به گزارش خبر۲۴، چرا حماس برای حفظ پیروزی تاکتیکی خود که ممکن است در آینده به شکستی راهبردی تبدیل شود، سلاحهای خود را زمین نگذاشت؟ چرا رهبران آن، مانند یحیی السنوار و محمد الضیف، به تبعید داوطلبانه نرفتند تا مردم غیرنظامی از رنج و ویرانی در امان بمانند؟ در این مقاله پاسخ این پرسشها داده شده است:
کافی است در تاریخ به روز ۶ ژوئن ۱۹۸۲ بازگردیم. ساعت ده صبح، یکی از افسران بلندپایه نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان به نام «تیمور گوکسل» میان نیروهای خود ایستاده بود و تصور میکرد با روزی معمولی روبهرو است. اما ناگهان دهها تانک اسرائیلی را دید که به آرامی به سمت موضع آنها پیشروی میکنند. او جلو آنها را گرفت؛ چون مأموریتش جلوگیری از این پیشروی بود. با استفاده از موانع فلزی، حرکت یک تانک و سپس دو و در ادامه ده تانک مختل شد. اما ابزار بازدارندهاش تمام شد. تیمور از یکی از سربازان اسرائیلی پرسید: «چه کار میکنید؟ این اشتباه است». سرباز اسرائیلی که دستور داشت با نیروهای سازمان ملل مؤدبانه برخورد کند، پاسخ داد: «قربان، این یک تهاجم است».
دو ساعت بعد، تیمور گوکسل همراه با افسران فرانسوی نیروهای حافظ صلح، در افق ۱۲۰۰ تانک اسرائیلی را مشاهده کردند. حیرتزده شدند و تصمیم گرفتند به اسرائیلیها اجازه پیشروی بدهند. یکی از افسران فرانسوی گفت: «ما در ارتش فرانسه حتی نصف این تعداد تانک نداریم که امروز وارد شدند». آن روز، آغاز رسمی تهاجم اسرائیل به لبنان بود. اسرائیل برای این حمله آماده شده بود. ترور مشکوک یک دیپلمات اسرائیلی به نام «شلومو آرگوف» در لندن بهانهای برای این تهاجم شد. تلآویو جنبش فتح را متهم کرد و ادعا نمود برای اخراج گروههای فلسطینی و پاکسازی نظامی کشورهای همجوار، چارهای جز حمله به لبنان نیست.
اگر اکنون محاصره غزه را میبینید، اسرائیل قبلاً نسخهای وحشتناکتر از آن را در بیروت اجرا کرده بود، بهویژه در غرب بیروت. پایتخت لبنان بهگونهای وحشیانه بمباران شد که جهان عرب پیش از آن نظیرش را ندیده بود. آب و برق قطع شد، دارو و غذا اجازه ورود نیافت. هدف اصلی اسرائیل، یافتن یاسر عرفات و پس از او صلاح خلف (ابو ایاد) و خلیل الوزیر (ابو جهاد) بود که سالها مسئول امنیت، آموزش و اطلاعات در جنبش فتح بودند. عرفات از خانهای به خانه دیگر میگریخت. گروههای لبنانی همپیمان با فلسطینیها، بهویژه حزب کمونیست لبنان، جنبش امل و دروزیها به رهبری ولید جنبلاط از او پشتیبانی میکردند.
اما پس از کشته شدن بیش از ۱۸ هزار غیرنظامی در بیروت، همپیمانان عرفات دیگر تاب نیاوردند. جنبش امل برای دفاع از ضاحیه جنوبی عقبنشینی کرد و ولید جنبلاط نیز با لحنی ملایم به عرفات توصیه کرد که به نبرد پایان دهد و لبنان را ترک کند. کمونیستها با وجود دلاوریشان در دفاع از عرفات، دیگر توان ایستادگی نداشتند. سرانجام عرفات با توافق موافقت کرد و همراه با دو هزار مبارز فلسطینی، با سلاح سبک، از بیروت به تونس رفت.
برای نخستینبار، همه کشورهای همسایه فلسطین به منطقهای امن برای اسرائیل تبدیل شدند: مصر که صلح کرده بود، اردن که از سال ۱۹۷۰ سازمان آزادیبخش فلسطین را اخراج کرده بود، لبنان که اکنون از سازمان آزادیبخش تهی شده بود، و سوریه که حتی یک پایگاه عملیاتی جدی برای گروههای مقاومت نداشت.
سازمان آزادیبخش فلسطین تسلیم شد و از بیروت خارج گردید. حالا امنیت آمریکایی و صلح اسرائیلی باید برقرار میشد. اما چه شد؟ فقط ۱۶ روز پس از خروج عرفات از بیروت، یعنی در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲، آریل شارون وزیر جنگ اسرائیل و «رافائل ایتان» رئیس ستاد ارتش با سران میلیشیای نیروهای مارونی لبنان، بهویژه «ایلی حُبَیقه» و «مارون مشعلانی»، توافق کردند که غیرنظامیان فلسطینی در اردوگاههای صبرا و شاتیلا قتلعام شوند.
نیروهای شارون آسمان اردوگاه را با بمبهای فسفری روشن کردند و نیروهای مسیحی بهسوی اردوگاهها پیشروی کرده و طی تنها سه ساعت، بیش از ۳۰۰۰ غیرنظامی فلسطینی را بهطرزی فجیع به خاک و خون کشیدند، کشتاری که با وحشیگری با شکافتن شکمها و بریدن سینهها و ذبح کردن مردان همراه بود.
یک عملیات تمامعیار فریب برای سوریه
به یک مورد دیگر توجه کنیم؛ پس از جنگ ۱۹۶۷ پیش از تهاجم اسرائیل به لبنان، تلآویو میدانست نیروهای سوری برای تأمین مسیر دمشق – بیروت در منطقه «سهل بقاع» مستقر هستند. این بخشی از توافق با آمریکا پس از جنگ ۱۹۷۳ بود که اجازه داده شود سوریه در لبنان نفوذ نظامی داشته باشد به شرطی که از آرمان آزادسازی جولان چشم بپوشد.
اسرائیل قصد نداشت این نیروها را تحریک کند تا بتواند راحتتر در لبنان پیشروی کند. مناخم بگین، نخستوزیر اسرائیل، در کنست اعلام کرد که سوریه هدف اسرائیل در لبنان نیست. همزمان « فیلیپ حبیب» فرستاده آمریکایی به دمشق رفت و به حافظ اسد اطمینان داد که اسرائیل به نیروهای سوری در بقاع کاری ندارد. حافظ اسد هم فریب خورد و اطمینان یافت.
اما در ۹ ژوئن ۱۹۸۲، اسرائیل ارتش سوریه را در سهل بقاع با حملهای غافلگیرانه هدف قرار داد. در عرض تنها دو ساعت، جنگندههای فانتوم اسرائیلی ۹۰ هواپیمای جنگی سوری را نابود کردند و بیش از هزار سرباز سوری را کشتند؛ آنچه به «نبرد سهل بقاع» مشهور شد، در اصل بر پایه عملیات فریبی بود که آمریکا و اسرائیل به اجرا گذاشتند.
اکنون به سؤال ابتدایی باز میگردیم. چرا حماس تسلیم نمیشود. حافظ اسد به اسرائیلیها در سهل بقاع اعتماد کرد و نیروهایش نابود شدند. یاسر عرفات از بیروت عقبنشینی کرد، اما ۳ هزار فلسطینی در صبرا و شاتیلا قتلعام شدند و این پایان ماجرا نبود.
رهبران فلسطینی حتی در تبعید نیز از حملات اسرائیل در امان نماندند. اسرائیل حتی تونس را هم بمباران کرد. صبح اول اکتبر ۱۹۸۵، شهر حمامالشط، در ۵۰ کیلومتری پایتخت تونس، هدف چندین حمله پیاپی هوایی قرار گرفت. هدف: ترور یاسر عرفات بود او اما نجات یافت، اما ۵۰ فلسطینی و ۱۵ تونسی کشته شدند. عهد آمریکا به عرفات این بود که امنیت شخصیاش را تضمین میکند و این نتیجهاش بود: یک ترور نافرجام.
اسرائیلیها بار دیگر برای ترور یاسرعرفات اقدام کردند. در ۱۶ آوریل ۱۹۸۸، تیمی متشکل از ۱۶ افسر برگزیده از شاباک، موساد، شینبت و یگان ویژه «سایرت متکال» به رهبری ایهود باراک، به سواحل تونس اعزام شدند. ۸ نفر از آنها وارد خانه خلیل الوزیر شدند و او را در برابر چشمان همسرش با ۷۶ گلوله به شهادت رساندند.
سه سال بعد، در ۱۴ ژانویه ۱۹۹۱ صلاح خلف (مرد شماره ۲ فتح) و دو تن از رهبران فتح به نامهای «فخری العمری» و «ابوالهول» در تونس به دست موساد ترور شدند.
بهای تسلیم و اعتماد به آمریکا خود را نشان داد: کشتار هزاران غیرنظامی و ترور رهبران مقاومت و حماس به همین دلایل تسلیم را نمیپذیرد.
اما دلایل حماس فقط اینها نیست. دلیل بزرگتر این است که تجربه تاریخی تعامل با اسرائیل، از زمان محاصره بیروت و پیامدهایش، ثابت کرده است که تسلیم و تبعید، دروازه ورود به تمام انحرافهاست. این تجربه، جنبش فتح را بهسوی سازش با اسرائیل کشاند. زیرا فتح، پس از آنکه بهطور کامل از جبهه مقاومت دور شد و دیگر قدرت نظامی نداشت، همه چیز را در ازای یک «قدرت نمایشی» فروخت. در نتیجه، در کنفرانس مادرید شرکت کرد و سپس توافق «اسلو» را امضا نمود؛ توافقی که آرمان فلسطین را نابود کرد و آن را از «رؤیای آزادی سرزمین» به پذیرش «تشکیلاتی فلسطینی» تقلیل داد که به نیابت از اسرائیل، تنها بر بخش کوچکی از فلسطین حکمرانی کند و حتی به نیابت از اسرائیل به ترور و بازداشت نیروهای مقاومت بپردازد و در ازای آن از آمریکا کمک مالی دریافت کند؛ سرنوشتی غمانگیز برای اصیلترین جنبش مقاومت منطقه.
بنابراین جنبش حماس با چشم تاریخ، آینده را میبیند. آیندهای که در آن پاکسازی قومی بیسابقه در راه است. موجهای مهاجرت اجباری برای مردم غزه و تشکیلاتی مزدور که به بهانه حمایت از مقاومت، از هزاران خانواده فلسطینی انتقام میگیرد و فلسطینیها باقی عمر خود را در ذلت و بردگی اسرائیل بهسر میبرند.
«رضا دهقانی»