گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ در یک دهه پرتنش که تحریمها یکی پس از دیگری اقتصاد ایران را هدف گرفتند، این پرسش به یک چالش راهبردی بدل شد؛ در معادله اقتصاد جهانی، ایران باید روی ترامپ حساب کند یا روی شی؟.
پاسخ این سؤال را نه شعارهای سیاسی، بلکه آمار تجارت ایران روایت میکند. دهه ۹۰، دههای بود که نشان داد غرب ـ بهویژه آمریکا ـ حتی پشت امضای خود نمیایستد، اما چین در سختترین موقعیتها نیز مبادلات با ایران را متوقف نکرد.
غرب؛ وعدههای بزرگ، عمل تقریباً صفر
در سال ۱۳۹۴، با آغاز برجام، رسانههای غربی از «بازگشت ایران به اقتصاد جهانی» گفتند. افکار عمومی هم امیدوار بود اقتصاد از زیر فشار تحریم بیرون بیاید.
اما در واقعیت چه اتفاقی افتاد؟
در سال اول اجرای برجام درآمد نفتی ایران ۳۹ درصد کاهش یافت؛ از ۵۵.۴ میلیارد دلار به ۳۳.۶ میلیارد دلار.این یعنی هیچ اثر فوری مثبتی از برجام دیده نشد.
کشورهای اروپایی نیز که همیشه شرط را «رضایت آمریکا» میگذاشتند، بیش از حرف و ژست سیاسی، چیزی همراه نداشتند. حتی در بهترین سالهای برجام، صادرات اروپاییها به ایران **کمتر از نصف تجارت ایران و چین بود. و وقتی آمریکا در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، همان حداقل مراودات هم فرو ریخت.
چین؛ شریک ثابت قدم در سختترین سالها
در نقطه مقابل، چین حتی پیش از برجام شریک اصلی ایران بود و با شروع برجام هم جایگاهش مستحکمتر شد.
صادرات ایران به چین طی این سالها غالباً نفت و مواد معدنی بود، و در مقابل، چین ماشینآلات، تجهیزات صنعتی، الکترونیک و خودرو وارد ایران کرد.
پس از خروج آمریکا از برجام، در زمانی که صادرات نفت ایران به کمترین سطح ۳۰ سال اخیر رسید و تا ۴۰۴ هزار بشکه در روز پایین آمد، این چین بود که نفت ایران را خرید و زنجیره تجارت را زنده نگه داشت.
در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳، صادرات نفت ایران دوباره افزایش یافت و به ۱.۳ تا ۱.۴ میلیون بشکه در روز رسید؛ عمدتاً به مقصد چین.در سال مالی ۱۴۰۳ حتی درآمد نفت ایران به ۶۷ میلیارد دلار رسید که بخش مهمی از آن مدیون بازار باثبات شرقیها بود، نه وعدههای شکستخورده غرب.
ترامپ؛ سیاست فشار حداکثری و تحریم تا سرحد سقوط
دوره ترامپ برای ایران فقط یک پیام داشت؛ آمریکا با امضا و بیامضا دشمنی میکند.او حتی زمانی که برجام روی کاغذ معتبر بود، تحریم جدید وضع کرد. این رفتار نشان داد سیاست آمریکاییها بر اساس فشار و معامله نابرابر است، نه احترام به توافقات.
شی؛ سیاست عملگرایانه و قابل پیشبینی
چین البته فرشته نجات نیست. پکن هم به دنبال منافع خود است.اما تفاوت بزرگ در این است که رفتار چین قابل پیشبینی و مبتنی بر قرارداد است.اگر توافقی صورت گیرد، پکن آن را در چارچوب منافع مشترک حفظ میکندنه آنکه مثل ترامپ از «خروج از توافق» به عنوان ابزار چانهزنی استفاده کند.
در مجموع باید گفت، دهه گذشته اقتصاد ایران یک حقیقت مهم را آشکار کرد؛ برجام اقتصاد ایران را به غرب باز نکرد؛ وابستگی به اروپا فقط توهمی رسانهای بود.اگر تجارت با چین نبود، ایران در ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ با بحرانی بیسابقه مواجه میشد.
چین شاید شریک ایدهآل نباشد؛ اما ترامپ نماد بیاعتمادی مطلق است. انتخاب میان این دو، انتخاب میان «شریک محتاط» و «خصم بیقرار» است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟