گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ در ادبیات تحلیل راهبردی، حوادثی از این دست زمانی معنا پیدا میکنند که در بستر تحولات بزرگتر بررسی شوند؛ تحولی که امروز بیش از هر زمان، موجودیت رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار داده است؛ انزوای جهانی، فرسایش مشروعیت و بحران درونی جمعیتی.
۱. استرالیا؛ یکی از کانونهای اعتراض ضداسرائیلی
پس از آغاز جنگ غزه و آشکار شدن ابعاد نسلکشی اسرائیل، استرالیا به یکی از فعالترین میدانهای اعتراض مردمی علیه تلآویو تبدیل شد. شهر سیدنی در ماههای گذشته بارها شاهد راهپیماییهای دهها هزار نفره در حمایت از فلسطین بوده است؛ اعتراضاتی که نهتنها فروکش نکرد، بلکه به بخشی از گفتوگوی عمومی این کشور بدل شد.
گزارشهای رسانهای معتبر نشان میدهد که حتی پس از اعلام آتشبسهای موقت، معترضان استرالیایی بر تداوم حمایت از مردم غزه تأکید داشتهاند. تغییر افکار عمومی نیز قابل توجه است؛ نظرسنجیها از افزایش محسوس حمایت از بهرسمیتشناختن فلسطین در جامعه استرالیا حکایت دارند.
در چنین فضایی، رژیم صهیونیستی طبق الگوی ثابت خود، تلاش کرده اعتراضات را با برچسب «یهودستیزی» بیاعتبار کند. حادثهای مانند تیراندازی سیدنی، دقیقاً همان سوختی است که این راهبرد به آن نیاز دارد؛ جابجایی میدان از نقد اسرائیل به امنیت یهودیان.
۲. مهاجرت معکوس؛ بحران وجودی اسرائیل
یکی از عمیقترین بحرانهای اسرائیل در سالهای اخیر، تشدید مهاجرت معکوس صهیونیستهاست؛ بحرانی که پس از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بهطور بیسابقهای تشدید شد. دادههای رسانههای عبری و آمریکایی نشان میدهد بخش قابل توجهی از ساکنان سرزمینهای اشغالی، آیندهای برای خود و فرزندانشان متصور نیستند.
افزایش ناامنی، فشار اقتصادی، فرسایش روانی جامعه و بیثباتی سیاسی، اسرائیل را از یک «سرزمین موعود» به منطقهای پرریسک تبدیل کرده است. در چنین شرایطی، یکی از راهبردهای کلیدی تلآویو، القای این گزاره است که جهان خارج از اسرائیل برای یهودیان ناامنتر از سرزمینهای اشغالی است.
حوادثی نظیر تیراندازی سیدنی، چه واقعی و چه هدایتشده، دقیقاً در خدمت همین روایت قرار میگیرند؛ روایتی که هدفش جلوگیری از ریزش جمعیتی و حفظ ستون فقرات اجتماعی اسرائیل است.
۳. بازسازی اعتبار ازدسترفته صهیونیسم
جنایات عریان اسرائیل در غزه، نهتنها افکار عمومی جهان، بلکه حتی بخشی از پایگاه سنتی حامیان این رژیم در غرب را نیز دچار تردید کرده است. شکاف در میان نخبگان سیاسی آمریکا، کاهش حمایت جوانان و فرسایش لابی صهیونیستی، همگی نشانههای یک بحران مشروعیت هستند.
در چنین فضایی، هر رویدادی که امکان بازتولید تصویر «قربانی» را فراهم کند، برای صهیونیسم یک فرصت استراتژیک محسوب میشود. حادثه سیدنی، این امکان را میدهد که تمرکز رسانهای از جنایات اسرائیل در غزه، به «امنیت یهودیان» منتقل شود و لابیهای صهیونیستی بار دیگر گفتمان خود را احیا کنند.
۴. سناریوی داعش؛ بازیگر نیابتی آشنا
طرح نام داعش در ارتباط با تیراندازی سیدنی، اگرچه در ظاهر یک توضیح امنیتی است، اما در سطح تحلیلی، پرسشهای بیشتری ایجاد میکند. کارنامه داعش نشان میدهد این گروه، نه یک بازیگر مستقل، بلکه ابزاری در پروژههای بیثباتسازی بوده است؛ پروژهای که شواهد متعدد از همپوشانی منافع آن با اسرائیل وجود دارد.
از درمان نیروهای داعش در بیمارستانهای اسرائیل تا اعترافات رسمی مقامات آمریکایی درباره نحوه شکلگیری این گروه، همگی نشان میدهد نسبتدادن چنین عملیاتی به داعش، لزوماً به معنای قطع ارتباط آن با تلآویو نیست.
حادثهای فراتر از یک تیراندازی
تیراندازی سیدنی را نمیتوان جدا از تحولات بزرگتر پیرامون رژیم صهیونیستی تحلیل کرد. این حادثه، چه در سطح اجرا و چه در سطح بهرهبرداری رسانهای، دقیقاً در نقطهای رخ داده که اسرائیل بیش از هر زمان دیگر، به تغییر دستورکار جهانی نیاز دارد.
وقتی اعتراضات مردمی علیه اسرائیل در حال گسترش است، مهاجرت معکوس تشدید شده و لابی صهیونیستی در حال فرسایش است، ناامنسازی فضای بیرونی برای یهودیان، به یک ابزار راهبردی تبدیل میشود. از این منظر، تیراندازی سیدنی بیش از آنکه یک حادثه تصادفی باشد، بخشی از یک معادله بزرگتر در جنگ روایتهاست.
جنگی که در آن، گلوله فقط ابزار نیست؛ روایت، هدف اصلی است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟