به گزارش خبر۲۴،وقتی گزارش فنی آغازگر جنگ میشود
در عصر جنگهای شناختی، دیگر شلیک موشکها اولین مرحله نبرد نیست؛ جنگ با واژهها آغاز میشود، با گزارشهایی که در ظاهر بیطرفند، اما در بطن خود بذر جنگ میکارند.در آخرین نمونه از این الگوی خطرناک، گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خرداد ۱۴۰۴ درباره همکاری ایران، تنها سه روز پیش از حمله هماهنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران منتشر شد؛ حادثهای که بسیاری آن را نه تصادف، بلکه نتیجه یک چرخه طراحیشده میدانند.
فازبندی جنگ نرم علیه ایران با پوشش فنی
این چرخه چگونه عمل میکند؟بر اساس مستندات، الگویی تکراری در پرونده ایران مشاهده میشود که میتوان آن را به چهار مرحله تقسیم کرد: 1. گزارش فنی مشکوک و مبهم از سوی آژانس؛ 2. بازتاب گسترده و امنیتیشده آن در رسانههای غربی و صهیونیستی؛ 3. صدور قطعنامههای فشارزا توسط شورای حکام؛ 4. توجیه حملات نظامی یا عملیات خرابکارانه علیه تأسیسات صلحآمیز ایران.
در خردادماه، دقیقاً همین مسیر طی شد: گزارش آژانس درباره کاهش سطح همکاری ایران در بازرسیها منتشر شد؛ چند روز بعد، موشکها از آسمان نطنز، فردو و اصفهان فرود آمدند. مقامات آمریکایی و صهیونیستی، گزارش آژانس را پایه توجیه خود معرفی کردند.
گروسی؛ چهره فنی یا بازیگر سیاسی؟
«رافائل گروسی» مدیرکل آژانس، برخلاف وظیفه فنی خود، در دورههای متعددی مواضعی کاملاً سیاسی اتخاذ کرده است.او نهتنها در برابر خرابکاریهای مکرر در سایتهای ایران، ترور دانشمندان و عملیات سایبری سکوت اختیار کرد، بلکه با انتشار گزارشهای هشدارآمیز در بزنگاههای سیاسی، آتش بحران را شعلهورتر کرده است.
وزیر خارجه ایران در واکنش به گزارش اخیر آژانس تصریح کرد:
«گزارش مغرضانه گروسی، مستقیماً بستر صدور قطعنامه و حملات نظامی را فراهم کرد.»
این انتقاد تنها واکنشی سیاسی نبود، بلکه تحلیل دقیقی از زنجیره عملکردهای آژانس در بحرانسازی بود.
مهندسی افکار عمومی جهانی با گزارشهای به ظاهر فنی
گزارشهایی که آژانس علیه ایران منتشر میکند، معمولاً مبهم، فاقد دقت علمی، آمیخته با قضاوتهای سیاسی و فاقد اطلاعات مکمل از طرف ایران هستند.در عوض، این گزارشها بلافاصله در رسانههایی مانند رویترز، نیویورکتایمز، تایمز اسرائیل و جروزالمپست بازتاب مییابد، بدون فرصت ایران برای تبیین یا پاسخ حقوقی و فنی.
همین الگو، افکار عمومی غربی را در مسیر توجیه اقدامات سخت هدایت میکند. عملیات روانی دقیقاً بر شانههای همین گزارشهای دوپهلو سوار میشود.
سکوت در برابر خرابکاری، تحریف در گزارشها
نکته تأملبرانگیز اینکه آژانس هرگز در گزارشهای خود اشارهای به خرابکاریهای سریالی، ترورهای دانشمندان، حملات فیزیکی یا عملیات سایبری علیه ایران نکرده است.چرا نهاد ناظر باید در برابر اقدامات ضدعلم، ضدحقوقبشر و ضدصلح چنین ساکت باشد؟سکوت آژانس در برابر جنایات علیه برنامه صلحآمیز ایران، آن را از ناظر بیطرف به بازیگری مشکوک تبدیل کرده است.
پرونده ایران تنها نیست؛ سابقه آژانس در خدمتگذاری به جنگ
نگاهی به تجربیات پیشین نشان میدهد این اولینبار نیست که گزارشهای آژانس یا تفسیرهای سیاسی از آن، بهانه جنگ شدهاند:
عراق (۲۰۰۳): گزارشهای مبهم و سوءاستفاده آمریکا و انگلیس از دادههای آژانس، مقدمه اشغال بغداد شد.
لیبی (۲۰۱۱): پس از اعتماد کامل قذافی به آژانس و انهدام برنامه هستهای، همین دادهها به ابزاری برای حمله ناتو تبدیل شد.
کره شمالی: پس از استفاده سیاسی از گزارشهای آژانس، پیونگیانگ از NPT خارج شد و به باشگاه هستهای پیوست.
در هر سه مورد، آژانس بهجای کاهش تنش، تسریعکننده بحران و شریک امنیتی غرب بود.
زنگ خطر برای مشروعیت نهادهای بینالمللی
وقتی نهادی چون آژانس، با نقاب فنی، نقش امنیتی ایفا میکند؛ وقتی گزارشها، بهجای ابزار راستیآزمایی، به مجوز حمله تبدیل میشوند؛ دیگر نمیتوان سخن از بیطرفی یا عدالت در نظام بینالملل گفت.
آژانس، اگر به روند سیاسیکاری خود ادامه دهد، آینده رژیمهای عدم اشاعه را نیز به مخاطره میاندازد.
جمعبندی راهبردی
گزارش آژانس در خرداد ۱۴۰۴، آغازگر حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران بود.
رفتار آژانس در قبال ایران، از مسیر فنی منحرف شده و ماهیتی سیاسی-امنیتی یافته است. • تجربه عراق، لیبی و کره شمالی نشان میدهد که همکاری بیپشتوانه با آژانس، میتواند زمینهساز تهاجم شود.
اگر اصلاح ساختاری در مأموریت، ابزارهای انتشار و نظارت بر عملکرد آژانس صورت نگیرد، باید منتظر زوال مشروعیت جهانی این نهاد بود.
پاسخ ایران چه باید باشد؟
۱.بازطراحی تعامل مشروط با آژانس: بدون اصلاح رفتار، همکاری کامل معنا ندارد.
۲. افشاگری هوشمندانه در سطح افکار عمومی جهانی: جنگ شناختی با گزارشهای سیاسی، باید با روایتسازی رسانهای خنثی شود.
۳. پیشنهاد بازبینی مأموریت آژانس در نهادهای چندجانبه: کشورهای مستقل باید خواستار شفافسازی و حسابکشی ساختاری شوند.
آنچه امروز در ایران رخ داد، فردا ممکن است در کشوری دیگر تکرار شود؛ اگر در برابر سیاسیکاری نهادهای بینالمللی سکوت شود، امنیت علمی و هستهای جهان قربانی خواهد شد.