گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ اوربان با صراحت میگوید که اتحادیه اروپا اگر بهطور ریشهای بازسازی نشود، نه با یک شوک ناگهانی، بلکه بهتدریج از درون فرو خواهد پاشید. این گزاره، هسته اصلی نقد اوست؛ اتحادیهای که ظاهراً پابرجاست، اما در عمل دچار فرسایش قدرت، معنا و مشروعیت شده است.
جابهجایی خطرناک قدرت
نکته محوری در تحلیل اوربان، تغییر توازن قدرت در ساختار اتحادیه است. به روایت او، تصمیمگیری از دست دولتهای منتخب کشورهای عضو خارج شده و به نهادهایی منتقل شده که نه مستقیماً پاسخگوی ملتها هستند و نه هزینه سیاسی تصمیمهای خود را میپردازند. پارلمان اروپا و کمیسیون، بهعنوان بازوی اجرایی بروکسل، در این چارچوب به بازیگرانی تبدیل شدهاند که میتوانند تصمیم رهبران ملی را بیاثر یا معلق کنند.
این وضعیت، از منظر حکمرانی، یک تناقض بنیادین ایجاد میکند. تصمیم گرفته میشود، اما اجرا نمیشود؛ یا دولتها آن را نمیپذیرند، یا کمیسیون تعلل میکند، یا پارلمان مانع میشود. نتیجه، نه انسجام اروپایی، بلکه فلج تصمیمگیری است.
اتحادیهای دور از شهروند
اوربان با تأکید بر فاصله گرفتن اتحادیه اروپا از مطالبات واقعی مردم، عملاً آن را متهم میکند که از فلسفه وجودی خود منحرف شده است. اتحادیهای که قرار بود در خدمت ملتها باشد، اکنون به سازوکاری اداری تبدیل شده که بیشتر به بازتولید قدرت در بروکسل میاندیشد تا پاسخگویی به نیازهای شهروندان.
این نقد، تنها صدای یک رهبر «مسالهدار» نیست؛ بلکه بازتاب شکافی است که در سالهای اخیر در قالب رشد جریانهای ملیگرا، بیاعتمادی عمومی و بحران مشروعیت نهادهای اروپایی خود را نشان داده است.
فروپاشی خاموش؛ خطر اصلی
مهمترین بخش هشدار اوربان، تصویر او از آینده اتحادیه است: فروپاشی آرام، بدون صحنههای دراماتیک. اتحادیهای که هنوز نام و ساختار دارد، اما دیگر کار نمیکند. این تصویر، از فروپاشی ناگهانی خطرناکتر است؛ زیرا فرسایش تدریجی، پیش از آنکه دیده شود، اثر خود را میگذارد.
از این منظر، هشدار اوربان بیش از آنکه تهدید باشد، نشانهای از واقعیتی است که اروپا با آن روبهروست؛ بحران تمرکز قدرت، بحران نمایندگی و بحران معنا.
سخنان نخستوزیر مجارستان را میتوان نشانه ترک برداشتن روایت مسلط اروپایی دانست؛ روایتی که اتحادیه اروپا را نمونه موفق حکمرانی فراملی معرفی میکرد. امروز، همان الگو از درون به چالش کشیده شده است. وقتی رهبران عضو، اتحادیه را نه راهحل، بلکه مساله میبینند، فروپاشی دیگر یک سناریوی دوردست نیست؛ یک روند جاری است.
اتحادیه اروپا شاید هنوز پابرجا باشد، اما آنچه اوربان هشدار میدهد، زنگ خطری است درباره اتحادیهای که قدرت دارد، اما پشتوانه مردمیاش در حال تحلیل رفتن است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟