گزارش اختصاصی خبر۲۴،آیندهای نه چندان دور، سال ۲۰۳۰ میلادی، زمانی است که نسل موسوم به Z یا «زومرها»، با سهمی حدود ۷۴ درصدی، هسته اصلی نیروی کار جهان را تشکیل خواهند داد. در ایران نیز این نسلِ متولدین دهه هفتاد و هشتاد شمسی، که از کودکی با اینترنت و گوشی هوشمند همزاد بودهاند، حالا با بالاترین سطح تحصیلات رسمی و دیجیتال وارد عرصه اقتصادی شدهاند. ورودی که با خود نه صرفاً یک موج جمعیتی، که یک پارادایم کاملاً جدید از ارزشها، انتظارات و تعاریف کار را به همراه آورده است. پرسش کلیدی این است، آیا ساختارهای سنتی بازار کار ایران، اعم از سازمانهای دولتی و خصوصی با سلسلهمراتب ثابت، قادر به پاسخگویی به این موج جدید هستند؟ یا شکاف میان خواستههای نسلی که «کار» را جزئی از «زندگی» میداند و واقعیتهای اقتصادی و سازمانی موجود، به بزرگترین چالش دهه آینده بدل خواهد شد؟
از وفاداری سازمانی تا وفاداری به خویشتن
نسل Z بیش از هر چیز با یک تفکر «دیجیتال-اول» شناخته میشود؛ مفهومی که در آن فناوری نه یک ابزار، که زبان اول برقراری ارتباط، یادگیری و خلق ارزش است. اما این تنها ویژگی آنان نیست. دادههای تحلیلی نشان میدهد که تنها ۶ درصد از این نسل، رسیدن به موقعیت رهبری در یک سازمان را به عنوان هدف اصلی حرفهای خود تعریف میکنند. در نقطه مقابل، مفاهیمی چون «رشد شخصی مستمر»، «تعادل معنادار کار و زندگی» و «تأثیرگذاری اجتماعی» در صدر اولویتهای آنان قرار دارد. آنان کار را محور زندگی نمیدانند، بلکه آن را بستری برای تجربه، یادگیری و تحقق بخشیدن به ارزشهای فردی خود میپندارند. این نگرش به طرز شفافی در الگوی اشتغال آنان متجلی شده است: میانگین مدت ماندگاری در یک شغل برای این نسل به حدود ۱.۱ سال کاهش یافته که نشاندهنده بیاعتمادی به مفهوم «شغل مادامالعمر» و تمایل شدید به گردش شغلی برای کسب تجربیات متنوع است. نرخ ترک شغل در این نسل نیز حدود ۲۲ درصد گزارش شده که تقریباً دو برابر نسل پیشین (میلنیالها) است. این آمارها حکایت از یک بیتابی ساختاری و جستوجوی مداوم برای محیطی همسو با ارزشهای شخصی دارد.
جاذبه مقاومتناپذیر استارتاپها
در چنین بستری، طبیعی است که مدل سنتی سازمانهای بزرگ با ساختارهای سلسلهمراتبی طولانی، بوروکراسی پیچیده و سرعت پایین تصمیمگیری، جذابیت چندانی برای نسل Z نداشته باشد. در مقابل، استارتاپها و کسبوکارهای نوپا به دلیل ویژگیهای ذاتی خود، به مأوای ایدهآل این نسل تبدیل شدهاند. این ویژگیها عبارتند از:
– انعطاف حداکثری: امکان دورکاری، ساعات کاری شناور و استقلال عمل بیشتر.
– فرهنگ مشارکتی و شفاف: حذف مرزبندیهای شدید مدیر و کارمند، تأکید بر کار تیمی و جریان آزاد اطلاعات.
– مسیرهای رشد سریع و نامتعارف: امکان نقشآفرینی در پروژههای مختلف و پیشرفت بر اساس شایستگی و نتیجهمحوری به جای سابقه کار.
– معناداری ذاتی: در استارتاپها، به ویژه در حوزه فناوری و اقتصاد دیجیتال، افراد به وضوح ارتباط کار خود با هدف نهایی کسبوکار و تأثیر آن بر کاربر نهایی را میبینند.
برای نسلی که ۶۷ درصد اعضای آن بر «فرصت یادگیری مهارتهای جدید» به عنوان یک معیار کلیدی انتخاب شغل تأکید دارند، فضای پویا و چالشی یک استارتاپ، جذابیتی بیبدیل دارد. آنان کارآفرینی و فریلنسینگ را نه به عنوان یک انتخاب شغلی، که به مثابه یک سبک زندگی مبتنی بر استقلال مالی و خلاقیت میپذیرند.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟