به گزارش خبر ۲۴ مسعود پیرهادی طی یادداشتی نوشت:
در نقطههایی از تاریخ که جامعه با بنبستهای پنهان یا آشکار روبهرو میشود، سادهترین خطا «تکرار مسیر پیشین» است؛ همان مسیری که خود به بروز کاستیها انجامیده. تغییر، شرط گشایش است؛ نه ادامه عادتها. هیچ ملتی با امتداد روزمرگیها و اتکای صرف به تجربههای کهنه، افق تازهای نگشوده؛ و هیچ تمدنی با محافظهکاری منفعلانه، از دل بحران برنخاسته.
امام خمینی رضوان الله علیه بارها هشدار داده بودند که انقلاب یعنی تغییر و اگر به وضع گذشته برگردیم، دیگر انقلاب کردن لزومی ندارد. رهبر معظم انقلاب نیز تصریح کردهاند که «نگاه نو به مسائل نکردن، گذرانِ تاریخ و تحولِ فکر انسانها را ندیده گرفتن، تعالی و ترقیِ فکر و اندیشه و
راه های زندگی را انکار کردن. این تحجّر است.». این جملات، فقط توصیه اخلاقی نیست؛ راهبرد اداره کشور است.
کشورهایی که در برابر تغییر مقاومت کردند، هزینهای بسیار بالاتر از تغییر پرداختند. ژاپنِ پس از جنگ، کرهجنوبیِ پس از دهه شصت، ترکیه پیش از اصلاحات اقتصادی، و حتی آلمان پس از وحدت، همگی در یک نقطه مشترک بودند: پذیرش اینکه گذشته، ضمانت آینده نیست. لحظهای آمد که فهمیدند وضع موجود، هرچه هست، اگر سبب عقبماندگی شده، راه را باید تغییر داد؛ نه آنکه همان مسیر را با امیدی مبهم ادامه داد.
اما ما در ایران، گاهی دچار «وفاداری بیجا به وضعیت موجود» میشویم. ساختار اجرایی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ذهنی ما گاه به نوعی عادت درجا زدن مبتلاست. درحالیکه اگر کاستیها ناشی از نحوه اداره و نوع تصمیمگیری است، چرا باید انتظار داشت همین الگوها، افقی روشنتر بسازد؟ تجربه و عقل و شرع، هر سه، حکم میکنند که برای عبور از مشکلات، باید تصمیمهای جدید، شجاعانه و هوشمند گرفت.
اهلبیت علیهمااسلام نیز همین منطق را آموختهاند. «مَنِ اسْتَوَى یوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ»؛ کسی که دو روزش یکسان باشد، زیاندیده است. به نقل از چند معصوم آمده است؛ در نگاه نبوی و علوی، سکون، عقبگرد است.
استمرار دیروز، بیهیچ افزودهای در فهم و تدبیر، به معنای از دست رفتن امروز است. جامعهای که هر سال را نسخه غیرکامل سال قبل کند، نهتنها پیشرفت نمیکند، بلکه فرصتهایش را نیز میسوزاند.
امروز ایران در نقطهای ایستاده که نه میتواند چشم به برون بدوزد و منتظر گشایش خیالی باشد، و نه میتواند با نسخههای تکراری در حوزه مدیریت، اقتصاد، آب، فرهنگ، رسانه و حکمرانی، آینده را بسازد. اگر برخی از مشکلات محصول ساختارهای فرسوده، تصمیمهای کند، یا ملاحظات ناکارآمد بوده، راه، اصلاح همین ساختارهاست؛ نه ادامه آنها.
در جهان امروز، کشورهایی موفق شدهاند که از «تحول پیوسته» نهراسیدهاند:
•در مدیریت منابع، رویکردهای تازه جایگزین شیوههای پرهزینه سابق شد.
•در اقتصاد، شفافیت و اصلاحات ساختاری بر محافظهکاری غلبه کرد.
• در فرهنگ، سرمایه اجتماعی را به رسمیت شناختند و مردم را جزئی از راهحل دانستند، نه بخشی از مسئله.
• در سیاست، تصمیمهای بلندمدت جای تصمیمهای روزمره را گرفت.
این مسیر، برای ما نیز همانقدر ضروری است. ما به بازطراحی شجاعانه آینده نیاز داریم؛ آیندهای که نه با تکرار سیاستهای فرسوده، بلکه با اصلاح عقلانی، تصمیمهای سخت و تحولهای اساسی شکل میگیرد. رهبر انقلاب سالهاست بر چهار محور کلیدی تأکید دارند: «نوآوری»، «جوانسازی مدیریت»، «هوشمندسازی تصمیمگیری»، و «جذاب کردن افق آینده». این چهار محور، نه شعار، بلکه ستونهای عبور از تنگناست. اگر مسیر گذشته برخی گرهها را باز نکرده، باید بهروشنی پذیرفت که راهِ نو میخواهد؛ نه کوشش بیشتر برای همان راهِ کهنه. امروز، تصمیم نگرفتن، بدیل تصمیم درست نیست؛ بلکه همسنگِ تصمیم غلط است. سکون، بیطرف نیست؛ فعالانه آینده را میبلعد. کشورهایی که بحران را به فرصت تبدیل کردند، لحظهای را پیدا کردند که فهمیدند تردید، بدترین گزینه است. نقطهای که دانستند ادامه مسیر قبلی، نه به امید، بلکه به نومیدی میرسد. ایران نیز اکنون در همان نقطه است. وقت تصمیمگیریهای تازه است؛ وقت تحول در ذهنیت و ساختار، وقت اصلاح مدل حکمرانی، وقت میداندادن به نسل جدید، وقت عبور از محافظهکاری، وقت انتخاب آیندهای که شایسته این ملت است. آنچه گذشت اگر زیبنده نبود، آینده هم با همان الگو ساخته نخواهد شد. و اگر قرار است افقی روشنتر پدید آید، راه، یک چیز است: تغییرِ آگاهانه، تصمیمِ شجاعانه، و حرکتِ هوشمندانه.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟