گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ این واقعه صرفاً یک شکست فردی نبود، بلکه نماد فروپاشی یک پروژه چند دههای دیپلماسی فرهنگی است. آنچه در چین رخ داده، الگویی استراتژیک از شکست نرم افزاری یک رژیم در مواجهه با یک تمدن هوشمند و یک افکار عمومی نخبهمحور را به نمایش میگذارد. تحلیلها نشان میدهد هسته این شکست، در واژگونی پارادوکسیکال یک سرمایهگذاری فرهنگی نهفته است؛ برنامههای آموزش زبان عبری و تمدن یهودی که زمانی با حمایت مالی و فنی رژیم صهیونیستی در دانشگاههای تراز اول چین راهاندازی شدند، امروز به کانونهای اصلی تولید گفتمان ضدصهیونیستی و تربیت چهرههای شاخص منتقد این رژیم تبدیل شدهاند.
از تحسین کلیشهای تا خصومت آگاهانه
برای درک عمق این شکست، باید تحول نگرش نخبگان چینی را در سه مرحله کلیدی رصد کرد:
-مرحله اول (دهه ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۰۰): عصر تحسین و کلیشههای مثبت. پس از برقراری روابط دیپلماتیک در ۱۹۹۲، روایت رسمی و رسانهای چین مملو از تصاویر کلیشهای اما مثبت بود؛ «هوش و کارآفرینی یهودیان»، «معجزه اقتصادی اسرائیل» و «داستان پناهندگی یهودیان در شانگهای». این روایت، فاقد عمق تحلیلی اما حاوی بار احساسی مثبت بود و فضایی مساعد برای دیپلماسی عمومی صهیونیستها ایجاد کرده بود.
-مرحله دوم (دهه ۲۰۱۰): عصر انشقاق و چندصدایی. با گسترش رسانههای اجتماعی و دسترسی مستقیم نخبگان چینی به منابع اطلاعاتی متنوع، روایت یکدست پیشین ترک خورد. خوانشهای ملیگرایانه از ژئوپلیتیک خاورمیانه، مواجهه با واقعیت اشغال فلسطین، و ورود گفتمانهای انتقادی غربی، تصویر رژیم صهیونیستی را از یک «قربانی تاریخی» به یک «بازیگر قدرتمند و مهاجم» تغییر داد.
-مرحله سوم (دهه ۲۰۲۰ تاکنون): عصر قطبیت و خصومت آکادمیک. در این مرحله، گفتمان منتقد به یک جریان غالب و نهادینه شده در آکادمی و فضای نخبگانی چین تبدیل شد. تشدید رقابت ژئوپلیتیک چین و آمریکا، رژیم صهیونیستی را به عنوان متحد استراتژیک واشنگتن در منطقه حساس خاورمیانه برجسته کرد. همزمان، نسلی از پژوهشگران چینی که عمدتاً در همین برنامههای عبری و مطالعات یهودی تربیت شده بودند، با اتکا به تسلط بر زبان و منابع اولیه، به ارائه تحلیلهای عمیقاً انتقادی و ضدصهیونیستی روی آوردند. الگوریتمهای فضای مجازی چین نیز این گفتمان را تقویت کرده و آن را به طیف وسیعتری از جامعه نخبه سرایت دادند.
شکست دیپلماسی: چهار خطای راهبردی بنیادین
دوره سفارت بنآبا، مصادف با تشدید این مرحله سوم بود، اما دستگاه دیپلماتیک رژیم صهیونیستی با چهار خطای ساختاری، هر گونه امکان تصحیح مسیر را از بین برد:
۱. نادیدهگیری سیستماتیک هشدارها و قطع ارتباط با آکادمی: ماهها پیش از وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳، پژوهشگران چینی و حتی اسرائیلی مرتباً سفارت را از طوفان خصومت در حال شکلگیری در فضای مجازی و دانشگاهی چین آگاه کرده بودند. اما پاسخ، بیعملی و انفعال بود. حتی اقداماتی ضدحاصل انجام شد، از جمله تحریم اشتباه یک پروفسور چینی حامی اسرائیل، که اعتماد معدود هواداران باقیمانده را نیز تخریب کرد. سفارت بهطور کامل از پرورش روابط بلندمدت با نهادهای علمی چین غافل ماند و تنها در بحرانها به سراغ آنان میرفت.
۲. بیکفایتی حرفهای و ناتوانی در ارتباط مؤثر: پس از ۷ اکتبر، ارتباطات دیجیتال سفارت به یک رسوایی پی در پی تبدیل شد. استفاده از ترجمههای ماشینی غیردقیق و موهن، نمایش نظرات تحریکآمیز (حاوی نمادهای نازی) در پستهای رسمی و انتشار بیانیههای مضحک از کنسولگریها، تصویری از یک دستگاه دیپلماتیک غیرحرفهای، ناآشنا با فرهنگ چین و کاملاً ناتوان در مدیریت افکار عمومی ارائه داد.
۳. انکار واقعیت و زندگی در توهم: در اوج اوجگیری موج ضدصهیونیستی در چین، سفیر بنآبا در مصاحبهای ادعا کرد که «این پدیده هرگز در چین وجود نداشته» و «نگرش مردم چین بسیار مثبت است». این انکار واقعیت آشکار، نه فقط نشانه دوری از جامعه میزبان، که نماد شکاف عمیق اطلاعاتی و تحلیلی در خود دستگاه دیپلماتیک رژیم بود.
۴. اولویتبندی غلط و تنبیه وفاداری:نقطه پایان کار بنآبا، نه پاسخگویی به شکست در چین، بلکه انتقاد علنی او از دولت خودش در یک مراسم رسمی بود. این نشان داد سیستم دیپلماتیک این رژیم، وفاداری سیاسی کورکورانه را بر شایستگی حرفهای و کارآمدی در میدان عمل ترجیح میدهد.
واژگونی یک پروژه
عمیقترین شکست راهبردی در سرنوشت همان برنامههای آموزش زبان عبری نهفته است. رژیم صهیونیستی دههها با این توهم که این برنامهها «پُلی برای درک فرهنگ یهودی و ایجاد نفوذ» است، از آنها حمایت میکرد. اما در عمل، این برنامهها به ابزاری قدرتمند در اختیار نخبگان چینی تبدیل شدند. دانشآموختگان این دورهها، با تسلط بر زبان و دسترسی به متون اصلی، نه تحت تأثیر روایت رسمی اسرائیل قرار گرفتند، بلکه توانایی نقد ریشهای و مستند این رژیم را یافتند. آنها امروز از دپارتمان عبری دانشگاه پکن تا کرسیهای مطالعاتی، به مفسران برجسته ضدصهیونیسم تبدیل شدهاند. به تعبیر تحلیلگران داخلی رژیم صهیونیستی، «آنچه قرار بود پلی برای درک فرهنگی باشد، به جعبه پرورش خصومت تبدیل شده است.»
درسهای راهبردی و پیامدهای ژئوپلیتیک
شکست دیپلماسی فرهنگی صهیونیستها در چین، چند درس کلیدی و پیامد راهبردی دارد:
۱. ناکارآمدی ذاتی دیپلماسی نرم رژیمهای غیرمشروع: این رژیم فاقد «قدرت نرم» اصیل است. دیپلماسی عمومی آن بر روایتهای تاریخی غیرواقعی یا کلیشههای سطحی متکی است و در مواجهه با یک جامعه دارای سنت فکری عمیق و دستگاه تحلیلی قوی مانند چین، به سرعت افشا و پس زده میشود.
۲. قدرت نفوذناپذیر روایت مقاومت: در حالی که سفارت اسرائیل در لاک خود فرو رفته بود، مرکز مطالعات قطر (کرسی دولتی قطر) در دانشگاه پکن با قدرت به ارائه روایت مقاومت و حقانیت مردم فلسطین میپرداخت. این نشان میدهد روایت مبتنی بر حقیقت و عدالت، حتی از سوی بازیگری کوچکتر اما دارای پیام اصیل، میتواند در رقابت با دستگاه پروپاگاندار یک رژیم اشغالگر پیروز شود.
۳. هشدار به سایر قدرتها: تجربه چین نشان میدهد که نخبگان آگاه و دارای قدرت تحلیل، هدف تبلیغات سطحی و دروغپراکنیهای رسانهای قرار نمیگیرند. این یک هشدار جدی به دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است که سیاست آنها بر همراهی یا سکوت در برابر جنایات رژیم صهیونیستی استوار است. افکار عمومی جهانی، به ویژه نخبگان، به سرعت در حال عبور از روایتهای کهنه و گرایش به سوی گفتمان عدالتخواهانه هستند.
افول یک روایت و طلوع گفتمان حقمدار
شکست صهیونیستها در چین، تنها یک بازنمایی دیپلماتیک نیست؛ نماد افول گفتمانی یک رژیم نامشروع و طلوع گفتمان جدیدی در نظام بینالملل است. گفتمانی که در آن، قدرت نه در زر و زور و تزویر، بلکه در عمق تحلیل، استناد به حقایق تاریخی و التزام به اخلاق و عدالت ریشه دارد. چین، به عنوان یک تمدن کهن و یک قدرت نوظهور هوشمند، با پذیرش این گفتمان، نشان داده است که آینده نظم جهانی به سوی افول پروپاگاندا و ظهور خرد جمعیِ حقمدار در حرکت است. این، نه یک شکست موقت، که آغاز یک تحول راهبردی در صحنه منازعه تاریخی حق و باطل است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟