رسانه تصویری خبر۲۴

ارابه‌های جدعون: آینه زوال قدرت اسرائیل

ارابه‌های جدعون: آینه زوال قدرت اسرائیل

از همان لحظه‌ای که ارتش اسرائیل اعلام کرد ده‌ها هزار نیروی ذخیره را در چارچوب عملیات «ارابه‌های جدعون ۲» فراخوانده، معلوم بود که این نهاد نظامی دیگر قادر به پنهان کردن بحران درونی خود نیست.

- اندازه متن +

گزارش اختصاصی خبر۲۴،رضا دهقانی.

از همان لحظه‌ای که ارتش اسرائیل اعلام کرد ده‌ها هزار نیروی ذخیره را در چارچوب عملیات «ارابه‌های جدعون ۲» فراخوانده، معلوم بود که این نهاد نظامی دیگر قادر به پنهان کردن بحران درونی خود نیست. توجیه رسمی واضح بود: نیروهای ارتش در غزه فرسوده شده‌اند و باید لشکرهای مختلف را بین جبهه‌های متعدد (از سوریه و لبنان تا غزه که جبهه اصلی است) تقسیم کرد. اما پشت این حرف‌ها، واقعیت‌های قابل توجهی نهفته است که نشان می‌دهد اسرائیل، درست مانند گذشته که با تبلیغات به جای واقعیت‌های نظامی، افسانه قدرت خود را می‌ساخت، حالا با دستان خود در حال ساختن یک بن‌بست است.
نیروهای ذخیره: نهانی‌ترین ضعف اسرائیل
در گذشته، نیروهای ذخیره «سپر مخفی» جامعه اسرائیل بودند؛ ابزاری برای جبران ضعف جمعیتی یک رژیم کوچک در برابر کشورهای اطراف. اما امروز، این نیروها به باری سنگین تبدیل شده‌اند. نه فقط به این دلیل که ۴۰ درصد از فراخوانده‌شدگان از حضور در ارتش سر باز می‌زنند، بلکه چون آنهایی هم که می‌آیند، تجربه جنگی کافی ندارند. در جنگ‌های مدرن که نبردها در محیط‌های شهری، میان تونل‌ها، بمب‌ها و کمین‌ها اتفاق می‌افتد، صرفاً تعداد زیاد کافی نیست. اسرائیل به نظامیانی نیاز دارد که برای جنگ چریکی آموزش دیده‌اند، اما آنچه دارد، کارمندانی در لباس نظامی هستند که نه انگیزه دارند و نه روحیه.
این مسئله فقط یک مشکل نظامی نیست، بلکه بازتاب بحران خود جامعه اسرائیلی است: جامعه‌ای که بر اساس برتری نظامی مطلق در برابر شکنندگی سیاسی و اجتماعی بنا شده است. وقتی این برتری از بین می‌رود، پوچی و خلأ نمایان می‌شود. ایال زامیر، رئیس ستاد ارتش، وقتی می‌گوید «ارتش در حال جنگی است که نمی‌خواهد»، نه تنها واقعیت نهاد نظامی را توصیف می‌کند، بلکه به طور ضمنی اعتراف می‌کند که این نهاد از یک پروژه مشخص دور شده و وارد یک جنگ فرسایشی بی‌سرانجام شده است.
غزه: باتلاقی که تکرار می‌شود
آمادگی برای اشغال غزه چیز جدیدی نیست. این اقدام در سال ۲۰۰۸، سپس در سال ۲۰۱۴ و در هر دور بعدی به شکل‌های مختلفی امتحان شد. اما هر بار نتیجه چیزی نبود جز شکست در سرکوب مقاومت، افزایش تلفات انسانی و شرمساری سیاسی برای اسرائیل در داخل و خارج.

امروز اما وضعیت فرق می‌کند؛ حماس دیگر فقط دفاع نمی‌کند، بلکه یک محیط شهری کامل برای فرسایش آماده کرده است: تونل‌ها، بمب‌ها، تک‌تیراندازها و کمین‌هایی در سطح استراتژیک. هرگونه ورود زمینی به معنای قدم گذاشتن داوطلبانه در یک تله بزرگ است.
حتی رسانه‌های خود اسرائیل نیز به این موضوع اعتراف می‌کنند. روزنامه معاریو هشدار داده است که ارائه تصویر پیروزی دیگر ممکن نیست، یک سند داخلی ارتش اسرائیل نیز که روز دوم سپتامبر در روزنامه ارائیل هیوم منتشر شد به شکست عملیات «ارابه‌های جدعون ۱» در دستیابی به اهدافش اشاره کرده است. اینها فقط پیش‌بینی‌های بدبینانه برای آن‌ها نیست، بلکه اذعان به این حقیقت است که پروژه نظامی اسرائیل در غزه، کارکرد سیاسی خود را از دست داده است: دیگر قادر به ساختن نماد قدرت، نه برای اسرائیلی‌ها و نه برای جهان، نیست.
هزینه‌های اقتصادی و سیاسی جنگ
وقتی سازمان رادیو و تلویزیون اسرائیل (شبکه کان) می‌گوید این عملیات ممکن است بیش از ۷ میلیارد دلار هزینه داشته باشد، این فقط یک عدد نیست. این نشان می‌دهد که اقتصاد اسرائیل نیز مانند نیروهای نظامی‌اش فرسوده خواهد شد. کاهش بودجه وزارتخانه‌ها به نفع دفاع به معنای افزایش تنش‌های اجتماعی است، به خصوص در زمانی که درگیری‌ها میان گروه‌های مختلف اسرائیلی (مذهبی‌ها و سکولارها، یهودیان شرقی و غربی، مهاجران جدید و قدیمی) رو به افزایش است. در اینجا، مرزهای جامعه متحدی را که تبلیغات صهیونیستی همیشه از آن دم می‌زدند، از بین رفته است.
مهم‌تر از پول، زمان است. رهبران نظامی می‌گویند عملیات ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که سیاستمداران آن را بیش از سه ماه تخمین نمی‌زنند. این تناقض فقط یک ناهماهنگی ساده نیست، بلکه نشان‌دهنده یک اختلاف استراتژیک بین کسانی است که با منطق میدان نبرد فکر می‌کنند و کسانی که روی انتخابات و تبلیغات شرط‌بندی کرده‌اند.
معضل اسرا: کابوسی مضاعف
همزمان هیچ عملیات زمینی‌ای را نمی‌توان از معضل اسرا جدا دانست. اسرائیل می‌داند که حماس ده‌ها اسیر در اختیار دارد که برخی از آنها زنده‌اند. این بدان معناست که ارتش در استفاده از قدرت آتش خود محدود است و باید از بمباران و توپخانه که حمله از راه دور به شمار می‌رود کم کرده و به مهمات نقطه‌زن اتکا کند که در درگیری‌های مستقیم جان نظامیان را به خطر می‌اندازد. هرگونه شکست در این پرونده، کل عملیات را به یک فاجعه اخلاقی و سیاسی تبدیل خواهد کرد، به ویژه با توجه به اینکه جامعه اسرائیل مسئله اسرا را یک موضوع حیاتی و مرتبط با «حیثیت دولت» می‌بیند.

بن‌بستی که راه فرار ندارد
همه اینها به چه معناست؟ به این معنا که اسرائیل وارد جنگی شده که نمی‌داند چگونه آن را پایان دهد. می‌خواهد غزه را اشغال کند، اما می‌داند که هزینه‌های انسانی و سیاسی آن بسیار سنگین است. می‌خواهد نیروهای ذخیره را فرا بخواند، اما ابزار لازم برای مدیریت و انگیزه دادن به آن‌ها را ندارد. به دنبال تصویر پیروزی است، اما دیگر توانایی ساختن نماد قدرت را از دست داده است. در یک کلام، با دست‌های خودش برای خود بن‌بست ساخته است.
بنابراین، توصیه برخی محافل امنیتی به یک توافق تبادل اسرا، بیش از آنکه یک گزینه انسانی باشد، یک درک دیرهنگام از حقیقت میدان است: اینکه راه‌حل‌های نظامی دیگر ممکن نیست. نتیجه این است که ارتش دیگر تصمیم‌گیرنده نیست، بلکه اسیر محاسبات سیاسی داخلی و خارجی است.
غزه: حقیقتی که همه چیز را آشکار می‌کند
آنچه امروز در حال وقوع است، ساختار کلی پروژه صهیونیستی را آشکار می‌کند: موجودیتی که بر قدرت بنا شده، اما وقتی قدرتش با محیطی که برای فرسایش آماده شده است روبرو می‌شود، فرو می‌ریزد. همان‌طور که اشغال ویتنام برای آمریکا به شکست انجامید و همان‌طور که واشنگتن در عراق و افغانستان گرفتار شد، اسرائیل نیز در همین مسیر قدم برمی‌دارد. تفاوت اینجاست که غزه هزاران کیلومتر دور نیست، بلکه درست در کنار مرزهای آن است. این جنگی نیست که بتوان از آن شانه خالی کرد، بلکه یک زخم باز در درون خود اسرائیل است.
به همین دلیل، این بن‌بست بزرگ‌تر از یک عملیات نظامی است. این بحران وجودی یک پروژه کامل است که امروز غزه آن را به وضوح نشان می‌دهد: اینکه برتری نظامی تضمینی نیست و استعمار و شهرک‌سازی نمی‌تواند تا ابد با تیکه بر زور دوام بیاورد.

 

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *