به گزارش خبر۲۴،برخی از فعالان عرصه سیاست و اقتصاد که برچسب آکادمیک و دانشگاهی به آنان خورده در فضای مجازی خصوصا در مناظرات نظریات شاذ و عوامانهای ابراز میکنند که تنها کارکرد آن تهیه خوراک برای عوام زدگی اجتماعی دارد. گفتار این افراد نه تنها در حوزه قلب واقعیت و تحریف تاریخی میگنجد بلکه از واقعیت ها و فکتهای سیاسی تاریخی به دور است اما با توجه به اینکه این افراد سالها در محیطهای کارشناسی و دانشگاهی حضور داشتند از این وجهه خود برای ابراز چنین موارد نازل و سطحی استفاده میکنند. نگاهی به برخی سخنان این افراد که بلافاصله مورد نقد افکار عمومی در شبکههای اجتماعی نیز قرار گرفته نشان دهنده عمق بلاهت فکری آنان است. بررسی این موارد میتواند شناخت بیشتری نسبت به سخنان بیقاعده و بیپایه این افراد به دست دهد.
-
اندازه متن
+
زیباکلام: صدام مجبور به حمله ایران شد
«صادق زیباکلام» یکی از فعالان اصلاح طلبی است که درست برای عوامگرایی تولید محتوا میکند. برخی ادعاهای وی آنقدر بیپایه و اساس و خارج از عقلانیت سیاسی و تاریخی است که خود به خود این موضوع را به ذهن متبادر میسازد که زیباکلام و امثال وی در پی ساختن یک جامعه عوام زده هستند وگرنه به غیر از جامعهای با طرز فکر سطحی و کم سواد چنین سخنانی مقبولیت نمییابد. زیباکلام جایی درباره علت حمله صدام حسین دیکتاتوری بعث عراق به کشورمان با تغییر جای علت و معلول عنوان میکند که تهدید و تحریک ایران به عنوان یک کشور انقلابی دیکتاتور عراق را مجبور به حمله به ایران کرد.موضوعی که توسط شواهد تاریخی به شدت تکذیب میشود و نگاه صدام این بود که ایران در وضعیت ضعف قرار دارد و این بهترین فرصت برای تصرف کشورمان است. اگر با این توجیه بر فرض محال حمله صدام را پوشش دهیم پس حمله به کویت با چه مبنایی صورت گرفت. آیا کویت هم خطر صادرات انقلاب و تزلزل پایههای قدرت صدام را تداعی میکرد. با این حال با هدف عوام سازی همچنان زیباکلام اقدام به طراحی موارد شاذ در رسانهها میکند.
ادعاهای بدون سند تاریخی غنی نژاد
یکی از گروههای ضدانقلاب که برای رسیدن به مقاصد خود دست به نظریات عوامانه میزند سلطنت طلبان هستند تا با پایین کشیدن سطح فکری جامعه خود را به مردم غالب کند اما افرادی چون غنینژاد اخیرا وارد گود شده و به سفیدسازی پهلوی بدون سند تاریخی میپردازند و مثلا وضعیت اقتصادی کارمندان دولت در پهلوی دوم را مطلوب میخواند که این موضوع با نگاهی به فیلمها و مصاحبههای مردمی و جراید آن دوران به کلی رد میشود.
رنانی و نظریه کورتکس مغز برتر غربیها
پیش از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بود که ویدئویی از «محسن رنانی» دیگر اقتصاددانان اصلاح طلب منتشر شد که در آن نظراتی عجیب و غریب مطرح کرد.رنانی بیان میکند:«همواره مسیر توسعه را با عجله طی کردیم؛ برخی جنبههای توسعه چندصد سال طول میکشد. چند همسری در اروپا در سال ۱۰۰۰میلادی ممنوع شده و ازدواج فامیلی در اروپا ۰.۳ درصد است؛ در حالی که این آمار در کشور ما ۲۵درصد برآورد میشود! این موضوع با تغییرات فیزیولوژیک بر کورتکس مغزی زنان و مردان تاثیر جدی میگذارد ؛ کورتکس مغزی اروپاییان نسبت به آسیاییان ضخیمتر است. میدانید که کارکرد عقلانیت فرد از کورتکس مغزی او نشأت میگیرد.»نگاهی به دادههای علمی نشان میدهد که هیچ یک از گزارههایی که وی در این استدلال عجیب و غریب بکار برده است پایه علمی قوی و مستحکمی ندارد. یعنی در خود اروپا نیز خیلی از این موارد به صورت تک به تک اثبات یقینی نشده است. اینکه همه این موارد را کنار هم بگذاریم از سوی فردی که دستکم در حوزه اقتصادی فعالیت کرده نه علم پزشکی در شاخههای ژنتیکی و وراثتی نه تنها قابل قبول و پذیرفتنی نیست بلکه پایه علمی درستی هم ندارد.بازهم پای روشنفکری عوامزده با چنین طرز نگاهی رخ عیان میکند. کورتکس مغز مرکز پردازش شناختی است اما با این حال عقلانیت و عقل فقط محصول این بخش نیست بلکه حاصل تعامل کل شبکه عصبی مغز است و بنابراین نمیتوان آن را عامل توسعه یافت.نوعی خودتحقیری در عین بزرگ بینی غربی در این سخنان دیده میشود که تنها در جرگه روشنفکری بی مبنا و کف خیابانی چنین مواردی جای میگیرد.
مطهرنیا و آیین قدرت
مهدی مطهرنیا که این روزها با توجه تلفظ پرفشار انگلیسی پراگماتیست و گرایشهای سیاسی دیگر مورد توجه قرار گرفته و به طور طنز به وی پرداخته شده است در سخنانی عنوان کرده که « هیچ جوره نه آمریکا و اسرائیل به دنبال تجزیه ایران نیستند؛ آیین قدرت نه تنها تجزیه ایران را نمیخواهد بلکه قول به شما میدهم که گسترش ایران را می خواهد.»وی ادعا میکند که آیین قدرت میخواهد ایران مانند ایالات متحده آمریکا به ایالات فلات ایران بدل شود و کشورهایی مثل تاجیکستان، ترکمنستان، و آذربایجان، گرجستان، افغانستان و پاکستان همه باید زیر لوای ایران بیایند!
ترندسازی به جای تحلیل
در نگاه نخست، اشتراک اصلی چهرههایی چون زیباکلام، غنینژاد، رنانی و مطهرنیا، نه در تخصص یا حوزهی فعالیت علمیشان بلکه در شیوهی عرضهی گفتارشان است. آنان از اعتبار دانشگاهی و سابقهی حضور در رسانههای رسمی بهره میگیرند تا سخنانی به ظاهر تحلیلی اما در باطن احساسی، جنجالی و گاه خلاف واقع را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند؛ سخنانی که بیشتر کارکرد تحریک افکار عمومی و جذب مخاطب دارد تا تبیین علمی.در فضای شبکههای اجتماعی که هیجان بر منطق غلبه دارد، این قبیل گفتارهای سادهشده و پرطمطراق بیش از هر چیز، خوراکی آماده برای کاربران خسته از تحلیلهای تخصصی و مایل به قضاوتهای فوری فراهم میآورد. این همان جایی است که روشنفکری از سطح اندیشه به سطح نمایش سقوط میکند.
جایی که معیار اعتبار نه دقت، بلکه جذابیت و جنجال است؛ نه سند و منبع، بلکه بازنشر و ترند شدن. در چنین فضایی، اندیشه جای خود را به کلیشه میدهد و دانشگاه در هیاهوی فضای مجازی به منبر خطابه بدل میشود.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟