به گزارش خبر۲۴،تهران، پایتخت بیامان دوگانهها، حالا شاهد شکافیست که دیگر تنها از شمال تا جنوب شهر کشیده نمیشود؛ بلکه در دل سقفها، دیوارها و اجارهنامهها رخنه کرده است. مستأجری در تهران دیگر فقط یک وضعیت اقتصادی نیست، یک وضعیت اجتماعی ـ روانی است: زیست درون فشار، اضطراب، رقابت و تحقیر.
در تهران ۱۴۰4، اجارهنشینی به مرحلهای از شکنندگی رسیده که ساکنانش گاه نه برای خانه، بلکه برای حفظ کرامت، امنیت روانی و «حق ماندن» در جغرافیایی آشنا مبارزه میکنند. روایت این گزارش، شنیدن صدای این مبارزه خاموش است.
تهرانِ اجاره، رقابت برای بقا
بازار اجاره تهران، بهویژه در تابستان، دیگر فقط «داغ» نیست؛ «ملتهب» است. آنقدر التهاب که واژهها تاب بازگو کردنش را ندارند و نرخها در ذهن مردم زلزله میاندازند. میانگین قیمت هر متر مسکن در پایتخت به ۹۰ میلیون تومان رسیده؛ نرخهایی که مستقیماً روی اجارهها سایه انداختهاند.
در منطقه یک تهران، اجاره هر متر تا ۵۱۰ هزار تومان بالا رفته، در حالیکه در منطقه ۱۸، هنوز ۲۱۰ هزار تومان است. این اختلاف فقط عدد نیست؛ روایت شکاف اجتماعی ـ اقتصادی است که در متن زندگی مردم حک شده.
بررسیهای میدانی نشان میدهد رشد اجاره در برخی مناطق نه ۲۶ درصدِ گزارشهای رسمی، که بیش از ۷۰ تا ۱۰۰ درصد بوده. فشار بنگاهها، نگاه سوداگرانه برخی موجران، و از دست رفتن شبکههای حمایت اجتماعی، این بازار را به زمین بازی «برنده ـ بازنده» تبدیل کرده؛ جایی که بسیاری از مستأجران، حتی شانس رقابت ندارند.
اجاره دلاری؛ پدیدهای خزنده در بازار رهن و اجاره
یکی از نگرانیهای نوظهور در بازار تهران، بحث «اجاره دلاری» است. مشاور املاکی در قیطریه میگوید: «اجاره دلاری رسمی نیست، ولی غیررسمی وجود دارد؛ تو دل حرف. قیمت دلاری حساب میکنند، ولی ریالی مینویسند.»
اگرچه در مناطق مرکزی و جنوبی هنوز خبری از این روند نیست، اما همین چند مورد محدود در شمال تهران، زنگ خطر را به صدا درآوردهاند؛ بهویژه آنکه سکوت و نبود نظارت، میتواند به نهادینه شدن این روند کمک کند. یکی از مشاوران هشدار میدهد: «اگه همینم رها بشه، میتونه الگوشه.»
مستأجران؛ مهاجران در وطن خود
برخی مشاوران میگویند ساکنان یک واحد مسکونی، سالبهسال خانه کوچکتری میگیرند، به محله پایینتری میروند یا حتی مجبور به ترک تهران میشوند. احمدی از شوش میگوید: «الان مردم از مرکز شهر کوچ میکنن به حاشیهها. از حاشیهها هم به شهرستان. حتی خونههای فرسوده هم قیمتهای غیرواقعی دارن.»
او اضافه میکند: «قبلاً مستأجر یهجورایی جزء خانواده موجر حساب میشد. الان؟ نه موجر رحم میکنه، نه بازار. مستأجر هم دیگه تو صف اجارهشدن، به رقابت تن میده. حتی پیشنهاد اجاره بالاتر میده تا فقط خونه رو بگیره!»
بنگاهها؛ از واسطههای بیطرف تا بازیگرانی با منفعت مستقیم
گزارشها و روایتها نشان میدهد برخی بنگاههای املاک از نقش واسطهگری سنتی فاصله گرفتهاند و حالا به مهرههای تورمساز تبدیل شدهاند. یکی از مشاوران در یوسفآباد میگوید: «برخی همکارا با این ذهنیت که کمیسیونشون درصدی از قیمته، مستقیماً موجر رو تحریک میکنن که نرخ رو ببر بالا. این یعنی ماجرا دیگه فقط تورم نیست، سودجویی هم هست.»
این در حالی است که اعتماد عمومی به همین بنگاهها در حال فروریختن است. نه تنها به دلیل فشار قیمت، بلکه بهخاطر احساس بیپناهی مستأجران در برابر قدرت انباشته مالکان، دلالان و ساختارهای نظارتی ناکارآمد.
تهرانِ کرایهسوز: شهری که رؤیای ماندن را گران میفروشد
تهرانِ امروز، شهریست که دیگر با پول نمیتوان در آن «زندگی» خرید، فقط میتوان «تحمل» کرد. سکونت در این شهر برای طبقه متوسط، دیگر یک امتیاز نیست، یک رنج دائمی است. مستأجران تهرانی، مسافرانی هستند که هر سال خانهشان کوچکتر، قراردادشان بیثباتتر، و روانشان خستهتر میشود.
اگر سیاستگذاران همچنان با «عدد و نمودار» سخن بگویند و از شنیدن صدای انسانهای درون این ارقام طفره روند، تهران در آیندهای نهچندان دور، به شهری دوگانه تبدیل خواهد شد: پایتختی با برجهایی برای معدود ثروتمندان و اتاقهایی در حاشیه برای اکثریتی که روزگاری ساکنان اصلی این شهر بودند.
جمعبندی
1. اجارهنشینی در تهران بهجای انتخاب، به اجبار اجتماعی بدل شده است.
2. نقش تورم تنها بخشی از ماجراست؛ فقدان سیاستهای تنظیمگری، رها بودن بازار و سستی سرمایه اجتماعی دلایل اصلی بحران هستند.
3. پدیده اجاره دلاری، اگرچه فعلاً محدود است، اما ظرفیت الگو شدن دارد و باید به آن واکنش پیشگیرانه نشان داد.
4. سکوت در برابر فروپاشی کرامت زیستی مستأجران، میتواند به خشم پنهان اجتماعی دامن بزند.
5. بازیگران میانی بازار ـ از بنگاهها تا مالکان فرصتطلب ـ امروز بخشی از مسألهاند نه راهحل.