به گزارش خبر۲۴،جنگ دوازدهروزه، فراتر از تقابل نظامی، آزمونی برای بلوغ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بود. امروز سیاست خارجی نمیتواند در حاشیه میدان نبرد بایستد؛ بلکه خود، بخشی از صحنه اصلی قدرت است. پیامها، مواضع و واکنشها در این دوره، ضرورت بازنگری در برخی اصول و اولویتهای دیپلماتیک کشور را نمایان ساخت. بازآرایی سیاست خارجی ایران، اکنون نه یک انتخاب، بلکه یک الزام امنیتی و تمدنی است.۱. سیاست خارجی منفعل، دشمن را به سوءمحاسبه سوق میدهدتجربه نشان داد که پیامهای ضعف، تعلل در تصمیمات و ابهام در مواضع دیپلماتیک، دشمن را در محاسباتش جسورتر میکند. رژیم صهیونیستی و آمریکا اگر تصمیم به تجاوز بگیرند، بهانه خود را میسازند، حتی اگر برخلاف نظر برخی نهادهای داخلیشان باشد. سیاست خارجیِ بدون صلابت، نه تنها بازدارنده نیست، بلکه دشمن را بهسوی سوءمحاسبه و اقدامات پرخطر سوق میدهد.۲. مذاکره یکطرفه پایان یافته؛ ایران باید قاعدهساز باشدرویکرد طرفهای غربی در تعاملات بینالمللی، از جمله در چارچوب آژانس و NPT، نشان داد که پایبندی یکجانبه ایران به تعهدات، نهتنها باعث کاهش فشارها نشده، بلکه گاه ابزار مطالبهگری ناعادلانه شده است. ایران باید از نقش صرفاً پاسخگو، به جایگاه قاعدهگذار ارتقاء یابد. قاعدهسازی در سیاست خارجی، مقدمه صیانت از عزت ملی است.۳. دیپلماسی همسایگی نیازمند تعمیق هدفمند استمواضع دولتهای منطقه در جریان این بحران، تفاوتهای معناداری را نشان داد و نسبت به همراهی برخی کشورهای همسایه شمالی و جنوبی با ایران، امریکا یا حتی رژیم در صورت بالاگرفتن مجدد تنشها اطمینان کاملی وجود ندارد. در سوی دیگر نیز پاکستان روشن در کنار ایران ایستاد؛ در حالی که هند با رویکردی نزدیک به طرف
مقابل، حتی بیطرفی را نقض کرد. این تفاوت، نشاندهنده آن است که روابط منطقهای ایران هنوز عمق لازم را نیافته و نیازمند بازطراحی دقیق، هدفمند و پایدار است.۴. موازنهسازی در روابط، شرط بقا و رشد استسیاست خارجی نباید بر محور برخی کشورهای خاص متمرکز بماند. تجربه عدم احقاق حقوق هستهای از رهگذر مذاکرات، تعلل چندین سالهی هند در پروژه راهآهن چابهار و توسعه مکران یا عدم همراهی برخی کشورها در بزنگاهها، گویای این واقعیت است. ایران باید روابط راهبردی خود با کشورهایی چون پاکستان و چین را تقویت کند و در برابر بیتعهدی دیگران، ظرفیتهای جایگزین بالفعل و متنوع داشته باشد.۵. محرومسازی دیپلماتیک، ابزار مشروع قدرت استاگرچه بهرهگیری از ظرفیت گفتوگو، در شرایط بحرانی و غیربحرانی نهتنها مهم بلکه ضروری است، اما تأکید یکسویه بر باز بودن باب مذاکره با همه طرفها، میتواند بهاشتباه، پالس ضعف تلقی شود. در حالی که در بسیاری از موارد، اشتیاق واقعی برای مذاکره از سوی طرف مقابل است. محرومسازی هدفمند از امکان مذاکره، یک ابزار مشروع برای اعمال قدرت نرم و فشار متقابل است که باید در سبد سیاست خارجی ایران فعال گردد.۶. ضرورت عبرت از بدعهدیها؛ بازتعریف نسبت با مذاکرهتجربههای گذشته نشان داد که برای آمریکا، مذاکره بیش از آنکه راهحل باشد، ابزار فشار است. باید فرآیندهای پیشین را با دقت و صراحت ارزیابی کرد تا در دام چرخههای تکراری نیفتیم. مذاکره اگر بدون ضمانت اجرایی، توازن قدرت و پایبندی دوطرفه باشد، نه سودمند است و نه اخلاقی.
۷.ملتها، پشتوانه پایدار دیپلماسی هستندافکار عمومی ملتها، در شکلدهی به مواضع دولتها تأثیرگذار است. باید سعی کرد در هر کشور، شبکهای از ارتباطات مردمی و غیررسمی را شناسایی کرد که در لحظات بحران، زمینهساز حمایت، مشروعیت و صدای موازی با دیپلماسی رسمی باشد.
علی بهادری جهرمی