رسانه تصویری خبر۲۴

تقابل وجودشناختی میان ایران و آمریکا نقطه پیوند ۱۳ آبان و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است

تقابل وجودشناختی میان ایران و آمریکا نقطه پیوند ۱۳ آبان و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است

یک کارشناس و تحلیل‌گر حوزه علوم سیاسی، نقطه پیوند واقعه تاریخی 13 آبان و جنگ تحمیلی 12 روزه را تقابل وجودشناختی میان ایران و آمریکا عنوان می‌کند.

- اندازه متن +

به گزارش خبر۲۴،یوم‌الله تاریخی ۱۳ آبان در مقام یک قاعده و نه یک حادثه، نسبت جمهوری اسلامی ایران را با قدرت‌های سلطه‌محور روشن ساخت. این روز، نقطه عطفی بود که در آن ملت ایران دریافتند که سرنوشت خود را نمی‌تواند به حسن‌نیت قدرت‌هایی گره بزنند که در ذات خود به‌دنبال سلطه و نفی استقلال دیگران‌اند. اسناد کشف‌شده از لانه جاسوسی به وضوح نشان می‌داد که دیپلماسی در نگاه آمریکا نه ابزار تعامل، بلکه پوششی برای نفوذ، براندازی و کسب اطلاعات جهت ضربه زدن به ایران در زمان مناسب است. جنگ تحمیلی ۱۲ روزه همان قاعده را در میدان امروز تأیید کرد و نشان داد که ۱۳ آبان صرفاً یک خاطره یا نماد نیست، بلکه تبلور یک انتخاب استراتژیک میان دو مسیر است: مسیر مقاومت، عزت و استقلال در برابر مسیر سازش، ذلت و سلطه. جنگ ۱۲ روزه به روشنی اثبات کرد که این دوگانه مبحثی نظری نیست، بلکه واقعیتی است که امنیت و بقای کشور به درک صحیح آن وابسته است.

در مجال پیش‌رو به منظور تبیین هرچه بیشتر نسبت دو رخداد مهم و تاریخ‌ساز ۱۳ آبان و دفاع مقدس ۱۲ روزه ملت ایران در برابر آمریکا و رژیم متجاوز صهیونیستی، به سراغ عبدالله بیننده، تحلیل‌گر و دانش‌آموخته مقطع دکتری علوم سیاسی رفتیم و با او در این زمینه هم‌کلام شدیم.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی تسنیم با این کارشناس و تحلیل‌گر حوزه علوم سیاسی را از نظر می‌گذرانید:

 تسنیم: برخی واقعه تاریخی ۱۳ آبان را صرفا یک حادثه می‌دانند در حالی که به نظر می‌رسد این واقعه یک قاعده و به مثابه نقطه عطفی بود که نسبت و نحوه مواجهه جمهوری اسلامی ایران را با خوی سلطه‌گر و مداخله‌جویانه ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای توطئه‌گر غربی مشخص ساخت. تحلیل شما در این باره چیست؟

بیننده: به یک اعتبار، دست‌کم از دو منظر می‌توان به رخدادِ تسخیر سفارت آمریکا در تهران نگاه کرد: یکی از منظر رویکرد بازنمایی و دیگر از منظر دوگانۀ استقلال-وابستگی. بر اساس رویکرد بازنمایی در روابط بین‌الملل، بازنمایی یعنی چگونگی نمایش یا تصویرسازی از واقعیت در قالب زبان، تصویر، روایت یا گفتمان. در روابط بین‌الملل، بازنمایی به این معناست که کشورها، ملت‌ها، دشمنان و دوستان نه بر اساس واقعیت عینی، بلکه از طریق گفتمان‌ها و تصاویر ذهنی درک و تعریف می‌شوند.

رهبران و طرفداران انقلاب اسلامی، در سالهای منتهی به انقلاب، تصویری از آمریکا پیدا کردند؛ تصویری بر مبنای نقشی که برای آنها در قوامِ حکومت پهلوی، هم در مرحلۀ تأسیس و هم در بقاء و قوامِ آن به خصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. در این تصویر، آمریکا به عنوانِ یکی از دو قطب قدرتِ جهانیِ دورۀ جنگ سرد و قدرتی استکباری و امپریالیست، از مهمترین عواملِ بقاء حکومت پهلوی و مشکلاتی که کشور ایران با آن درگیر بود تلقی می‌شد؛ از این رو درگیری با حکومت پهلوی برای سرنگونی آن، ناچار در تقابل جدی با آمریکا به عنوان مهمترین حامیِ آن حکومت تلقی می‌شد. در این تصویر، حکومت پهلوی، خاصه از کودتای ۲۸ مرداد به بعد و نیز با پذیرش و اجرای بسیاری از طرح‌های آمریکایی در ایران مانند کاپیتولاسیون، اصلاحات ارضی و نیز انقلاب سفید، و همچنین سهم بزرگ آمریکا در نفت و نیز صنایع نظامی و ساختار ارتش ایران، به عنوان «ژاندارم آمریکا» در منطقه و نیز به تعبیر کارتر «جزیرۀ ثبات»، عملاً مجریِ سیاست‌ها و خواسته‌های آمریکا در ایران و نیز حافظ منافع آمریکا در منطقه محسوب می‌شد؛ لذا نیروهای انقلابی، برای مقابله با حکومت پهلوی، راهی جز مبارزه با آمریکا نمی‌دیدند و از این رو در کنار «شعار مرگ بر شاه»، شعار «مرگ بر آمریکا» نیز از پربسامدترین شعارها بود.

 از طرف مقابل، آمریکایی‌ها نیز تصویری از انقلاب اسلامی و رهبران آن به عنوان نیروهایی حامل گفتمان و ایدئولوژیِ بنیادگرا، غرب/تجدد‌ستیز، آمریکاستیز و برهم زنندۀ نظمِ منطقه‌ای که آمریکا قدرت قاهرۀ آن بود، داشتند و لذا وقوع چنین انقلابی را هم غیریتی برای کلیت گفتمانِ تجدد و لیبرال-سرمایه‌داری که آمریکا حامل آن بود می‌دانستند و هم انقلابی اسلامی که منافع آمریکا را در کل کشورهای خاورمیانه به خطر می‌انداخت و ممکن بود این انقلاب در کشورهای منطقه طرفدارانی پیدا کند و یا الهام‌بخشِ وقوع چنین انقلاب‌هایی در منطقه و به‌ویژه میان حکومت‌هایی که عموماً هم‌جهت با آمریکا بودند، شود. آرمانِ «صدورِ انقلاب» که رهبران و طرفداران انقلاب تکرار می‌کردند و نیز حمایت‌ها از جریانات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی در منطقه از همان مقطع وقوع انقلاب تصویر ضدآمریکایی از انقلاب اسلامی را تقویت می‌کرد و آنها را به سمت تقابل سوق می‌داد.

تقابل این دو تصویر که به اجمال به برخی وجوه آن اشاره شد، به تدریج هر دو کشور را به سوی منازعه‌ای وجودی سوق داد؛ به این معنا که حضورِ یکی در تضادِ با دیگری تعریف می‌شد و بر مبنای چنین تصویری است که انقلاب اسلامی، که اولین رکنِ شعارِ محوریِ آن یعنی «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»، «استقلال» بوده است، هر اقدامی را از جانب آمریکا در سطح منطقه‌ای و داخلی، تهدیدی وجودی برای این استقلال می‌دید. در تقابل این دو تصویر، رفتار آمریکا با پذیرش شاه برای درمان بیماری، شبیه حمایت از شاه در مقطعِ کودتای ۲۸ مرداد و براندازی دولت مصدق تلقی می‌شد و از این رو انقلابی‌های ایران را به واکنش واداشت که مهمترین واکنش، تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان بود. این رخداد و حوادث پس از آن از جمله تحریم‌های آمریکا علیه ایران و نیز عملیات نظامی برای آزادسازی گروگان‌ها و… به تدریج، چالش آمریکا و انقلاب اسلامی را از سطح تقابل ایدئولوژیک به سطوح سیاسی، امنیتی و اقتصادی کشاند و اقدامات گوناگونی که برای ترمیم چنین رابطه‌ای صورت گرفت؛ مانند همکاری ایران با آمریکا در آزادیِ گروگانها در لبنان، یا همکاری با آمریکا در افغانستان و عراق و نیز برجام، اما هیچکدام نتوانست این منازعۀ وجودی را به سطح کاهش تنش و همکاری برساند.

بر این اساس، چالش اساسی میان جمهوری اسلامی و آمریکا عبارت از تصویری است که مبنایِ تئوریک آن از یک سو تقابل ایدئولوژیک میان این دو و دیگری تقابل و دوگانۀ استقلال-وابستگی است که همچنان پابرجاست و در شرایط کنونی و خاصه به هم خوردن قرارداد برجام و نیز مداخلۀ آمریکا در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و حمایت همه‌جانبه از اسرائیل و نیز حملۀ مستقیم به تأسیسات اتمی ایران، به نظر می‌رسد به یک نقطۀ بی بازگشت رسیده است.

تسنیم: عده‌ای معتقدند که ریشه دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران به تسخیر لانه جاسوسی بازمی‌گردد؛ درحالی که آمریکا پیش از وقوع این واقعه هم بارها در مقاطع و رخدادهای مختلف تاریخی دشمنی خود را با ملت ایران به اثبات رسانده بود. ارزیابی شما نسبت به این گزاره چیست؟

بیننده: تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان و سپس حمایت رهبران انقلاب از آن که منجر به بحرانِ ۴۴۴ روزۀ گروگان‌گیری شد، شباهتی بسیار به عملیاتِ «طوفان‌الاقصی» داشت؛ به این معنا که این رخدادها نه آغاز تقابل، بلکه حلقه‌ای از حلقه‌های زنجیرِ تقابل بوده است. تسخیر سفارت به باور بانیان و حامیانِ آن، واکنشی بود به مجموعه‌ای از دخالت‌های آمریکا در ایران از آغاز سلطنت پهلوی دوم تا آن زمان. به باورِ دانشجویانِ تسخیرکنندۀ سفارت، آمریکا یکی از سه حامی روی کارآمدنِ پهلوی دوم بوده است که به تدریج با فاصله‌گرفتن آمریکا و شوروی از یکدیگر و شکست اتحاد متفقین و آغاز تقابل میان شوروی و آمریکا، عملاً ایرانِ دورۀ پهلوی، شریکی راهبردی برای آمریکا محسوب می‌شد تا جلوی نفوذ کمونیسم را بگیرد.

دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد که در عمل موجب سیطرۀ بلامنازع آمریکا بر نفت و صنایع گوناگون ایران به خصوص حوزۀ نظامی و ارتش کشور شد، ایران پهلوی را به عنوان حکومتی وابسته به آمریکا قرار داد. حمایت آمریکا از تاسیس ساواک و آموزش بسیاری از نیروهای آن و نیز حمایت‌های آمریکا در سطح سیاسی از رژیم شاه در تقابل با نیروهای انقلابی و نیز مجموعه‌ای از دخالت‌های این کشور در ایران طی روزها و ماه‌های آغازین انقلاب که اسناد بسیاری از این دخالت‌ها در جریان تسخیر سفارت به دست آمد، سبب شد تا نیروهای انقلابی گزینۀ تقابل علنی با آمریکا را انتخاب کنند. بر این اساس، تسخیر سفارت نه نقطۀ آغاز نزاع میان ایران و آمریکا، بلکه واکنشی بود به مجموعه‌ای از اقدامات و دخالت‌های آمریکا در ایران که تیتروار به برخی از آنها اشاره شد.

باور دارم که آمریکا در تقابل با انقلاب و جمهوری اسلامی دو استراتژیِ عمده داشت و همچنان دارد؛ یکی فروپاشی و دیگری  استحاله. هیچ نشانه‌ای هم از جانب آمریکایی‌ها دالِ بر عدول از این دو خط استراتژیک مشاهده نمی‌شود. خط اصلی استراتژیِ آنها فروپاشی جمهوری اسلامی و روی کارآوردن حکومتی نزدیک یا وابسته به خود است و در حالت دوم که به نظر می‌رسد در مقاطعی که دسترسی به استراتژیِ اصلی را امکان‌پذیر نمی‌بینند، استراتژی استحاله را در سطح رهبران و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران دنبال می‌کنند تا تقابل را در سطح ظاهری به حداقل برسانند، اما در بلندمدت همان خط اصلی را پیش می‌گیرند. اقداماتِ چند دهۀ اخیر ایران در منطقه و البته سرمایه‌گذاری سنگین در حوزۀ صنایع دفاعی و هسته‌ای، در شرایطی که از نظر هر دو طرف، سطح منازعه، سطحی وجودی تعریف می‌شود، نگرانی آمریکا را چند برابر کرده است و آنها را به تقابل آشکارتر رسانده است.

تسنیم: از منظر شما چه وجوه اشتراکی میان واقعه تاریخی ۱۳ آبان و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه وجود دارد؟ چگونه و با تاکید بر چه مولفه‌هایی می‌توان پیوند میان این دو واقعه مهم و تاریخ‌ساز را تبیین کرد؟

بیننده: تسخیر سفارت، واکنشِ نیروهای انقلابیِ ایران بود به دخالت‌های آمریکا در کشورمان و جنگِ تحمیلی ۱۲ روزه در واقع مهمترین و بزرگترین واکنش اسرائیل و آمریکا بود به نفوذِ جمهوری اسلامی در منطقه. تا پیش از جنگِ تحمیلی ۱۲ روزه، اگرچه تقابل میان ایران با اسرائیل-آمریکا در سطح منطقه سطوح گوناگون آشکار و پنهان داشت، اما مهمترین ابزار آمریکا در این تقابل سیاستِ تهدید نظامی، مهار سیاسی-اقتصادی از طریق تحریم و نیز تلاش برای اجماع‌سازی علیه ایران در سطح جهانی بود. در برابر چنین رویکردهایی، ایران نیز ضمن تلاش برای استحکام در بسیاری حوزه‌های زیرساختی و کوشش برای استقلال در بسیاری دیگر از حوزه‌ها در سطح منطقه‌ای، ایجاد یا حمایت از مجموعه‌ای از نیروهایی که غالباً به لحاظ ایدئولوژیک به جمهوری اسلامی نزدیک بودند، را به عنوان یک خط راهبردی دنبال کرد و به مثابۀ یکی از دو رکنِ عمدۀ امنیت ملی خود، حمایت و ایجادِ پیوند میان این گروه‌ها در کشورهای مختلف را به عنوان خط راهبری خود برگزید. ظهور پدیدۀ داعش در منطقه و البته در شرایطِ به وجود آمدۀ پس از حملۀ آمریکا به افغانستان و عراق در همسایگی ایران و نیز درگیری‌های مختلف میان اسرائیل با گروههای مختلف در منطقه خاصه در فلسطین و لبنان و نیز جنگ یمن و حملۀ نیروهای موسوم به ائتلاف به یمن، به تدریج نقش ایران را در منطقه برجسته کرد.

ظهور پدیده‌ای به نامِ «محور مقاومت»، تبدیل به تهدیدی وجودی برای اسرائیل شد؛ اسرائیلی که دهه‌ها بود با جریانات مختلف فلسطینی و لبنانی درگیر بود، این بار با مشاهدۀ گستردگی جبهه‌ای که ایران در منطقه ساخته بود یا مورد حمایت قرار می‌‌داد، به معنای دقیق کلمه موجودیت خود را در خطر دید. علاوه بر ساخت یافتن چنین جبهه‌ای، اسرائیلی-آمریکایی‌ها از جانب برنامۀ هسته‌ای و موشکیِ ایران نیز تهدیدی وجودی احساس می‌کردند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خود در معرض تهدید وجودی از جانب آمریکا و اسرائیل بود، از دهه ۸۰ و به خصوص ۹۰ به بعد، با حضور فعال و گسترده در منطقه، معادله را برعکس کرد و با ساختن دیواری دفاعی در کشورهای مختلف، زمینۀ تهدید وجودی را برای دشمن خاصه اسرائیل تدارک دید. در چنین شرایطی است که با وقوع «طوفان‌الاقصی»، اسرائیل و آمریکا زمینه‌ای پیدا کردند تا این تهدید وجودی را برای همیشه از بین ببرند؛ آنها ابتدا سعی کردند بازوهای قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی را نابود یا دست‌کم تضعیف کنند و در شرایطی که پس از دو سال در این مسیر گام برداشتند، به سمت تقابل نظامی مستقیم رفتند و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را آغاز کردند که البته به نظر می‌رسد از منظر استراتژیک نتوانستند به اهداف خود برسند.

بنابراین نقطۀ پیوند هر دو حادثه، تقابلِ وجودشناختی میان جمهوری اسلامی و آمریکا یا بالعکس است که هر دو نوع واکنشی بودند؛ یکی از جانب نیروهای انقلابی ایران و دیگری از جانب آمریکا.

تسنیم: مهم‌ترین عبرت‌ها و آموزه‌هایی که می‌توان از مقایسه اسناد لانه جاسوسی با سیاست و رفتار امروز آمریکا به‌ویژه در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با جمهوری اسلامی ایران به دست آورد، چیست؟

بیننده: مداخلۀ آمریکا در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، تقابل نظامی مستقیم و آشکار آمریکا با جمهوری اسلامی و ایران بوده که عریان‌ترینِ صورتِ آن تقابل وجودی است؛ در حالی که بر مبنای اسنادِ سفارت آمریکا در ایران، به نظر می‌رسد غالب روشها و تکنیک‌هایی که آمریکا برای اعمال مداخله و نفوذ در ایران دنبال می‌کرد، مجموعه‌ای از گزینه‌ها بود که می‌توان مدعی شد گزینۀ نظامی اساساً یا در میان آنها وجود نداشت یا در زمرۀ آخرین اولویت‌ها بود.

در اینجا به صورت تیتروار برخی از این روشها جهت اعمال نفوذ در ایران با اتکاء به اسناد کشف‌شده از سفارت آمریکا در کشورمان ذکر می‌شود که شامل مجموعه‌ای از اعمال و گزینه‌هاست که غالباً گزینۀ نظامی در آنها وجود نداشته است؛

  • ارتباط‌گیری برای اعمال نفوذ در سطح رهبران  انقلاب خاصه در شورای انقلاب یا در دولت و مجلس.
  • تلاش برای ایجاد تصویر مثبت از آمریکا در ایران با استفاده از ابزارهای رسانه‌ای و نیز رفت‌آمدهای دیپلماتیک و بهره‌گیری از چهره‌های دانشگاهیِ آمریکایی.
  • تقویت جریان موسوم به میانه‌رو در ایران برای ایجاد تقابل میان آنها با نیروهای موسوم به انقلاب و جایگزینیِ اینها با آنها.
  • تحریک درگیریهای قومی و منطقه‌ای در تقابل با انقلاب.
  • ایجاد نارضایتی عمومی از طریق فشار اقتصادی.
  • ایجاد یا تقویت جریانِ رسانه‌های ضد انقلاب.
  • تلاش برای  حاکمیت جریانِ غیرمذهبیِ ملی‌گرا به جای نیروهای مذهبیِ اسلام‌گرا.

و مجموعه‌ای از اقدامات دیگر که اشاره به یکایک آنها سخن را به درازا می‌برد. از این رو اسناد سفارت، حکایت از وجود مجموعه‌ای از ایده‌ها، پیشنهادات و اقدامات برای اعمال نفوذ در ایرانِ پس از انقلاب را پیشنهاد می‌کند که البته گزینۀ نظامی چندان جایگاهی در این میان ندارد. در حالی که حملۀ نظامیِ آمریکا به تأسیسات هسته‌ایِ ایران و حمایت همه‌جانبه از اسرائیل در جنگ تحمیلی اخیر، صورتِ عریانِ آن تقابلِ وجودی و عملی نظامی در راستای تحقق تصویری است که ایالات متحده از جمهوری اسلامی داشت.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *