گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ صنعت ایران در چنبره یک بحران چندبعدی انرژی گرفتار آمده است؛ بحرانی که نمود عینی آن تعطیلی بیش از ۱۰۰ روزه واحدهای تولیدی در سال به دلیل کمبود گاز و برق است. این وضعیت، تنها یک اختلال در عرضه نیست، بلکه نشانهای از یک ناترازی عمیق ساختاری در مدیریت منابع عظیم انرژی کشور است. در حالی که کسری بودجه دولت را تحت فشار قرار داده، سالانه معادل دهها میلیارد دلار از طریق چهار کانال اصلی هدررفت انرژی به سادگی تباه میشود.
چهار گلوگاه فساد انرژی و ارقام خیرهکننده هدررفت
بر اساس تحلیلهای کارشناسی، چهار حوزه اصلی وجود دارد که مدیریت آنها میتواند حدود ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومان (۲۰۰۰ همت)صرفهجویی به همراه آورد. این رقم، تقریباً دو برابر کسری بودجه فعلی کشور (حدود ۱۰۰۰ همت) است.
گلوگاه اول: ناوگان حملونقل فرسوده
– آمار کلیدی: حدود ۳۰۰ هزار دستگاه تریلی و خودروی سنگین فرسودهدر جادههای کشور تردد میکنند.
– میزان هدررفت: این ناوگان، سالانه معادل ۴۲۰ هزار میلیارد تومان گازوئیل مصرف میکند.
– راهحل فوری: نوسازی ناوگان با اعطای تسهیلات. خودروهای نو ساخت داخل، مصرف سوخت را از ۴۰ لیتر به ۱۹ لیتر در صد کیلومتر کاهش میدهند.
گلوگاه دوم: قاچاق سازمانیافته سوخت
– آمار کلیدی: روزانه ۲۰ میلیون لیتر گازوئیل از کشور قاچاق میشود.
– میزان هدررفت: ارزش ریالی این قاچاق سالانه به حدود ۵۱۱ هزار میلیارد تومان میرسد.
– راهحل فوری: ساماندهی نظام توزیع و نظارت فناورانه بر پمپبنزینها و مسیرهای مرزی.
گلوگاه سوم: راندمان نازل نیروگاههای گازی
– آمار کلیدی: حدود ۱۵۰۰۰ مگاوات از واحدهای نیروگاهی کشور به صورت تکواحده (سینگل سایکل) و با راندمان پایین کار میکنند.
– میزان هدررفت: این امر سالانه معادل۷۰۰ هزار میلیارد تومان از ارزش حرارتی سوخت را هدر میدهد.
– راهحل فوری: سرمایهگذاری برای تبدیل این نیروگاهها به سیکل ترکیبی، که میتواند ۷۵۰۰ مگاوات برق اضافی بدون مصرف سوخت بیشتر تولید کند.
گلوگاه چهارم: مشعلهای گازی پالایشگاهها (فلرینگ)
– آمار کلیدی: روزانه ۵۰ میلیون مترمکعب گاز طبیعی در مشعلها سوزانده و هدر میرود.
– میزان هدررفت: ارزش این گاز هدررفته سالانه حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان است.
– راهحل فوری: سرمایهگذاری برای جمعآوری و انتقال این گاز به عنوان خوراک پتروشیمیها یا سوخت نیروگاهها.
جمع کل صرفهجویی بالقوه از این چهار گلوگاه: حدود ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومان.
چرا «بهینهسازی» مقدم بر «اصلاح قیمت» است؟
یک گزاره راهبردی کلیدی در این تحلیل آن است که هرگونه اصلاح قیمت حاملهای انرژی، بدون ایجاد بستر بهینهسازی، محکوم به شکست و تشدید تورم است. دلیل این امر چندبعدی است:
1. شوک تورمی بیثباتکننده: افزایش قیمت انرژی، مستقیماً به هزینه تمامشده تمام کالاها و خدمات سرایت میکند و تورم لجامگسیخته ایجاد مینماید، در حالی که قدرت خرید جامعه را برای سرمایهگذاری در فناوریهای کممصرف نیز کاهش میدهد.
2. عدالت اجتماعی و پذیرش عمومی: همانطور که اشاره شد، صرفهجویی ۲۰۰۰ همتی میتواند بودجه رفاهی کشور (مانند آموزش و پرورش) را به اندازهای افزایش دهد که حقوق معلمان ۵۰ درصد رشد کند. ایجاد این بهبودهای ملموس، پذیرش اجتماعی برای اصلاحات بعدی را فراهم میسازد.
3.الگوی شکستخورده: تجربه افزایش قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ به وضوح نشان داد که بدون پشتوانه بهینهسازی، تنها پس از سه ماه، افزایش ارزش دلار، قیمت واقعی بنزین را حتی پایینتر از قبل از افزایش نمود. این یعنی اصلاح قیمت در خلأ، نتیجه معکوس دارد.
پروژههای زودبازده؛ موتور محرک خروج از بحران
صنعت و خانوارهای ایران نیازی به شروع از نقطه صفر ندارند. پروژههای بهینهسازی زودبازده و کاملاً اقتصادی وجود دارند که میتوانند مانند موتوری برای خروج از رکود عمل کنند:
– تعویض ۲۱ میلیون بخاری گازی فرسوده:
هزینه: حدود ۴ میلیارد دلار.
صرفهجویی: بیش از ۱۱۰ میلیون مترمکعب گاز در روز در فصل سرما.
دوره بازگشت سرمایه: حدود دو سال.
– تعویض ۱ میلیون کولر گازی در جنوب کشور:
صرفهجویی: معادل آزادسازی ۲۰۰۰ مگاوات ظرفیت نیروگاهی.
– تعویض کولرهای آبی و موتورهای الکتریکی صنعتی: جایگزینی با مدلهای پرراندمان میتواند هزاران مگاوات از مصرف پیک برق بکاهد.
– نصب سیستمهای ذخیرهسازی انرژی (باتری): این فناوری میتواند با مدیریت پیک مصرف، به بهرهوری بیشتر شبکه کمک کند.
در مجموع باید گفت، اقتصاد ایران امروز همان«فنر فشرده» است که از یک سو زیر بار کسری بودجه و تعطیلی صنایع خم شده و از سوی دیگر، ذخیره عظیم انرژی هدررفته، پتانسیل رهایی و جهش را در خود نهفته دارد. راهبرد برونرفت، نه در تشدید فشار بر جامعه از طریق شوک قیمتی، که در بازگرداندن این ثروت ملی به چرخه اقتصاداست.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟