گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ این نوع تعامل، ماهیت «حامی–منتقد» را برای اصلاحطلبان تثبیت میکند؛ جایگاهی که هم امکان مطالبه سهم دارد و هم از مسئولیت مستقیم اقدامات دولت فاصله میگیرد.
سهمخواهی در ساختار قدرت
اصلاحطلبان در ظاهر با ادبیات «حمایت دلسوزانه» و «نگرانی از شرایط کشور» عمل میکنند، اما در باطن پیامهایی پنهان دارند. نخستین محور این پیامها، سهمخواهی در چینش دولت و انتصابات است. اعتراضها به برخی انتصابات اخیر و تعبیر آنها به «نمکپاشی بر زخم همراهان انتخاباتی»، نه بازتاب ملاحظات کارشناسی، بلکه نمایشی از طلبکاری سیاسی است. این پیام آشکار نشان میدهد که اصلاحطلبان انتظار دارند حامیان انتخاباتی آنها در نهادهای کلیدی دولت حضور داشته باشند و مدیریت کلان کشور با در نظر گرفتن منافع سیاسی آنها صورت گیرد.
مطالبه نهادسازی و نفوذ در سیاستگذاری
محور دوم، مطالبه اصلاحطلبان برای بازسازی و احیای نهادهای تحت حمایتشان است. نمونه بارز این مسئله، مرکز امور اجتماعی وزارت نیرو است. اصلاحطلبان انتقاد نمیکنند که دولت مسیر سیاستگذاری نادرستی در پیش گرفته، بلکه خواهان احیای نهادی هستند که در دولت قبل حذف شده بود. این استراتژی، اصلاحطلبان را در جایگاه «صاحب حق» قرار میدهد و دولت را به تنظیم تصمیمات کلان و جزئی مطابق با خطمشی آنان ملزم میکند. این روند، نفوذ سیاسی اصلاحطلبان را در ساختار اجرایی دولت افزایش داده و میتواند در بلندمدت، جهتگیریهای کلان کشور را تحت تأثیر قرار دهد.
هشدار و فشار سیاسی
سومین محور، هشدار سیاسی مستقیم است. با تصویرسازی از شرایط بحرانی کشور، شامل تحریمها، فشار اقتصادی و فرسایش اعتماد اجتماعی، اصلاحطلبان پیامی صریح به دولت منتقل میکنند: اگر مسیر خود را با توصیههای ما هماهنگ نکنید، مسئولیت پیامدهای آن به گردن دولت خواهد بود. این ابزار فشار، ضمن تقویت نقش اصلاحطلبان در تصمیمسازی، نوعی سیاست پیشدستانه برای تثبیت جایگاه سیاسی این جریان محسوب میشود.
موقعیت میانی؛ حامی مشروط و منتقد دائم
ترکیب این سه محور، تصویری روشن از راهبرد کنونی اصلاحطلبان ارائه میدهد؛ آنها نه میخواهند تماماً در دولت ادغام شوند و مسئولیت مستقیم بپذیرند و نه میخواهند فاصله کامل بگیرند، چرا که در آن صورت از مدار قدرت خارج میشوند. این استراتژی، نوعی «تعادل ظریف» ایجاد کرده است: موقعیتی که هم میتواند حامی مشروط باشد، هم منتقد دائم و هم شریک بیمسئولیت. این جایگاه، به اصلاحطلبان امکان میدهد بدون پذیرش هزینههای حکمرانی، نقش خود را در دولت تحکیم کنند و از هرگونه مسئولیت مستقیم برای تصمیمات سخت اقتصادی یا سیاسی فرار کنند.
پیام عملی به دولت و پیامدهای آینده
پیام عملی این رفتار به دولت روشن است: حمایت انتخاباتی اصلاحطلبان بیهزینه نبوده و اکنون انتظار دارند دولت نیز در چینش قدرت و سیاستگذاری پشت آنها بایستد. هرگونه تخطی از این بدهبستان سیاسی، ضمن ایجاد فاصله سیاسی، میتواند به انتقاد علنی و تشدید فشار اصلاحطلبان منجر شود. این رویه، سطح همکاری یا تنش میان جریانهای سیاسی و دولت را در ماههای آینده تعیین خواهد کرد.
ادامه این روند، همچنین میتواند فضای تصمیمگیری دولت را محدود کند. دولت مجبور است میان پذیرش مطالبات اصلاحطلبان و حفظ استقلال سیاستگذاری تعادلی ظریف برقرار کند. هرگونه غفلت در این زمینه، علاوه بر کاهش کارآمدی اجرایی، احتمال فرسایش مشروعیت سیاسی و افزایش نارضایتی عمومی را نیز به همراه خواهد داشت.
در مجموع، تحلیل راهبرد اصلاحطلبان نشان میدهد که این جریان تلاش دارد با اتخاذ موقعیت «حامی–منتقد» ضمن حفظ نفوذ سیاسی، سهم خود از قدرت را مطالبه کند، بدون آنکه مسئولیت مستقیم سیاستهای دولت را بپذیرد. چنین راهبردی میتواند ماهیت تعامل دولت و اصلاحطلبان را در دوره پیشرو تعیین کند و سطح همکاری یا تقابل سیاسی را شکل دهد.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟