رسانه تصویری خبر۲۴

نقدی به سخنان مدنی‌زاده در دانشگاه شریف

نقدی به سخنان مدنی‌زاده در دانشگاه شریف

در میانه میدان نقد تیز دانشجویان، وزیر اقتصاد از بی‌پولی می‌گوید و مالیات تحقق‌نیافته، جاییکه محل پمپاژ امید است و اشتیاق حل مسئله.

- اندازه متن +

به گزارش خبر۲۴،سیدعلی مدنی‌زاده وزیر اقتصاد کنونی و استاد پیشین شریف در برابر دانشجویان قدیمی ایستاده است، همان‌هایی که روزی شاگردانش بودند و حالا در ۱۶ آذر، بی‌پروا تیغ انتقاد را در هوا می‌چرخانند. مرد معمولاً خاموش کابینه، ناگهان به سخن می‌آید. کلمه‌ها بیرون می‌ریزند: بی‌کاری، بی‌پولی، مالیات‌های تحقق‌نیافته.

شبکه‌های اجتماعی، گرسنه برای کلیپ‌های کوتاه و تیترهای تند، تکه‌هایی از این سخنرانی را برمی‌دارند و پخش می‌کنند اما من به تمام آن سخنرانی گوش دادم و اینجا می‌خواهم دربارهٔ چیزی فراتر از یک سخنرانی بنویسم: دربارهٔ وسوسه «بحران‌گویی» در دولتی غرق بحران است.دولت چهاردهم، از همان ابتدا، بیان بحران را مانند یک نشان افتخار بر سینه زد. پزشکیان رئیس‌جمهور، بی‌واسطه و رو در رو با مردم حرف می‌زد. تئوریسین‌های اصلاحات دست‌زدند: «آفرین! اولین قدم برای حل مشکل، اقرار به آن است.» و اینگونه شد که بیان صریح مشکلات، به یک سیاست نزد همه دولت تبدیل شد.این شیوه اگرچه درصورت اجرای صحیح، دقیق و به‌هنگام مزایایی نظیر شفافیت را در پی دارد اما می‌توان معایبی هم برای آن متصور شد. اجازه دهید ۳ اشکال را برشمرم.
اول: حقیقت ناقص، بدتر از دروغ محض است
سال گذشته، سخنگوی دولت به مردم گفت قطعی برق به خاطر «عدم مصرف مازوت» برای حفظ سلامت مردم است. امروز آمار می‌گوید در همان سال، رکورد مصرف مازوت شکسته شده و مشکل، «کمبود گازوئیل» بود. حالا، در سخنرانی اخیر، وزیر اقتصاد فریاد می‌زند: «تحقق مالیات پس از جنگ زیر ۵۰ درصد بوده!» اما کسی اشاره نمی‌کند که نظام مالیاتی ایران ذاتاً فصلی است؛ تحقق در ماه‌های پایانی سال به یک‌باره جهش می‌کند. پارسال تا آبان ۵۸ درصد بود و در پایان سال، از ۱۰۰ درصد فراتر رفت.وقتی روایت مسئولان این‌گونه نادرست یا ناقص از آب درمی‌آید، چه باقی می‌ماند؟ اعتماد خردشده. و بدون اعتماد، هیچ طرح بزرگ و هیچ جراحی اقتصادی امکان‌پذیر نیست.
دوم: چه کسی مشکل‌زاست و چه کسی مشکل‌گشا؟
بخش زیادی از صحبت‌های وزیر اقتصاد، نه خطاب به ما مردم، که خطاب به هم‌تیمی‌های خودش در دولت بود. مردم اساسا در شکل‌گیری و حل بسیاری از بحران‌های دولت نقشی ندارند.وقتی او می‌گوید «نمیدانم از کجا پول بیاورم»، این شکاف بین وزارتخانه‌اش و بانک مرکزی را به نمایش می‌گذارد. اما این اختلافات درونی، برای هیئت وزیران است، نه میدان عمومی. آوردن آن به جلوی چشم مردم، فقط دو چیز تولید می‌کند: نمایشی ناامیدکننده از ناهماهنگی، و اضطرابی اضافی در دل‌ها. این کار، حل مسئله نیست؛ جنگ زرگری است با پول اعتماد عمومی.
سوم: غریزه بقای جمعی
جامعه، موجودی زنده است. وقتی شما—بدون ارائهٔ راه‌حل—فقط بحران را فریاد می‌زنید، غریزهٔ بقا فعال می‌شود: ذخیره کردن، هجوم بردن، نجات خود. دو سال پیش، وقتی دهانه سد امیرکبیر با رسوب مسدود شد، دولت وقت سکوت کرد. چرا؟ چون می‌دانست اگر خبر منتشر شود، جامعه به ذخیره آب اقدام می‌کند، مخازن خالی می‌شود و فاجعه دوچندان می‌گردد.آنها ابتدا راه‌حل یافتند، سپس خبر دادند. آن اقدام، مدیریت بود. آنچه امروز می‌بینیم، گاهی بیشتر شبیه تخلیه اضطراب مسئول به دوش مردم است.
چهارم: زمان طلایی بین بیان و حل مشکل
آخرین مسئله نسبت زمانی بیان مشکل و حل آن است، اینکه دولتمردان طی یک‌سال همواره در حال بیان مشکلات باشند و از طرفی نه‌تنها مشکلات حل نشود، بلکه بر آن اضافه شود، تنها بازنمایی ناتوانی دولتمردان در نزد مردم است و اثر دیگری ندارد.دولت پزشکیان با عنوانی به نام صداقت، مقابل مردم درد و دل می‌کند.این درد و دل و صداقت را ستودنی است اما باید هشدار داد: در میانه طوفان، ناخدایی که فقط ابعاد حفره بدنه را فریاد بزند، بی‌آنکه نقشه نجات را در دست داشته باشد، خدمتی به کشتی و مسافرانش نکرده است.بیان عمومی مسائل، زمانی فضیلت است که بخشی از یک استراتژی درمان باشد، نه جایگزین آن. دولت‌مردان ما باید بیاموزند که گاهی، سنگینی سکوت مسئولانه، از سبکی صداقت بی‌مسئولیت، شرافتمندانه‌تر است.
ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *