به گزارش خبر ۲۴ قاسم غفوری طی یادداشتی نوشت:
تحلیلگر حوزه روابط بینالملل
کشورهای اروپایی بهرغم آنکه مدعی رویکرد به دیپلماسی در قبال جمهوری اسلامی ایران بوده و توافق میان تهران و آژانس را مؤلفهای برای رویکرد تعاملی عنوان میکردند که در میان پیشنهاد معقول ایران در قبال مکانیسم ماشه و مذاکرات هستهای، درنهایت فرانسه و انگلیس در کنار آمریکا در شورای امنیت به درخواست کره جنوبی مبنی بر تصویب قطعنامه برای استمرار معافیتهای تحریمی ایران رأی منفی دادند. اقدامی که بر اساس گزارشها در صورت ادامه یافتن روند کنونی ۵ مهرماه موجب بازگشت قطعنامههای قدیمی شورای امنیت که بر اساس برجام لغو شده بودند، میگردد. این اقدام از سوی غربیها در حالی صورت گرفته است که در باب این رفتار آنها نکاتی چند، قابلتوجه است.
نشست شورای امنیت نمادی از شکست غرب
کشورهای غربی با یکجانبه گرایی مخرب در شورای امنیت ازجمله وتوی مقابله با رژیم صهیونی همواره بر آن بودهاند تا قدرت خود را به رخ جهان کشیده و یکجانبهگرایی را به نمایش گذارند. در باب مکانیسم ماشه و قطعنامه اخیر مربوط به ایران نیز غربیها با رأی منفی به آن در حالی به دنبال تکرار این رویه بودند که مخالفت روسیه، چین، الجزایر و پاکستان با خواست غرب نشان داد که عملاً یکجانبهگرایی جهانی آمریکا از بین رفته است کشورهای غربی با یکجانبه گرایی مخرب در شورای امنیت ازجمله وتوی مقابله با رژیم صهیونی همواره بر آن بودهاند تا قدرت خود را به رخ جهان کشیده و یکجانبهگرایی را به نمایش گذارند. در باب مکانیسم ماشه و قطعنامه اخیر مربوط به ایران نیز غربیها با رأی منفی به آن در حالی به دنبال تکرار این رویه بودند که مخالفت روسیه، چین، الجزایر و پاکستان با خواست غرب نشان داد که عملاً یکجانبهگرایی جهانی آمریکا از بین رفته است و این کشور دیگر توان تحمیل زیادهخواهیها به سایر کشورها را ندارد. لذا هراس از پیامدهای تحریمی ادعایی غرب بیشتر جنبه ادراکی و روانی دارد، چراکه غرب رسماً توان اجرا و پیگیری آن را ندارد. چنانکه سه سال و نیم است که در قبال روسیه نتوانسته این سیاست را اجرا کند. نکته مهم آنکه چندصدایی در شورای امنیت و سپس واکنش منفی جهانی به اقدام غرب بار دیگر دروغین بودن ادعای غرب مبنی بر انزوای ایران را آشکار ساخت. جهانیان مشاهده کردند که برخلاف ۱۰ سال پیش هیچ اجماعی در شورای امنیت وجود ندارد و این امر نشئتگرفته از ظرفیتهایی است که از ایران برای جهان آشکار شده، بهویژه اینکه پیروزی در جنگ ۱۲ روزه و برملاتر شدن ماهیت تروریستی آمریکا و حمایت آن از رژیم صهیونی انزجار جهانی از این کشور را بیشتر کرده است.
نه جنگ نه صلح و کارکرد دیپلماسی برای تحریم
رفتارشناسی غرب نشان میدهد که اروپا که هیچ اختیاری از خود ندارد به دنبال موازنهای بر اساس اصل تروریسم اقتصادی است که در جنگ ادراکی و چندلایه علیه ایران اجرا میشود. هرچند که اروپاییها ادعا میکردند که به دنبال دیپلماسی هستند تا ماشه فعال نشود، اما حتی در این راستا ادعای تعلیق ۶ ماهه مکانیسم ماشه برای فرصت دادن به دیپلماسی را مطرح میکردند.
ولی حقیقت امر آن است که غرب از تسلیم شدن ایران در برابر زیادهخواهیهایش برای نابودی تمام فعالیت هستهای، جمعآوری توان موشکی و منزوی شدن در منطقه ناامید است و جنگ ۱۲ روزه نیز اقتدار ایران و شکست گزینه نظامی را برای آنان آشکار ساخت و لذا سناریوی دووجهی را با یک هدف دنبال میکنند؛ نخست آنکه غرب بر آن بود تا ایران را در وضعیت نه جنگ، نه صلح قرار دهد و از سوی دیگر مذاکره را برای مذاکره و نه به نتیجه رسیدن ادامه دهد. خاصیت هر دو راهبرد شرطیسازی اقتصاد ایران است که نوعی خود تحریمی و درنهایت پایین آوردن آستانه تحمل ایرانیان است. غرب همزمان به بزرگنمایی تحریمهای شورای امنیت برای هراس افکنی میان مردم و ایجاد اشتباه محاسباتی میان مسئولان ایرانی میپردازد درحالیکه ایران تحت تحریمهای ثانویه آمریکا قرار دارد که از تحریمهای شورای امنیت بیشتر بوده و دولت آمریکا نیز توان لغو آنها را ندارد و همچنان ادامه دارد. لذا هراس افکنی از ماشه صرفاً یک بازی و جنگ تبلیغاتی است که فعال شدن مکانیسم ماشه این حربه را رسماً از دستان غرب خارج خواهد ساخت.
ماشه قطعهای از پازل جهانی غرب
نگاهی به رفتار جهانی غرب نشان میدهد که مکانیسم ماشه و آنچه در شورای امنیت روی داد بخشی از پازل جهانی اروپا و آمریکاست. آنها میدانند که دوران یکجانبهگرایی پایانیافته و چنانکه کالا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز عنوان کرد؛ چین، ایران، روسیه و کره شمالی در حال تشکیل نظم نوین جهان هستند. ترامپ نیز بریکس را تهدیدی برای منافع جهانی آمریکا عنوان کرده بود. غربیها که با دیپلماسی تحمیلی و فریب نتوانسته بودند این ائتلاف نوین را برهم زنند، اکنون برآنند تا از ابزارهای مختلف این سناریو را پیگیری کنند. آمریکا و اروپا تحرکات نظامی علیه روسیه را تشدید کردهاند، ترامپ تعرفههای سنگین علیه هند، آفریقای جنوبی و برزیل وضع کرده است، غرب تحرکات نظامی با تحریک ژاپن و کره جنوبی و فیلیپین علیه چین را تشدید کرده است و در قبال ایران نیز مکانیسم ماشه به کار گرفته شده است. غرب بر این تصور است که تحتفشار و دیپلماسی شاید یکی از این کشورها از ائتلاف خارج گردد تا فرصتی برای حفظ نظم یکجانبه غرب ایجاد شود. بر این اساس حتی تن دادن ایران به خواستههای اروپا نیز مانع از فعال شدن مکانیسم ماشه نمیشد و درنهایت فعال شدن آن قطعی بود، چراکه بخشی از پازل جهانی غرب است که نشئت گرفته جایگاه و ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی ایران در تحقق نظم نوین جهانی است.
نظم نوینی که غرب کتمان میکند
غرب در حالی مدعی است که همه کشورها باید تحریمهای ضد ایرانی را اجرایی سازند که مواضع کشورها در نشست شورای امنیت و پسازآن تهی بودن این ادعا را آشکار میسازد که برگرفته از نظم نوین جهانی است که غرب بهشدت از آن هراس دارد. حقیقت آن است که جهان با ۱۰ سال پیش متفاوت شده و امروز نظم نوینی جریان دارد که دیگر پذیرنده یکجانبهگرایی غرب نمیباشد. رفتار چین و روسیه و تأکید آنها بر اجرا نکردن تحریمها گواهی بر این مسئله است. وزارت امور خارجه روسیه با تأکید بر اینکه رأیگیری شورای امنیت درخصوص بازگرداندن تحریمهای ایران هیچ ارتباطی با دیپلماسی ندارد، خواستار مقابله با دیکتاتوری و پوچگرایی ظاهراً قانونی غرب و آمریکا در امور بینالملل شد. چین نیز عنوان کرده است که حاضر به اجرای خواستههای ضد ایرانی غرب نمیباشد.
راهی که پیش روی ایران است
با توجه به آنچه ذکر شد به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی در عین آنکه باید درهای دیپلماسی را برای تبیین دیدگاههای ایران باز نگاه دارد، اساس سیاست خارجی ایران بهجای دل بستن به مذاکره با اروپا و آمریکا برای لغو تحریمها، باید در راستای ظرفیتهای غیر غربی بهویژه در شانگهای و بریکس باشد.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟