گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ سعید همتی،
«صلح با زور» این شعاری است که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بارها طی ماههای گذشته به عنوان دکترین دولت متبوع خود در عرصه بین المللی عنوان کرده است؛ دکترینی که بیشتر از آنکه ناشی از واقعیت های عقلانی صحنه روابط بین الملل باشد برگرفته از هیجانات مردی است که شهوت دیده شدن دارد.
بعد از حمله به تمامیت ارضی کشورمان توسط ایالت متحده نیز، ترامپ روی همین عبارت تاکید کرد و اظهار کرد که حمله به ایران همان صلح بواسطه قدرت است که منجر به شکل گیری صلح در خاورمیانه خواهد شد. در واقع رئیس جمهور آمریکا تلاش می کند به هر شکل خود را ناجی صلح در دنیای امروز عنوان کند تا با درج نام خود در نامزدهای دریافت صلح نوبل، تاریخ ساز شود!
ترامپ مجسمه از روسای جنگ طلب سابق
آنهم در شرایطی که وی یکی از جنگ افروزترین روسای جمهور آمریکا در طول تاریخ بوده است، فردی که در سایه حمایت هایش صدهها زن و کودک بیگانه در غزه توسط اسرائیل کشته شدند و یا همین وضعیت در لبنان و ایران نیز با دستور مستقیم وی صورت گرفته است.
ترامپ بدون توجه به اینها نمایش فردی صلح طلب را بازی می کند و خیلی علاقمند است که مثل برخی از روسای جمهور قبلی آمریکا با تولید برخی از کلید واژه ها نامش در تاریخ بماند!
به عنوان نمونه ایده های هری اس ترومن یکی از روسای جمهور جنگ طلب امریکا تحت عنوان « دکترین ترومن» مشهور شد که در سال ۱۹۴۷ توسط وی مطرح شد این دکترین ایالات متحده را متعهد به مهار گسترش کمونیسم در سراسر جهان میکرد و یک سیاست کلیدیِ جنگ سرد بود و سیاست خارجی ایالات متحده را برای چندین دهه شکل داد. یا
پیشنهادهای که پس از جنگ جهانی اول توسط رئیس جمهور وقت آمریکا رسانه ای شد. این پیشنهادها که به اعلامیه چهارده مادهای ویلسون مشهور است، هم از جهت پایان دادن به جنگ و هم از جهت تعیینکننده بودن برای دنیای بعد از جنگ، دارای اهمیت بسیار بود. یکی از انگیزههای پذیرش آتشبس و متارکه جنگ، مفاد اعلامیه ویلسون بود که در آن به حق تعیین سرنوشت به وسیله ملتها اشاره داشت.
دونالد ترامپ هم طی ماههای اخیر به آب و آتش زده است تا با دکترین «صلح در پناه زور» نام خود را به عنوان یکی دیگر از روسای جمهور جنگ طلب این کشور اما با روکش انسان دوستی ماندگار کند.
برخی ها معتقدند که «صلح از مسیر زور» همواره به عنوان رکن ثابت سیاست خارجه آمریکا وجود داشته است به طوریکه جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور این کشور در سال ۱۷۹۳ در برابر کنگره می گوید: «اگر میخواهیم صلح را ـ که یکی از مهمترین ابزارهای شکوفایی رو به رشد ماست ـ تضمین کنیم، باید روشن باشد که همواره برای جنگ آمادهایم».
نکته دیگر انکه آنچه رونالد ریگان یکی دیگر از روسای جمهور آمریکا شبیه همین ادبیات در برابر اتحاد شوروی پیش برد، متفاوت است چرا که دونالد ترامپ این تئوری را بهطور خاص به خاورمیانه اختصاص می دهد به این معنا که کشورهای مثل ایران، سوریه و لبنان و اعراب باید آنچه ایالات متحده می گوید را بدون قید و شرط بپذیرند و از همین مسیر ایران دست از تخاصم با اسرائیل دست برداشته و اعراب نیز روابط میان خود با اسرائیل را عادی سازی کنند.
صلح از این طریق قابل پیاده سازی است؟
در همین باره العربی الجدید نیز به واکاوی دکترین تکراری ترامپ پرداخته است و گزارش می دهد: ترامپ بر این باور است که حمایت مطلق از «اسرائیل» دشمنان آن را بازمیدارد و فلسطینیها باید نخست تسویهحسابهایی را بپذیرند که با واقعیت تحمیلشده تعیین شده، نه از طریق مذاکره برابر. نظریه ترامپ درباره «صلح با زور» با ایده عادیسازی پیوند دارد، از نظر وی صلح نه با مذاکرات طولانی (به شیوه کلینتون) و نه با راهحلهای عادلانه، بلکه با نشان دادن قدرت شکستناپذیر «اسرائیل» و تضعیف فلسطینیها در سطح سیاسی و منطقهای حاصل میشود تا عملا قدرت اعتراض نداشته باشند.
بر اساس این گزارش، برای کشورهای عربی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، انگیزههای امنیتی و تسلیحاتی (از جیب خودشان) در مقابل پذیرش «اسرائیل» بهعنوان واقعیت ارائه میشود. بنابراین، «زور» ابزاری برای ایجاد شرایطی است که طرفها را مجبور به عادیسازی کند، نه اینکه به صلحی پایدار و متوازن برسد و شیوه کار نیز بین تطمیع ـ مانند فروش جنگافزارهای پیشرفته از جمله جنگندههای F-۳۵ به عربستان و امارات و تهدید مانند فشارهای سیاسی و مالی علیه سودان و حذف آن از فهرست تروریسم در نوسان است.
فشار بر سوریه و لبنان
پایگاه العربی الجدید افزود: در سوریه، فشارها در انواع مختلف ادامه دارد، نابودی زیرساختها، نفوذ در خاک کشور و درگیریهایی که مسیر آینده منازعه را آشکار میکنند، مانند رخدادهای اخیر در «بیت جن» و در لبنان نیز فشارها بیشمار است، بهویژه به دلیل حضور حزبالله؛ فشارهایی مالی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بر کل کشور اعمال میشود.
پیام ضمنی آمریکا هم این است: کشورتان بدون صلح و عادیسازی با «اسرائیل» و بدون پایان دادن به پروژه مقاومت آیندهای ندارد.
در نتیجه به باور ترامپ و «اسرائیل»، اگر حزبالله شکست بخورد یا تضعیف شود، بسیاری از نیروهای سیاسی مخالف آن در لبنان تصور میکنند «فرصت» برای پیوند بیشتر لبنان با محور غربی ـ خلیجی، بهویژه سعودی، فراهم شده است.
توهمات ترامپ پایانی ندارد
همانطور که اشاره شد دونالد ترامپ دو هدف را با تکرار دکترین تکراری دنبال می کند و آن اینکه نام خود را ماندگار کند بواسطه دریافت جایزه صلح نوبل و دیگر آنکه بواسطه اعمال زور و قدرت بر کشورهای عرب منطقه موقعیت تضعیف شده رژیم صهیونیستی را تقویت کند. دلیل اصرار او برای اجرای پیمان موسوم به ابراهیم نیز از همین دریچه قابل ارزیابی است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟