گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ براساس گزارش مرکز آمار ایران، طی بازه زمانی ۱۴۰۳-۱۳۹۶ عناوین منتشرشده از ۹۹ هزار عنوان به ۱۱۶ هزار عنوان رسیده؛ رشدی معادل ۱۷/۶۵ درصد. این آمار نخستین نگاه را امیدوارانه میکند؛ اما وقتی به شمارگان میرسیم، تصویر کاملاً تغییر میکند. همان گزارش از کاهش ۲۵/۳۶ درصدی شمارگان حکایت دارد؛ یعنی کتابها بیشتر شدهاند، اما خوانندگان و توان مالی مردم برای خرید کتاب کاهش یافته است.
افزایش هزینههای تولید بهویژه کاغذ، تورم، و کاهش سهم کتاب در سبد مصرف خانوار سه ضلع اصلی این بحران هستند. نتیجه؟ کتابهای گران، فروش پایین، و ناشرانی که برای بقا مسیرهای فرعی را ترجیح دادهاند.
۶۱ درصد ناشران کشور فقط پروانه دارند!
یکی از تکاندهندهترین دادههای این گزارش، وضعیت ناشران غیرفعال است.
در سال ۱۴۰۳ از ۱۲هزار و ۹۹۲ ناشر دارای مجوز، ۸هزار و ۲۶ ناشر هیچ کتابی منتشر نکردهاند؛ یعنی ۶۱ درصد بازار نشر عملاً خاموش است.
این روند از دهه ۸۰ آغاز شد و در دهه ۹۰ به اوج رسید، زمانی که دریافت پروانه نشر به ابزاری برای بهرهمندی از منابع دولتی مثل کاغذ یارانهای و تسهیلات بانکی بدل شد. اگرچه پس از سال ۱۳۹۹ شاهد کاهش این آمار بودیم، اما سال گذشته مجدداً افزایش ثبت شده است؛ نشانهای از بازگشت همان رفتارهای رانتی گذشته.
این ناشران خاموش نه تنها کمکی به تولید محتوا نمیکنند، بلکه با مسدود نگهداشتن ظرفیت رسمی نشر، اکوسیستم تولید فرهنگی کشور را مختل کردهاند.
زنان در خط مقدم نشر
یک نکته روشن در این میان، افزایش سهم زنان ناشر است.
حضور آنان از ۹۶۷ نفر (۱۳۹۶) به ۱۲۸۶ نفر (۱۴۰۳) رسیده است. بهنظر میرسد زنان با ورود بیشتر به میدان نشر، بخشی از پویایی آینده این صنعت را بر عهده میگیرند.
کتابخانهها؛ بازتاب تقاضای واقعی
افزایش تعداد کتابخانههای عمومی (از ۳۴۲۶ به ۳۶۹۷ باب) و افزایش تعداد کتابهای موجود در آنها، نشانهای مثبت است. اما همزمان کتابخانههای مساجد با روندی نزولی مواجه شدهاند:
از ۷۲۸۸ به ۷۱۰۹ باب در ۱۴۰۳.تعداد اعضای آنها نیز بیست درصد کاهش داشته است.
این کاهش میتواند پیامی مهم برای سیاستگذاران فرهنگی داشته باشد؛ محیطهای بومی کتابخوانی در جامعه مذهبی رو به تضعیفاند و باید ترمیم شوند.
در مجموع باید گفت بازار نشر ایران اکنون درگیر سه بحران موازی است:
1-افزایش صوری تولید و کاهش واقعی مصرف
2-رانتمحوری در صدور پروانه نشر و افت نقشآفرینی واقعی ناشران
3-تضعیف زیرساختهای توزیع و ترویج کتابخوانی.
اگر این روند اصلاح نشود، صنعت نشر به سمت تورم عناوین و قحطی مخاطب میرود؛ فرهنگی ظاهراً پررونق اما عملاً بیجان.
اکنون زمان تصمیمهای جدی برای نجات ستون فقرات فرهنگ مکتوب کشور است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟