رسانه تصویری خبر۲۴

شکست پروژه یأس‌آفرینی؛ رسانه‌های معاند در گرداب سردرگمی راهبردی

شکست پروژه یأس‌آفرینی؛ رسانه‌های معاند در گرداب سردرگمی راهبردی

در فضای پیچیده جنگ شناختی معاصر، شبکه‌های رسانه‌ای معاند خارج‌نشین، با بهره‌گیری از بودجه‌های کلان و پشتیبانی استخباراتی، به یکی از ابزارهای اصلی عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده‌اند.

- اندازه متن +

گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ تحلیل حاضر نشان می‌دهد که این شبه‌رسانه‌ها پس از ناکامی در پروژه‌های کلان براندازی، دچار نوعی «سردرگمی راهبردی» شده و از مأموریت اصلی خود—یعنی تأثیرگذاری مؤثر بر افکار عمومی داخلی—فاصله گرفته‌اند. این گزارش در نهایت، چارچوبی برای تقویت دیپلماسی رسانه‌ای و خنثی‌سازی این تهدیدات ارائه می‌دهد.

جنگ در فضای سایبر؛ نبرد بر سر قلب‌ها و اذهان

در عصر حاضر، جنگ تنها در میدان‌های نبرد متعارف تعریف نمی‌شود. آنچه «جنگ شناختی» یا «جنگ نرم» نامیده می‌شود، عرصه‌ای است که در آن، پیروزی نه با تسلیحات که با تسخیر اذهان و تضعیف اراده ملی حاصل می‌گردد. در این میدان، رسانه به سلاحی استراتژیک بدل شده است. شبکه‌هایی مانند «من‌وتو» و «اینترنشنال»، با ادعای فعالیت رسانه‌ای مستقل، در واقع پیشقراولان این نابرابر هستند. بودجه‌های میلیون‌دلاری این رسانه‌ها—که به اعتراف فعالان خودشان مانند شهرام همایون، بدون «دلاری بی‌جهت» تأمین می‌شود—گواهی بر ماهیت برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند این پروژه است. مأموریت اصلی: ایجاد یأس سیستماتیک، تخریب سرمایه اجتماعی، و القای ناتوانی به ملت ایران.

تحلیل تاکتیک‌ها؛ کارخانه تولید ناامیدی
بررسی محتوای این رسانه‌ها در بازه‌های حساس—همچون دوران جنگ ۱۲ روزه یا وقایع داخلی—الگویی ثابت از تاکتیک‌های روانی را آشکار می‌سازد:
-سیاه‌نمایی سیستماتیک: بزرگ‌نمایی کاستی‌ها و انکار کامل هرگونه دستاورد یا ظرفیت.
-جعل واقعیت و ساخت بحران: تولید محتوای ساختگی با استفاده از چهره‌های محو و صداهای دستکاری‌شده برای ارائه تصویری واژگون از نهادهای نظامی و امنیتی.
-تفرقه‌افکنی و تشدید شکاف‌ها: تبدیل هر رویداد اجتماعی، فرهنگی یا حتی ورزشی به بهانه‌ای برای دامن زدن به اختلافات داخلی. تحلیل یک مسابقه فوتبال توسط «اینترنشنال» به مثابه «نبرد جوانان با استقلال بی‌رحم»، نمونه‌ای آشکار از این تاکتیک است.
-تسخیر گفتمان با پوشش افراطی: ایجاد انحراف ذهنی از مسائل اصلی کشور با انبوه‌سازی اخبار حاشیه‌ای (مانند جشن هالووین در آمریکا) یا بزرگ‌نمایی اظهارات مقامات دشمن.

از «تهاجم روانی» به «سردرگمی محتوایی»
شواهد حاکی از یک تحول قابل تأمل در استراتژی این رسانه‌ها، به ویژه پس از شکست پروژه‌های براندازی است. به نظر می‌رسد شکست در ایجاد تحولات داخلی مورد انتظار حامیان خارجی، این شبکه‌ها را با چالشی هویتی مواجه کرده است.
-تغییر کانون توجه: همان‌طور که در گزارش اشاره شده، «اینترنشنال» پس از جنگ ۱۲ روزه، تمرکز خود را به‌طور محسوسی از تحولات داخلی ایران به سمت «جلب رضایت فاندرها» و پوشش گسترده رویدادهای کنگره آمریکا و سرزمین‌های اشغالی معطوف کرده است. این امر نشان‌دهنده اولویت‌دهی به خواست سفارش‌دهندگان مالی نسبت به مخاطب ادعایی فارسی‌زبان است.
-تنزل به طنزپردازی و اخبار غیرموثر: تولید محتوای بی‌اعتبار و کم‌مایه‌ای مانند ادعای خرید آیفون ۱۷ توسط اعضای حماس در غزه محاصره‌شده، نشان از فقدان سوژه‌های تأثیرگذار و فرورفتن در دام حاشیه‌سازی و حتی طنز تلخ دارد.
-افول مخاطب‌پذیری: گزارش‌ها از کاهش نفوذ و بازخورد این محتواها در میان جامعه هدف اصلی—یعنی مردم داخل ایران—حکایت دارد. اتکا به «کندذهنی مخاطب» که در گزارش به آن اشاره شده، در بلندمدت یک استراتژی شکست‌خورده است.
در مجموع باید گفت، شواهد تحلیل‌شده در این گزارش نشان می‌دهد که پروژه رسانه‌ای معاند برای ایجاد یأس و براندازی از درون، در مأموریت اصلی خود با ناکامی نسبی مواجه شده و دچار انحراف راهبردی گردیده است. با این حال، این به معنای خنثی‌شدن کامل تهدید نیست. تبدیل شدن این رسانه‌ها به ابزاری صرف برای خدمت‌رسانی به اربابان خارجی و توجیه هزینه‌های کلان، می‌تواند آنان را به سمت اقدامات تحریک‌آمیزتر و خطرناک‌تر سوق دهد. بنابراین، هوشیاری، برنامه‌ریزی راهبردی و اقدام فعال در عرصه دیپلماسی عمومی و جنگ شناختی، نه تنها کاهش نیافته که ضرورتی حیاتی‌تر یافته است. آینده این نبرد رسانه‌ای، نه در انفعال، که در ابتکار عمل و ارائه روایتی جذاب، صادقانه و قدرتمند از واقعیت ایران تعیین خواهد شد.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *