رسانه تصویری خبر۲۴

لحظه عباس‌میرزا؟

لحظه عباس‌میرزا؟

به گزارش خبر۲۴،محسن ردادی. در سال‌های اخیر، بار دیگر مفهومی در فضای فکری و رسانه‌ای ایران بازتولید شده که می‌توان آن را «الهیات تسلیم عقلانی» نامید؛ روایتی که شکست را «واقعیت»، مقاومت را «توهم» و قدرت را «هزینه بی‌ثمر» معرفی می‌کند. این روایت در برنامه اخیر دکتر محمد فاضلی(جامعه‌شناس) نیز…

- اندازه متن +

به گزارش خبر۲۴،محسن ردادی.

در سال‌های اخیر، بار دیگر مفهومی در فضای فکری و رسانه‌ای ایران بازتولید شده که می‌توان آن را «الهیات تسلیم عقلانی» نامید؛ روایتی که شکست را «واقعیت»، مقاومت را «توهم» و قدرت را «هزینه بی‌ثمر» معرفی می‌کند. این روایت در برنامه اخیر دکتر محمد فاضلی(جامعه‌شناس) نیز به ‌صورت صریح بازتاب یافت؛ محورهای اصلی این برنامه را می‌توان در ۲ گزاره خلاصه کرد: اول، نفی ذاتی بودن حق و وابستگی آن به توافق و شناسایی بیرونی حتی درباره حق حاکمیت ملی؛ دوم، فراخوان برای رسیدن به «لحظه عباس‌میرزا»؛ یعنی مواجهه مقامات کشور با واقعیت جایگاه ایران در نظام بین‌الملل و خودداری از تلاش برای به چالش کشیدن این نظم.
این نوشتار با احترام به فضای بحث و گفت‌وگو، در پی نقد این انگاره‌ها و واکاوی پیامدهای سیاست‌گذاری مبتنی بر چنین پیش‌فرض‌هایی است. استدلال اصلی این است که تفسیر «لحظه عباس‌میرزا» به عنوان لحظه تسلیم و پذیرش سلطه، نه‌تنها یک خوانش نادرست تاریخی است، بلکه در صورت تبدیل به پارادایم حکمرانی، می‌تواند مسیر توسعه ملی را برای دهه‌ها منحرف کند.
* حق، توافق یا هویت؟ نقدی بر نسبی‌انگاری حق حاکمیت
یکی از محورهای بحث دکتر فاضلی، نفی ذاتی بودن حق و مشروط دانستن آن به «توافق» و «شناسایی» دیگران است، از جمله درباره حق حاکمیت و حتی حق غنی‌سازی صلح‌آمیز. در چنین چارچوبی، حاکمیت ملی یک امتیاز اعطایی از سوی نظام هژمونیک است، نه یک ویژگی ذاتی ناشی از اراده یک ملت. مشکل اینجاست که پذیرش این گزاره در سیاست‌گذاری، به معنای نفی «عاملیت» (Agency) کشور در عرصه بین‌المللی است. اگر حق غنی‌سازی صلح‌آمیز ایران – که منطبق با اساسنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است – منوط به پذیرش کشورهای قدرتمند شورای حکام باشد، عملاً ما نه در حال دفاع از یک «حق»، بلکه در حال چانه‌زنی بر سر یک «امتیاز» هستیم. این دقیقاً همان منطقی است که نظام سلطه در پی تثبیت آن است؛ تبدیل حقوق مسلم ملت‌ها به کالایی برای مذاکره و اعطا. سیاست خارجی مبتنی بر مقاومت، در اصل نفی این پارادایم است.
* «لحظه عباس‌میرزا»؛ شکست یا نقطه عطف انتخاب استراتژیک؟
محور دوم بحث دکتر فاضلی، «لحظه عباس‌میرزا» است که در ادامه یادداشت به نقد این انگاره می‌پردازم. این مفهوم به عنوان یک استعاره سیاسی، اشاره به زمانی دارد که یک نظام سیاسی در مواجهه با شکست یا فشار خارجی سنگین، مجبور به بازتعریف راهبرد خود می‌شود. عباس‌میرزا پس از شکست‌های پیاپی از روسیه تزاری، اگرچه نخستین جرقه‌های آشنایی با فنون جدید را ایجاد کرد اما در نهایت مسیر «تسلیم» و «تن دادن به معاهدات نابرابر» را پیش گرفت. نتیجه نه‌تنها از دست دادن بخش‌های وسیعی از خاک ایران بود، بلکه چیزی عمیق‌تر رخ داد؛ قبول یک هویت زیردستی و نهادینه شدن فرهنگ سیاسی انفعال و خودباختگی در ساختار حکمرانی قاجار. هزینه این انتخاب، عقب‌ماندگی ساختاری، از دست رفتن اعتماد به نفس ملی و تثبیت ایران به عنوان بازیگری منفعل در معادلات منطقه‌ای بود.
این «لحظه» یک مواجهه سازنده با واقعیت نبود، بلکه یک «سوگیری‌ شناختی به سوی انفعال» بود که پیامدهای آن نسل‌ها ادامه یافت.
لحظه عباس‌میرزا صرفاً لحظه‌ درک شکاف تکنولوژیک و نظامی ایران با روسیه تزاری نبود؛ آن لحظه، لحظه «انتخاب یک مسیر تاریخی» بود. قاجار و عباس‌میرزا پس از شکست‌های سنگین نظامی، به ‌جای بازتعریف راهبرد قدرت، به پذیرش منطق سلطه تن دادند. نتیجه این انتخاب، «پذیرش ذهنیِ موقعیت فرودستی ایران در نظم بین‌الملل» بود.
این تصمیم، هزینه‌ای بسیار فراتر از مرزها داشت. ایران وارد دوره‌ای شد که می‌توان آن را «دوران خودباختگی ساختاری» نامید؛ دوره‌ای که در آن، نخبگان سیاسی و فکری، بتدریج باور کردند پیشرفت تنها از مسیر تبعیت می‌گذرد. این فقدان اعتماد به نفس ملی، به ‌صورت نهادی بازتولید شد و تا امروز نیز آثار آن در گفتمان «توسعه‌گرای تسلیم‌محور» قابل مشاهده است.
* الگوی بدیل؛ لحظه میجی در ژاپن
در نقطه مقابل، ژاپن نیز در قرن نوزدهم با یک شوک تمدنی مواجه شد اما انتخاب دیگری کرد. ژاپن در دوره میجی(Meiji jidai) (1912-۱۸۶۸) یک «لحظه مواجهه» دیگر را ترسیم می‌کند. ژاپنی‌ها پس از مواجهه با قدرت نظامی غرب، بدرستی دریافتند در حال عقب ماندن از غرب و قدرت‌های مسلط جهانی هستند. پاسخ آنان به این واقعیت، تسلیم نبود؛ پاسخ، «اصلاحات ساختاری عمیق، مدرنیزاسیون هدفمند و تقویت هویت ملی در کنار کسب علم و فناوری» بود. آنان «واقعیت» ضعف خود را دیدند اما آن را به عنوان «سرنوشت محتوم» نپذیرفتند. نتیجه این انتخاب، تبدیل ژاپن به قدرتی شد که سال ۱۹۰۵ توانست روسیه تزاری را – همان ابرقدرتی که ایران را شکست داده بود – در هم بشکند. این پیروزی نه‌تنها اعتماد به نفس ملی را در ژاپن تقویت کرد، بلکه نشان داد نظم موجود قدرت، «شکننده» و قابل تغییر است. لازم به یادآوری نیست وقتی خبر شکست سهمگین روسیه تزاری از ژاپن به گوش ایرانیان رسید، چقدر احساس تحقیر کردند.
اصلاحات میجی، در مقابل «لحظه عباس‌میرزا» است. ژاپن دریافت در نظم جهانیِ مبتنی بر قدرت، تنها راه حفظ استقلال، انباشت قدرت است؛ قدرت نظامی، صنعتی، نهادی و فرهنگی. برخلاف روایت‌های ساده‌ساز، پیشرفت ژاپن نه پس از شکست در جنگ دوم جهانی، بلکه از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد. ژاپن با اصلاحات ساختاری، تقویت دولت ملی، سرمایه‌گذاری در صنعت و آموزش و توسعه توان دفاعی توانست از سرنوشت بسیاری از کشورهای آسیایی که به مستعمره اروپا تبدیل شدند، بگریزد.
* قدرت، توسعه و افسانه «تسلیمِ مولد»
یک قصه قدیمی همیشه تکرار می‌شود؛ «اگر اسلحه‌ها را زمین بگذارید و به اقتصاد برسید، رفاه می‌آید» اما نگاهی به صفحه شطرنج جهان امروز، این قصه را نقض می‌کند. بر خلاف تبلیغات رایج، رشد اقتصادی ژاپن نتیجه خلع سلاح پس از جنگ دوم جهانی نبود، بلکه حاصل تصمیم‌ درستی بود که در دوره میجی توسط حاکمیت گرفته شد. اتفاقا امروز ژاپن با رکود مزمن اقتصادی و تهدیدهای امنیتی جدید مواجه است و این پیامد پذیرش غیرنظامی شدن پس از جنگ دوم جهانی است. دولت ژاپن با آگاهی از این نقصان، بار دیگر به تقویت توان دفاعی رو آورده است. بودجه دفاعی ۸.۷ تریلیون ینی برای سال ۲۰۲۵ که تا ۲ سال آینده به ۱۰ تریلیون ین خواهد رسید، ژاپن را به سومین کشور نظامی ‌هزینه‌کننده جهان تبدیل می‌کند.
اتحادیه اروپایی نیز که سال‌ها کاهش بودجه نظامی را فضیلت توسعه می‌دانست، اکنون با بحران اقتصادی و امنیتی مواجه است و به بازسازی توان نظامی خود رو آورده. رئیس‌جمهور فرانسه چند روز پیش صراحتاً اعلام کرد: «در عصر درندگان، باید قدرتمند باشیم تا از ما بترسند».
ایالات متحده رابطه میان قدرت نظامی و رشد اقتصادی را بخوبی فهمیده است، به همین دلیل بالاترین بودجه نظامی جهان و بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا را همزمان دارد. چین نیز همین مسیر را می‌رود. هیچ‌یک از این کشورها توسعه را در تقابل با قدرت تعریف نکرده‌اند. برعکس، قدرت نظامی و استقلال راهبردی، شرط لازم شکل‌گیری اعتماد سرمایه‌گذاران، ثبات نهادی و رشد اقتصادی بوده است.
* ایران امروز؛ بازتولید لحظه عباس‌میرزا؟
مساله امروز ایران صرفاً یک مناقشه هسته‌ای نیست که بتوانیم با جمع و تفریق اعداد آن را ارزیابی کنیم. اینجا یک «لحظه تمدنی» مطرح است. در این زمینه مناسب است به پیام رهبر انقلاب به پنجاه‌ونهمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا اشاره شود: «سخن از بحث هسته‌ای و چیزهایی از قبیل آن نیست، سخن از مقابله با نظم ناعادلانه و تحکم نظام سلطه در جهان کنونی و رو آوردن به نظام عادلانه‌ ملی و بین‌المللی اسلامی است. این است دعوی بزرگی که ایران اسلامی پرچم آن را برافراشته و زورگویان فاسد و مفسد را برآشفته است». در لحظه عباس‌میرزا مساله صرفاً مواجهه با واقعیت نیست، «چگونگی انتخاب در مواجهه با واقعیت» است. اگر انتخاب امروز تصمیم‌گیران تکرار انتخاب قاجار باشد – یعنی پذیرش اینکه حق حاکمیت ما نیز منوط به تأیید دیگران است – نه یک دهه، بلکه نسل‌ها بهای آن را خواهند پرداخت.
* سرگشتگی روشنفکران توسعه‌گرا در آستانه یک انتخاب دوباره
این همه استدلال و شاهد تاریخی، گویی برای بخشی از حلقه‌های تصمیم‌ساز و نخبگان توسعه‌گرای ما نامرئی است. آنان با چشمانی که تاریخ را می‌بیند – از سرنوشت فاجعه‌بار ایران پس از تسلیم شاه سلطان‌حسین صفوی، تا عقب‌ماندگی و خفت قاجار پس از نکبت تسلیم شدن به روسیه در لحظه عباس‌میرزا- و با گوش‌هایی که صدای بمب و موشک دشمن حتی در اوج مذاکرات را می‌شنود، باز هم بر طبل کهنه «تسلیم برای کاهش هزینه» می‌کوبند. این دیگر یک خطای تحلیلی ساده نیست، این یک «سرگشتگی پارادایمی» خطرناک است. گویا در ذهن آنان نسخه قاجار در لحظه عباس‌میرزا – با وجود شکستی که برای ایران به ارمغان آورد – هنوز هم جذاب است.
تصمیم‌گیران در ایران نباید فریب این سرگشتگی را بخورند و نباید چشم بر تجربه‌های تاریخی ببندند. «لحظه عباس‌میرزا»ی امروز فرصتی است برای انتخاب مسیری متفاوت؛ نه مسیر انفعال قاجاری، بلکه مسیر خیزش میجی. مسیری که در آن، اصلاحات داخل جسورانه، تقویت علم و فناوری، بهبود توان دفاعی، در کنار یک دیپلماسی هوشمند و عزتمند، پیش برود. این انتخاب سخت است، هزینه دارد اما در افق بلندمدت، تنها راه نجات پروژه توسعه پایدار ایران است.
تاریخ یک بار دیگر در حال آزمودن ما است. این بار پاسخ‌مان باید متفاوت از پاسخ عباس‌میرزای قاجار باشد. باید ژاپن میجی را در نظر بگیریم و به یک اصل بنیادین توجه کنیم: در دنیای درندگان، تنها با قدرت و عقلانیت می‌توان زنده ماند و توسعه یافت.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *