به گزارش خبر۲۴، یک استاد دانشگاه استنفورد بر این باور است که آمریکا که به عنوان زمانی نماد دموکراسی و فرصت مطرح بود، اکنون در گرداب نابرابری، سلطه الیگارشی و افول دموکراتیک گرفتار شده است.
مردخای کورتس در مقالهای در Project Syndicate هشدار میدهد که انتخاب مجدد دونالد ترامپ و ماههای پرآشوب بازگشت او به کاخ سفید، ایالات متحده را در کانون بحران جهانی دموکراسی قرار داده است. تصویر یک ابرثروتمند غیرمنتخب(ایلان ماسک) که با غرور در کنار رئیسجمهور ایستاده، نماد عصر دوم آمریکا است: دورهای که ثروتمندان کشور را اداره میکنند و میلیونها کارگر بدون مدرک دانشگاهی علیه لیبرال دموکراسی شوریدهاند.
ریشههای بحران: فناوری و بازار آزاد
کورتس دو نیروی اصلی را عامل زوال دموکراسی آمریکا میداند: انقلاب فناوری اطلاعات از دهه ۱۹۷۰ و سیاستهای بازار آزاد که از زمان رونالد ریگان در ۱۹۸۱ آغاز شد. این نیروها ثروت و قدرت را در دستان اقلیتی کوچک متمرکز کردهاند. برخلاف دورههای پیشین که فناوری تحرک اجتماعی را برای کارگران فراهم میکرد، چهار دهه گذشته برای ۶۲ درصد نیروی کار آمریکا – کارگران کمسواد – ویرانگر بوده است. اتوماسیون مبتنی بر فناوری اطلاعات مشاغل تکراری را حذف کرد و جهانیسازی بازار آزاد، با نابودی ۲.۴ میلیون شغل بین ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۱، جوامع کارگری را از هم پاشید.
سیاستهای بازار آزاد، با مالیات پایین و معافیت انحصارهای فناوری از قوانین ضد انحصار، به شرکتهای عظیم اجازه داد سودهای انحصاری کلانی کسب کنند. کورتس تخمین میزند که ثروت انحصاری در بازار سهام از نزدیک به صفر در ۱۹۸۰ به بیش از ۳۵ تریلیون دلار در ۲۰۲۵ رسیده، اما این ثروت در دستان اقلیتی کوچک متمرکز شده است. از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۹، درآمد سرانه آمریکا ۹۷.۳ درصد رشد کرد، اما دستمزد کارگران تولیدی تنها ۴.۸ درصد افزایش یافت. این نابرابری اقتصادی به نابرابری سیاسی منجر شد و دموکراسی را تضعیف کرد.
ظهور الیگارشی و قدرت خصوصی
کورتس هشدار میدهد که آمریکا به یک الیگارشی تبدیل شده است. ثروتمندان از طریق لابیگری، کمکهای مالی به کمپینهای انتخاباتی و تهدیدهای سیاسی بر سیاستگذاری تسلط دارند. افرادی مانند ایلان ماسک، که وزارت بهرهوری دولت را تحت هدایت ترامپ اداره میکند، نماد این نفوذ هستند. میلیاردرهایی چون مارک اندریسن و پیتر تیل با استفاده از ثروت خود، ارادهشان را بر سیاستمداران تحمیل میکنند. این قدرت خصوصی مشارکت مدنی شهروندان عادی را سرکوب کرده و اعتماد به دموکراسی را در میان کارگران با درآمد متوسط و پایین از بین برده است.
خشم کارگران و فروپاشی اجتماعی
کورتس تأکید میکند که کارگران بدون مدرک دانشگاهی، که دو نسل توسط نهادهای دموکراتیک نادیده گرفته شدند، به جنبش MAGA روی آوردند. حدود ۴۰ میلیون آمریکایی مستقیماً از جابجاییهای شغلی توسط فناوری و جهانیسازی آسیب دیدهاند و ۱۱۰ میلیون نفر ایمان خود به تحرک اجتماعی را از دست دادهاند. این بحران با افزایش «مرگهای ناشی از ناامیدی» (خودکشی، اعتیاد و بیماریهای مرتبط)، جوامع کارگری را فروپاشیده و به پوپولیسم دامن زده است.
سیاستهای ناکام و خطر رکود جهانی
به گفته کورتس، سیاستهای تجاری مانند تعرفههای جهانی و جریمههای سنگین علیه چین، که توسط دولت ترامپ دنبال میشود، خطر رکود جهانی را افزایش داده است. این سیاستها، به جای حل مشکلات کارگران، نابرابری را تشدید میکنند. نخبگان تحصیلکرده، که این مسائل را نادیده گرفتند یا با وعدههای توخالی بازآموزی شغلی سرپوش گذاشتند، در ایجاد این طوفان سیاسی مقصرند.
چشمانداز آینده: اصلاح یا فروپاشی؟
کورتس معتقد است احیای دموکراسی آمریکا نیازمند تغییرات بنیادین است: سرکوب قدرت خصوصی با اصلاح قوانین ضد انحصار، محدود کردن ادغام شرکتها، بازنگری در قوانین ثبت اختراع و افزایش مالیات بر ثروتمندان (تا ۶۰ درصد برای درآمدهای بالای یک میلیون دلار). همچنین، سیاستهایی مانند حداقل دستمزد ۱۵ دلاری، آموزش مجدد یارانهای و حمایت از کارگران آواره میتوانند مزایای فناوری را عادلانهتر تقسیم کنند. تجربه نیو دیل در دهه ۱۹۳۰ نشان داد که چنین اصلاحاتی میتوانند انسجام اجتماعی را بازگردانند. اما تداوم بیقانونی و سلطه الیگارشی، آمریکا را به سوی فروپاشی دموکراتیک سوق میدهد.
مردخای کورتس هشدار میدهد که آمریکا در لبه پرتگاه ایستاده است. نابرابری اقتصادی، سلطه الیگارشی و خشم کارگران، دموکراسی را به خطر انداختهاند. تنها با مهار قدرت خصوصی و توزیع عادلانهتر ثروت میتوان از افول بیشتر جلوگیری کرد. در غیر این صورت، عصر طلایی دوم آمریکا نه به پیشرفت، بلکه به زوال دموکراسی منجر خواهد شد.