به گزارش خبر۲۴، در یکسال اخیر، گمانهزنیها درباره وجود طرحی مشترک میان آمریکا و رژیم صهیونیستی برای انحلال حشدالشعبی، نهاد مردمی و مقاومتمحور عراق، بهتدریج از حاشیه به متن تحولات امنیتی و سیاسی این کشور راه یافته است. این بحث زمانی وارد فاز جدی شد که «محمد کاظم آلصادق» سفیر ایران در بغداد، در فروردینماه گذشته اعلام کرد که دونالد ترامپ در نامهای رسمی، انحلال حشدالشعبی را به عنوان یک مطالبه مطرح کرده است.
این افشاگری به تنهایی کافی بود تا بسیاری از تحلیلگران نسبت به ابعاد پنهان پروژهای هشدار دهند که در چارچوب طرح بزرگتری به نام «خاورمیانه جدید» قابل تحلیل است. طرحی که بنیامین نتانیاهو پس از عملیات ۷ اکتبر و تحولات غزه، آن را مجدداً بر سر زبانها انداخت؛ خاورمیانهای که در آن نه از دولتهای حامی محور مقاومت خبری باشد، نه از ساختارهای امنیتی مستقل و مردمی.
از نگاه تلآویو، پس از سقوط بشار اسد و نیز پس از وارد ساختن ضربات سنگین به حزبالله لبنان، باید گام بعدی برداشته شود: انحلال حشدالشعبی در عراق و بازچینی کامل مهرههای سیاسی در این کشور.
این تنها بخشی از سناریوی کلان صهیونیستی است. موضوع یمن نیز در این نقشه قرار دارد، اما ساختار متمرکز و یکپارچه دولت صنعاء، تمرکز قدرت در دست انصارالله و همچنین ویژگیهای جغرافیایی و اجتماعی این کشور، باعث شده هدف قراردادن یمن دشوارتر باشد. از همه مهمتر، ایالات متحده سفارتخانهای در صنعاء ندارد که مرکز انجام توطئهها باشد.
در مقابل، عراق کشوری است با شکافهای سیاسی و امنیتی عمیق؛ کشوری که در آن برخی جریانهای داخلی – چه در سطوح سیاسی و چه در لایههای امنیتی و نظامی – گرایشهایی پنهان اما واقعی به ترکیه و عربستان دارند. هرچند این جریانها بهطور علنی از انحلال حشد صحبت نمیکنند، اما در عمل خواستار تضعیف این نهاد هستند.
حشدالشعبی؛ مانعی در برابر پروژه انقیاد منطقهای
حشدالشعبی که در سال ۲۰۱۴ و در پی فتوای تاریخی آیتالله سیستانی برای مقابله با داعش تشکیل شد، امروز به یکی از نهادهای اصلی در ساختار دفاعی عراق تبدیل شده است. این سازمان، نهتنها در پاکسازی مناطق مختلف عراق از داعش نقش کلیدی ایفا کرد، بلکه به مرور به تکیهگاهی برای موازنهسازی در برابر نفوذ آمریکا، عربستان و اسرائیل تبدیل شد. در این میان، همین جایگاه راهبردی حشد، آن را به هدف مستقیم فشارهای منطقهای و فرامنطقهای بدل کرده است.
اما واقعیت این است که انحلال چنین نهادی، حتی اگر خواست بخشی از طبقه سیاسی یا جریانهای متمایل به غرب و ترکیه باشد، نه از نظر حقوقی امکانپذیر است و نه از نظر میدانی. آنچه این طرح را فعلاً در حاشیه نگاه داشته، نه مخالفت دولت بغداد، بلکه نفوذ عمیق حشد در میان مردم عراق و پشتوانه مشروعیتساز آن یعنی مرجعیت نجف است؛ نهادی که در تراز قدرت، هیچ نیرویی در داخل عراق توان مقابله با آن را ندارد.
پروژه «دولت نجات ملی» و حذف چارچوب هماهنگی
این تحولات در شرایطی رخ میدهد که کمتر از چهار ماه تا برگزاری انتخابات پارلمانی عراق باقی مانده است. انتخاباتی که قرار است در ۲۰ آبان برگزار شود و از هماکنون، فضای سیاسی کشور را بهشدت متأثر کرده است. در چنین موقعیتی، هرگونه تغییر در ساختار قدرت، حذف گروههای مقاومت یا دستکاری در توازن موجود، میتواند آثار بلندمدتی بر مسیر آینده عراق داشته باشد.
به همین دلیل، برخی تحلیلگران بر این باورند که پروژه آمریکا و اسرائیل، یک طرح چندوجهی است: حذف حشدالشعبی از ساختار امنیتی، تضعیف چارچوب هماهنگی از منظر سیاسی و همزمان اجرای طرح «دولت نجات ملی» از بالا با حمایت خارجی.
در همین راستا، سید صدرالدین قبانجی، امام جمعه نجف اشرف، در خطبههای اخیر نماز جمعه هشدار داد که اطلاعاتی از منابع عالیرتبه وجود دارد که نشان میدهد طرحی اسرائیلی برای حذف رهبران چارچوب هماهنگی و سپس اعلام دولت نجات ملی در دستور کار قرار گرفته است.
اقلیم کردستان؛ شریک خاموش پروژه
نقش اقلیم کردستان در این میان قابلچشمپوشی نیست. از مدتها پیش، اتهامزنیهای بیاساس علیه حشدالشعبی از سوی دولت اربیل شدت گرفته است. این ادعاها، بهویژه در خصوص حملات پهپادی و موشکی به مناطق اقلیم، هیچگاه با سند و مدرکی همراه نبوده، اما بهوضوح با رویکرد رسانههای غربی و پروژههای تبلیغاتی هماهنگ شده است. هدف، ایجاد تصویر امنیتی-مخرب از حشد و آمادهسازی افکار عمومی برای سناریوهای بعدی است.
این اقدامات در راستای تلاش آمریکا برای بیاعتبارسازی نهادهایی است که با ساختار امنیتی مستقل و غیرغربگرایانه در منطقه در تعارضاند.
فشار اقتصادی و اطلاعاتی بر حشد
از دیگر شواهد ملموس فشارها، میتوان به اختلال در پرداخت حقوق نیروهای حشد اشاره کرد. گزارشهایی منتشر شده مبنی بر اینکه در پشت این تأخیرها، سناریویی آمریکایی نهفته است که از طریق شرکتهای واسط، قصد دارد اطلاعات رزمندگان حشد را جمعآوری کرده و بهنوعی نقشهبرداری دقیقتری از ساختار نیروهای مقاومت انجام دهد.
در همین راستا، تغییر در سیستم پرداخت و انتقال مدیریت سامانهها به طرفهای مشکوک، میتواند بخشی از پروژه نفوذ و شناسایی باشد؛ پروژهای که هدفش نه صرفاً فشار اقتصادی، بلکه تضعیف همبستگی درونی حشد و شکاف در میان فرماندهی آن است.
دو سناریو برای درگیری با حشدالشعبی
با توجه به روندهای موجود، دو سناریوی عمده برای درگیری با حشدالشعبی در حال تدوین است:
۱. سناریوی نظامی مستقیم:
در این سناریو، اسرائیل با هماهنگی آمریکا و با استفاده از جنگندههای F-35 یا تسلیحات نقطهزن، مواضع مقاومت در عراق را هدف قرار خواهد داد. این اقدام میتواند با استناد به ادعاهایی دروغین درباره دخالت حشد در حملات پهپادی به سرزمینهای اشغالی توجیه شود.
۲. سناریوی فرسایشی داخلی:
راهاندازی جنگ داخلی از طریق گروههای تروریستی وابسته به آمریکا و اسرائیل، سناریوی دوم است. در این الگو، حشدالشعبی وارد یک نبرد طولانیمدت و تضعیفکننده با گروههای نیابتی میشود؛ جنگی که همزمان با کاهش حمایتهای مالی و امنیتی داخلی، آن را از کارایی خواهد انداخت.
در هر دو سناریو، احتمال ترور فرماندهان میدانی و چهرههای شاخص حشد نیز وجود دارد. در مقابل، واکنشهایی مانند حمله به پایگاههای آمریکا در عراق یا پرتاب پهپاد به عمق سرزمینهای اشغالی قابل پیشبینی است؛ واکنشهایی که میتواند دامنه درگیری را از سطح عراق به منطقه گسترش دهد.
اگرچه هنوز مشخص نیست که دولت عراق چه موضعی در برابر این طرح خواهد گرفت، اما آنچه مسلم است، انحلال یا تضعیف حشدالشعبی، تنها به سود دشمنان ثبات و استقلال عراق خواهد بود. مقاومت عراق، برخلاف آنچه برخی میپندارند، صرفاً یک نهاد نظامی نیست، بلکه بخشی از تاروپود هویت ملی، مذهبی و تاریخی این کشور است.
«رضا دهقانی»