رسانه تصویری خبر۲۴

دستور مستقیم شاه برای اعدام

دستور مستقیم شاه برای اعدام

بررسی رویدادهای گوناگون و پی‌درپی در دوره حکومت محمدرضا پهلوی، نشان می‌دهد که کشتار مردم توسط این رژیم، عملاً به یک امر عادی تبدیل شده بود.

- اندازه متن +

به گزارش خبر۲۴،دوران پیش از انقلاب، سرشار از خشونت و سرکوب مردم و مخالفان حکومت بود. طی چند دهه سلطنت شاه، بسیاری از رویدادها و وقایع نشان‌دهنده سیاست‌های خونین و سرکوبگرانه دولت پهلوی است که مخالفان و شهروندان بی‌گناه را با ابزار خشونت و کشتار در سکوت و پنهان‌کاری سرکوب می‌کردند.

به‌عنوان مثال، «فرد هالیدی» نویسنده و متخصص روابط بین‌الملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» می‌نویسد: «پس از اشغال مجدد مناطق کردنشین در ۱۳‌۲۵ توسط ارتش ایران، حزب دموکرات کردستان مخفی شد؛ طبق ادعای این حزب، در جریان سرکوب، ۱۵‌۰۰۰ نفر [توسط ارتش شاه] کشته شدند». (فرد هالیدی، ایران دیکتاتوری و توسعه، صفحه ۲۲۱.)
در یک مورد دیگر نیز، «یرواند آبراهامیان» مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» می‌آورد: «نیویورک‌تایمز گزارش کرد تلفات درگیری‌ها بیش از ۳۰۰ کشته بوده است. اما شاه واقعه ۲۸ مرداد [۱۳‌۳۲ شمسی] را انقلاب بدون خون‌ریزی و قهرمانانه مردم برای حمایت از پادشاه محبوب خود نامید». (یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، صفحه ۱۲۱.)
«کریستین دلانوآ» مورخ فرانسوی نیز در کتاب «ساواک» چنین بیان می‌کند: «در اوایل ژوئن ۱۹‌۶۳ [۱۵ خرداد ۱۳‌۴۲]، به دلیل سخنرانی‌های تند آیت‌الله خمینی، شاه دستور دستگیری او را می‌دهد. نیروهای نظامی وارد حوزه علمیه [فیضیه] قم می‌شوند. بی‌محابا به رگبار می‌بندند و می‌کشند. هیجده تن از مدرسان و طلبه‌ها قربانی می‌شوند.
در همین زمان مأموران ساواک و سربازان وارد بیت آیت‌الله خمینی شده و او را دستگیر و جبراً به تهران می‌برند و زندانی می‌کنند. مردمی که خواستار آزادی آیت‌الله خمینی بودند، به خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور هجوم آوردند. در تهران [۱۵ خرداد ۴۲] صف تظاهرکنندگانی که به‌سوی مجلس حرکت می‌کرد، توسط نظامیان به خاک و خون کشیده می‌شود. شمار کشته‌شدگان به صدها نفر بالغ می‌شد». (کریستین دلانوآ، ساواک، صص ۸۶ ـ ۸۷.)
درباره وقایع دوره پایانی حکومت پهلوی نیز، «جان دی استامپل» استاد ارشد روابط بین‌الملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌المللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» می‌نویسد: «در ۲۹ بهمن ۱۳‌۵۶، بر طبق سنت شیعیان، مراسم چهلم عزاداری شهدا در قم برگزار شد. در ۱۵ شهر از ۱۶ شهری که مراسم یادبود ترتیب داده شد، اجتماعات، صلح‌آمیز و کوچک بودند؛ اما در تبریز ماجرا متفاوت بود، چیزی که در این روز در این شهر اتفاق افتاد، تبریز را به الگوی مسیر انقلاب ایران تبدیل کرد…
شرکت‌کنندگان در تظاهرات ۵۰۰‌۰۰ نفر بودند که روز بعد نیز تظاهرات ادامه یافت و اولین برخورد آشکار و مداوم ارتش و مردم از سال ۱۳‌۴۲ به بعد بود. آخرین ارقام رسمی نشان می‌داد که مقتولین ۲۶ یا ۲۷ نفر و مجروحین ۲۶۲ نفر بوده‌اند. [اما] رهبران مخالفین در تهران مدعی شدند که ۳۰۰ نفر کشته و بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ نفر زخمی شده است». (جان دی استامپل، درون انقلاب ایران، صص ۹۲ ـ ۹۳.)
همچنین «فریدون هویدا» برادر امیرعباس هویدا و نماینده شاه در سازمان ملل نوشته است: «روز بعد از واقعهٔ قم [اشاره به کشتار مردم قم توسط نیروهای نظامی حکومت پهلوی در ۱۹ دی ۱۳‌۵۶] جمشید آموزگار، نخست وزیر، اعلام داشت که موضع‌گیری قاطع دولت، نقشه توطئه‌گران را که قصد اخلال در مصالح عالیهٔ جامعه را داشتند، بر هم زد و دخالت به موقع نیروهای حافظ نظم و قانون توانست از گسترش بی‌نظمی جلوگیری کند. ولی هنوز مدتی از این واقعه نگذشته بود که در ۱۸ فوریه ۱۹‌۷۸ [ ۲۹ بهمن ۱۳‌۵۶] چندین هزار تَن از مردم تبریز به‌عنوان بزرگداشت چهلم کشته‌شدگان حادثه قم، دست به تظاهرات زدند و به دنبال آن نیز شورشی پدید آمد که بنا به گفتهٔ شاهدان عینی در خلال آن، برای اولین‌بار شعار «مرگ بر شاه» شنیده شد… در شورش تبریز هم مثل قم بر اثر تیراندازی قوای انتظامی به سوی مردم، عده‌ای کشته شدند. ولی در مورد این حادثه دولت کوشید تا با کنترل مطبوعات و رادیوتلویزیون تا حد مقدور آن را یک مسأله بی‌اهمیت جلوه دهد و برای تسکین احساسات مردم هم صرفاً به تعویض استاندار آذربایجان و عزل رئیس شهربانی تبریز بسنده کرد». (فریدون هویدا، سقوط شاه، صفحه ۱۹.)
جالب توجه است که «اسدالله علم» وزیر دربار پهلوی در یادداشت روز ۶ خرداد ۱۳‌۵۱ می‌نویسد: «عرض کردم اگر واقعاً دست کسی به خون آلوده نباشد، چرا باید کشته شود؟ برای صِرف همکاری با محرّکین، مجازاتِ اعدام زیادی است. شاهنشاه فرمودند، ولی در قانون محاکمات نظامی، این‌ها هم متهم در آشوب و بَلوا هستند و باید اعدام شوند! عرض کردم، درست است ولی وجداناً صحیح نیست؛ چه بسا راه بیایند و بعدها اصلاح شوند. فرمودند، مثل این است که تو هم پفیوز شده‌ای». (خاطرات علم، جلد ۲، چاپ چهارم، صفحه۲‌۸۸.)
ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *