به گزارش خبر۲۴،جمهوری اسلامی ایران در بهار ۱۴۰۴، با یکی از پیچیدهترین پروژههای امنیتی تاریخ معاصر خود مواجه شد؛ پروژهای که از سال ۲۰۲۰، با هدف فروپاشی چندروزه نظام، توسط رژیم صهیونیستی و با پشتیبانی مستقیم ایالات متحده طراحی شده بود. این پروژه نهتنها یک عملیات نظامی، بلکه یک جنگ ترکیبی تمامعیار بود که بازیگرانی متکثر، شبکههای نفوذ داخلی، عملیاتهای سایبری، روایتسازی رسانهای، و موجی از ترورهای هدفمند را در هم تنیده بود. اما نتیجه آن، چیزی جز شکست و عقبنشینی برای دشمن نبود.
۱. طرح اولیه؛ فروپاشی در چهار روز
بر اساس اطلاعات تحلیلی موجود، پروژه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از حدود سال ۲۰۲۰ طراحی و از ۱۴۰۱ بهطور جدی عملیاتی شد. نقشه دشمن مبتنی بر “شوک سنگین اولیه” بود: ترور بیش از ۲۰ چهره کلیدی نظامی و علمی، حمله به تأسیسات هستهای و نظامی ایران، اختلال در فرماندهی، و تشدید فشار روانی با سناریوهای خیابانی. حمله به نطنز و فوردو، صرفاً آغاز این زنجیره بود.
اما مدیریت دقیق رهبر انقلاب، همراه با واکنش برقآسای ایران در قالب عملیات «بشارت فتح»، باعث شد این شوک، نه تنها به فروپاشی نینجامد بلکه به انسجام ساختاری بیشتر منتهی شود. جایگزینی فوری فرماندهان، پیام قاطع بازدارندگی و وحدت ملی، طرح دشمن را در همان ساعات نخستین زمینگیر کرد.
۲. ائتلاف پنهان؛ نقشهای فراتر از اسرائیل
در پشت این عملیات، یک ائتلاف غیررسمی ولی مؤثر قرار داشت: تلآویو، واشنگتن، و شبکهای از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای.
آذربایجان با میزبانی شبکههای موساد و پیوندهای پانترکیستی، نقش نفوذ در مناطق مرزی را ایفا کرد.
اردن مستقیماً در تبادل اطلاعات مشارکت داشت.
امارات و بحرین با تأمین پهنای ژئوپلیتیکی برای حملات مشارکت کردند.
فرانسه و آلمان در سطح دیپلماتیک و اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی هماهنگ بودند.
ایران نیز در پاسخ، حملات هدفمند و پیامهای بازدارندهای را حتی متوجه پایگاه آمریکا در قطر کرد؛ اقدامی که همه متحدان منطقهای آمریکا را در موقعیت بازنگری در محاسبات قرار داد.
۳. جنگ روایتها؛ ایران شفاف، اسرائیل سانسور
یکی از نقاط قوت ایران در این نبرد، ترکیب شفافسازی هوشمند با ابهام استراتژیک بود. ایران در حالی که اطلاعات کافی برای اعتماد عمومی منتشر کرد، در عین حال جزئیاتی کلیدی مانند میزان خسارت تأسیسات، مکان ذخایر اورانیوم، و چگونگی پاسخهای آینده را در ابهام نگه داشت.
در مقابل، رژیم صهیونیستی با سانسور شدید، سعی در مهار افکار عمومی داشت. اما نشت اطلاعاتی، روایتهای رسانهای مستقل، و آمارهایی مانند ۱۳۵۰ کشته و بیش از ۱۰ میلیارد دلار خسارت، تصویر واقعیتری از شکست تلآویو ترسیم کردند.
۴. آزمون اجتماعی؛ واکسیناسیون علیه فروپاشی درونی
دشمن بر بستر ناآرامیهای ۱۴۰۱، انتظار داشت فشار بیرونی با اعتراض داخلی همافزا شود. اما اتفاقی معکوس رخ داد: مردم ایران با تفکیک دقیق میان اعتراض مشروع و پروژه براندازی، عملاً نقشه دشمن را بیاثر کردند. همکاری مردمی با نیروهای امنیتی برای شناسایی گروههای تجزیهطلب و نفوذی، نقش مستقیمی در آرامسازی فضا داشت. این بلوغ سیاسی، یکی از کلیدیترین شکستهای دشمن را رقم زد: ناکامی در شکستن پشتوانه اجتماعی نظام.
۵. توقف جنگ، نه صلح؛ ایران در موقعیت بازدارنده
آنچه اکنون حاکم است نه یک آتشبس رسمی بلکه یک توقف خصمانه است. ایران در این دوره با حفظ ابهام استراتژیک و تداوم بازدارندگی فعال توانسته است هم توازن قدرت را حفظ کند، هم مانع از شکلگیری ائتلافهای نظامی جدید شود.
ضربات متقابل ایران از جمله هلاکت ۳۰ افسر ارشد صهیونیست و اخلال در شبکههای پدافندی اسرائیل، نشان داد که جمهوری اسلامی، برخلاف برآورد دشمن، در اوج آمادگی ساختاری قرار دارد.
از شکست پروژه فروپاشی تا تثبیت موقعیت جنگ به پایان نرسیده، اما دشمن در اولین گام حیاتی خود شکست خورده است. ایران اکنون باید با:
– استمرار در رصد بازیگران پنهان
-استفاده هوشمندانه از دیپلماسی توأم با قدرت
-تقویت امنیت داخلی و انسجام اجتماعی
-و حفظ ابهام هدفمند در توان راهبردی
از این توقف جنگ، فرصتسازی کند. قدرت نرم و سخت، در همتنیدگی بیسابقهای یافتهاند و همین همافزایی، رمز شکست پروژه جهانی فروپاشی شد.