به گزارش خبر۲۴،دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا با وعده پایان دادن به جنگهای بیپایان و تمرکز بر بازسازی قدرت آمریکا، سیاست خارجیای را دنبال می کند که نه تنها در تضاد کامل با این وعدههایش است بلکه به وخامت اوضاع در مناطق بحرانی جهان انجامیده و به شدت پایگاه رأی او را متزلزل ساخته است. این سیاستها که بیشتر مبتنی بر غرور، خودشیفتگی و حفظ وجهه شخصی است، آمریکا را وارد دورانی از جنگافروزی بیپایان و بیثباتی جهانی کرده است.
وعدهها در برابر عمل؛ سیاست خارجیای که پایبند شعارها نبود
مجله فارین پالیسی به صراحت تاکید میکند که سیاست خارجی ترامپ با وعدههای انتخاباتیاش در تضاد آشکار است. ترامپ در تبلیغات انتخاباتی وعده داده بود که آمریکا از جنگهای بیپایان خاورمیانه خارج خواهد شد، اما در عمل، اسرائیل را در مسیر حملات بیرحمانه به غزه و سایر مناطق رها کرد. حمایت بیچون و چرای آمریکا از تجاوزات اسرائیل و همچنین بمبارانهای یمن، لبنان و سوریه نه تنها بحرانها را کاهش نداد بلکه به گسترش آن دامن زد.
سیاست خارجی اخیر ترامپ آن چیزی نیست که وعدهاش را داده بود. او خاورمیانه را به حال خود رها نکرد و مثل تمام رؤسای جمهور قبل به اسرائیل اجازه داد هرکاری میخواهد انجام دهد. او در تلاشی ناموفق برای نابودی برنامه هستهای ایران آمریکا را وارد جنگ کرد ولی به اهدافش نرسید.
اوکراین؛ جنگی که قربانی غرور شد
فارین پالیسی به وعدههای گزاف ترامپ درباره پایان جنگ اوکراین ظرف ۲۴ ساعت اشاره کرده و آن را تنها «نمایشی رسانهای» توصیف میکند. برخلاف وعدههای داده شده، ترامپ اکنون با ارسال کمکهای نظامی بیشتر به کییف، در جنگی طولانی و پرهزینه سرمایهگذاری کرده است. تصمیم ترامپ نه براساس منافع ملی آمریکا بلکه برای حفظ چهره خود و مقابله با پوتین اتخاذ شده است. این انتخاب استراتژیک، هزینههای انسانی و مالی سنگینی بر آمریکا تحمیل کرده و اعتبار جهانی این کشور را نیز تضعیف کرده است.
نسلکشی غزه؛ نقطه تاریک سیاست ترامپ
فارین پالیسی در تحلیل خود به حمایت آمریکا از اسرائیل در جریان نسلکشی غزه اشاره دارد و این موضوع را یکی از تاریکترین نقاط سیاست خارجی ترامپ میداند. ادامه بمبارانها و کشتارهای گسترده مردم بیدفاع غزه نه تنها امنیت منطقه را تضعیف کرده بلکه اعتبار آمریکا را به شدت آسیب زده است. این سیاست، برخلاف ادعاهای رسمی، نه تنها به امنیت اسرائیل کمک نکرد بلکه موجب افزایش تنشها و خشونتهای نیابتی در منطقه شده است.
خودشیفتگی به جای عقلانیت
تصمیمات سیاست خارجی ترامپ اغلب بر پایه غرور و خودشیفتگی وی شکل گرفته تا منافع واقعی ملی آمریکا. این امر باعث شده که رویکردی تهاجمی و بیحساب در مناطق بحرانی اتخاذ شود، بدون توجه به تبعات بلندمدت.
شکست دیپلماسی و افزایش هزینههای جنگ
ترامپ با دوری از دیپلماسی فعال و اتکا بر قدرت نظامی و تحریم، زمینه را برای تشدید بحرانها فراهم کرد. هزینههای انسانی، مالی و سیاسی این رویکردها نه تنها آمریکا بلکه متحدانش را نیز دچار مخاطره کرد.
تضعیف اعتبار آمریکا و بروز شکافهای داخلی
سیاستهای بیثباتکننده ترامپ به کاهش اعتماد جهانی به آمریکا منجر شده و در داخل نیز شکافهای سیاسی عمیقی به وجود آورده که پایههای پایگاه رأی او را متزلزل ساخته است.
پیامدهای بلندمدت برای نظم بینالملل
تشویق به جنگافروزی و بیتوجهی به ثبات منطقهای، شرایطی را پدید آورد که بازیگران دیگر منطقهای و جهانی را به سمت پررنگتر کردن نقش نظامی و کاهش نقش دیپلماسی سوق داد. این وضعیت نظم بینالملل را در معرض خطر جدی قرار داده است.
در مجموع باید گفت،تجربه ترامپ در سیاست خارجی، نمونهای از شکست رهبری مبتنی بر خودشیفتگی و شعارهای غیرعملی است. تحلیل مجله فارین پالیسی نشان میدهد که راهبردی که به جای عقلانیت و منافع ملی بر غرور و نمایش قدرت بنا شده باشد، نه تنها به بحرانهای بیشتر منجر میشود بلکه پایگاه اجتماعی و سیاسی رهبر خود را نیز از بین میبرد. این درس بزرگی است برای هر سیاستمداری که قصد دارد در عرصه بینالمللی نقش موثری ایفا کند.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟