گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ مهدیه سادات حسینی نسب
نشست اضطراری سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه که با هدف بررسی تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی برگزار شد، بار دیگر واقعیتی تلخ را آشکار ساخت: جهان عرب همچنان در مرحله بیانیهدرمانی متوقف مانده و ارادهای برای اقدامات عملی در برابر اسرائیل ندارد. این ناکامی، نهتنها از قدرت بازدارندگی جهان اسلام کاسته، بلکه تلآویو را گستاختر و بیپرواتر کرده است.
بیانیهای پرطمطراق اما بیخاصیت
بیانیه پایانی نشست دوحه، در ظاهر پر از جملات محکم علیه اسرائیل بود؛ از محکومیت تجاوز «بزدلانه» به قطر تا هشدار نسبت به طرحهای اشغالگرانه و کوچاندن مردم فلسطین. اما آنچه در این بیانیه دیده نمیشد، هرگونه اقدام عملی برای متوقفکردن ماشین جنگی و توسعهطلبی اسرائیل بود. کشورهای سازشکار عربی حتی حاضر به قطع یا کاهش روابط با تلآویو نشدند و ترجیح دادند در سطح همان ادبیات تکراری «محکومیت، قدردانی و ابراز همبستگی» باقی بمانند.
این در حالی است که افکار عمومی منطقه انتظار داشت این نشست اضطراری دستکم به تصمیماتی مانند تعلیق همکاریهای امنیتی و اقتصادی با اسرائیل یا اعمال فشار سیاسی بر حامیان غربی آن منجر شود. اما نتیجه چیز دیگری بود: بیانیهای که بیشتر به یک متن تشریفاتی شبیه بود تا پاسخی جدی به تجاوز نظامی.
تکرار چرخه بیعملی
این نخستین بار نیست که نشستهای عربی و اسلامی با چنین خروجیهایی به پایان میرسد. از زمان جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶ تا جنگهای متعدد غزه و اکنون تجاوز اسرائیل به قطر، همواره الگوی مشابهی تکرار شده است: تشکیل جلسه اضطراری، صدور بیانیهای پر از جملات قاطع، و سپس رها کردن ماجرا به حال خود. در هیچیک از این نشستها اقدام عملی مؤثری برای بازداشتن تلآویو مشاهده نشده است.
تاریخ نشان میدهد که اسرائیل نه با محکومیتهای لفظی بلکه با هزینهسازی واقعی عقبنشینی میکند. زمانی که مقاومت لبنان در سال ۲۰۰۶ یا مقاومت فلسطین در جنگهای اخیر دست به پاسخ عملی زد، معادلات تغییر کرد. اما بیانیههای نشستهای عربی عملاً به اسرائیل پیام دادهاند که خطری از جانب دولتهای عربی متوجهش نیست.
چرا دولتهای عربی منفعلاند؟
علل این انفعال را باید در چند عامل جستجو کرد. نخست، پیوندهای اقتصادی و امنیتی بسیاری از دولتهای عربی با آمریکا و اسرائیل است. کشورهایی که قراردادهای میلیاردی نظامی و انرژی با غرب دارند، بهسختی حاضر میشوند این منافع را بهخاطر فلسطین یا قطر به خطر بیندازند. دوم، شکاف عمیق در میان دولتهای اسلامی است؛ برخی همچنان در محور مقاومت جای میگیرند و برخی دیگر در محور سازش. این دوگانگی موجب میشود تصمیمات نشستها به حداقل مشترکات – یعنی همان بیانیههای محکومیت – تقلیل یابد. عامل سوم نیز نگرانی رهبران عربی از واکنشهای داخلی است. آنها بیم دارند که هرگونه اقدام جدی علیه اسرائیل موجب تحریک جریانهای مردمی شده و کنترل اوضاع داخلی از دستشان خارج شود. به همین دلیل، راهحل کمهزینهتر را در صدور بیانیه میبینند.
پیامدهای خطرناک بیانیهدرمانی
تداوم این رویکرد پیامدهای خطرناکی دارد. نخستین پیامد آن، افزایش جسارت رژیم صهیونیستی است. وقتی تلآویو ببیند که در برابر تجاوز به یک کشور عربی تنها با محکومیت کلامی مواجه میشود، طبیعی است که در اقدامات بعدی جسورتر شود. حمله اخیر به قطر دقیقاً بر همین اساس رخ داد: اطمینان اسرائیل از فقدان واکنش عملی.
پیامد دوم، تضعیف مشروعیت رهبران عربی در برابر افکار عمومی است. ملتهای منطقه که سالهاست در حمایت از فلسطین شعار میدهند، اکنون با واقعیتی روبهرو هستند که رهبرانشان تنها به صدور بیانیه بسنده میکنند. این شکاف میان ملت و دولت میتواند در آینده بحرانهای سیاسی و اجتماعی جدیدی بیافریند.
پیامد سوم، تقویت جایگاه جریان مقاومت است. در شرایطی که دولتهای عربی منفعلاند، این تنها نیروهای مقاومت در لبنان، فلسطین و یمن هستند که بهطور واقعی در برابر اسرائیل میایستند. همین امر باعث افزایش محبوبیت این جریانها در میان ملتهای مسلمان شده و عملاً گفتمان مقاومت را به گفتمان غالب تبدیل میکند.
درسهایی برای آینده
نشست دوحه نشان داد که جهان عرب برای مهار اسرائیل نیازمند عبور از مرحله بیانیهدرمانی است. اگر کشورهای اسلامی میخواهند نقشههای توسعهطلبانه تلآویو را متوقف کنند، باید به اقدامات عملی روی بیاورند: از تحریم اقتصادی و تعلیق روابط دیپلماتیک گرفته تا حمایت نظامی و مالی از مقاومت.
تجربههای موفق گذشته نشان داده که تنها هزینهسازی واقعی است که میتواند اسرائیل را وادار به عقبنشینی کند. در غیر این صورت، تکرار بیانیههای مشابه نهتنها کمکی به فلسطین و منطقه نمیکند، بلکه به گستاخی بیشتر تلآویو دامن خواهد زد.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟