گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ این نهاد با جمعآوری دادهها، رصد اعتراضات اجتماعی، تحلیل تحولات سیاسی داخلی و منطقهای و تدوین سناریوهای فشار اقتصادی، سیاسی و نظامی، عملاً به بازوی فکری کاخ سفید در دوره دوم ترامپ تبدیل شد. ایران با قدرت بازدارندگی، توان دفاعی و انسجام ملی خود، هدف اصلی این سناریوسازیها قرار گرفته است.
محورهای سیاست ضدایرانی بروکینگز:
۱. فشار اقتصادی و سیاسی حداکثری: پس از خروج ترامپ از برجام، بروکینگز راهبرد تحریم و محدودسازی ایران را تدوین و تسهیل کرد تا اقتصاد کشور فلج و فضای سیاسی تحت فشار قرار گیرد.
2. مهندسی تهدید موشکی: این اندیشکده برنامه موشکی ایران را بزرگنمایی و گزینههای نظامی و دیپلماتیک ترامپ برای مهار آن را طراحی کرد؛ در حالی که ایران توان بازدارندگی خود را تثبیت کرده و پاسخ متقابل آن فوری و موثر است.
3. فشار منطقهای از طریق عراق و همسایگان: بروکینگز تلاش میکرد با مدیریت ائتلافهای منطقهای و نفوذ بر دولتهای محلی، جایگاه ایران در عراق و خاورمیانه کاهش یابد و تهدیدات منطقهای تقویت شود.
4. تصویرسازی تحریفشده: ایران به عنوان کشوری شکننده و تحت فشار نشان داده شد تا مشروعیت اقدامات ضدایرانی آمریکا تقویت شود، در حالی که واقعیت حاکی از توان بازسازی سریع زیرساختها و مقاومت ملی است.
بررسی واقعیت های موجود اما نشان می دهد که؛
– فشار حداکثری ترامپ با پشتوانه بروکینگز نتوانست ایران را به پذیرش توافق جدید وادار کند.
– تمرکز آمریکا بر عراق و برنامه موشکی ایران، موجب تقویت انسجام داخلی و توان بازدارندگی جمهوری اسلامی شد.
– سیاستهای طراحیشده بر اساس تحلیلهای تحریفشده و پیشفرضهای اشتباه آمریکا، نتیجهای جز شکست راهبردی نداشتند.
در مجموع باید گفت، اندیشکده بروکینگز، در دوره دوم ترامپ، نسخهپیچ اصلی سیاست ضدایرانی بود. اما تجربه مقاومت چهاردههای ایران نشان میدهد هر سناریوی آمریکایی مبتنی بر فشار، تحریم یا تهدید نظامی، نه تنها ناکام میماند، بلکه انسجام ملی و بازدارندگی ایران را تقویت میکند و موقعیت آمریکا را در منطقه تضعیف مینماید.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟