپ میگوید غنیسازی ایران غیرقابلقبول است و در صورت ادامه آن، رفتار متفاوتی در پیش خواهد گرفت. در همین راستا، نتانیاهو نیز از ارائه پیشنهادی معقول از آمریکا به ایران سخن گفته و از انتظار برای پاسخ تهران خبر داده است.
این اظهارات تنها بازتاب مواضع فردی نیست، بلکه بخشی از یک چارچوب راهبردی بزرگتر برای مهار ایران است.
۱. بازگشت به سیاست اجبار: دیپلماسی یا تله؟
منطق حاکم بر سخنان ترامپ، بر خلاف ظاهر دیپلماتیک آن، واجد مختصات «دیپلماسی قهری» (Coercive Diplomacy) است؛ دیپلماسیای که بهجای تعامل برابر، بر تهدید ضمنی و اعمال فشار برای تغییر رفتار طرف مقابل استوار است.
بر اساس نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل، این الگو محصول بیاعتمادی ساختاری و محاسبه قدرت است. هدف اصلی ترامپ نه رسیدن به توافق متوازن، بلکه تحمیل توافقی یکسویه است که ایران را وادار به عقبنشینی از توانمندیهای راهبردی کند، بدون آنکه الزامات امنیتی و اقتصادی آن به رسمیت شناخته شود.
۲. اسرائیل، آژانس، اروپا و سیاست همافزا: چندضلعی مهار
سخنان مدیرکل آژانس درباره غنیسازی در آستانه سطح تسلیحاتی، تهدیدهای تلویحی اسرائیل به اقدام نظامی، و فشار فزاینده اروپا برای فعالسازی مکانیزم ماشه، نشانهای از همافزایی سازمانیافته میان بازیگران غربی برای بازتولید «بحران امنیتی ایران» است.
این فرایند گام به گام در حال تبدیل پرونده ایران به اولویتی چندسطحی در غرب است:
آژانس نقش مشروعیتساز،
اسرائیل نقش تهدیدآفرین،
اروپا نقش اجماعساز حقوقی،
و ترامپ نقش تصمیمگیرنده نهایی را ایفا میکند.
این سناریو در واقع «تغییر فاز بازی» از مدیریت پرونده هستهای به طراحی یک نقطه عطف راهبردی برای کنترل قدرت منطقهای ایران است.
۳. مسئله غنیسازی یا مسئله ایران؟
آنچه در حال رخ دادن است، صرفاً نزاعی بر سر درصد غنیسازی یا سطح شفافیت نیست؛ بلکه مسئله اصلی، موقعیت و نقش راهبردی ایران در نظم آینده خاورمیانه است.
جمهوری اسلامی، چه با ۳.۶۷ درصد غنیسازی، چه با ۶۰ درصد، همواره برای نظم مورد نظر آمریکا و اسرائیل، بازیگری پرهزینه تلقی میشود. به همین دلیل، هدف نه صرفاً محدودسازی فناوری هستهای، بلکه تضعیف کلیت بازدارندگی ملی ایران است.
اصرار بر ادامه مذاکرات بدون بازتعریف صریح چارچوب منافع حیاتی، کشور را در معرض «توافقهایی بدون امنیت» قرار میدهد.
۴. عقلانیت استراتژیک در مقابل «مذاکره تحت تهدید»
در نظریه بازیها، مذاکره موفق زمانی شکل میگیرد که هر دو طرف، هزینه شکست مذاکره را بهدرستی درک کرده باشند. در حالی که ترامپ آشکارا از «گزینههای وخیم برای ایران» سخن میگوید، ایران هنوز پیام روشنی درباره هزینه شکست مذاکرات برای آمریکا و متحدانش به جهان مخابره نکرده است.
این خلأ راهبردی، توازن را به نفع طرف مقابل بر هم میزند.
نکته راهبردی: هیچ مذاکرهای، بدون قدرت، مؤثر نیست
مذاکره با ترامپ، نه در خلأ، بلکه در زمینهای از تهدید، اجماعسازی علیه ایران، و تلاش برای ساختن ائتلاف مهار در حال انجام است.
اتکا به میز مذاکره، تنها زمانی به بازی برد-برد منجر میشود که ایران نه از موضع ضعف، بلکه از موضع بازدارندگی، دیپلماسی را فعال کند. و این مستلزم آن است که خطوط قرمز، اهداف مذاکره، و ظرفیتهای مکمل قدرت ملی بهدرستی بازتعریف شود؛
کاری که بعید است حاکمیت، دولت و تیم مذاکرهکننده توان انجام آن را داشته باشند!