رسانه تصویری خبر۲۴

سوء استفاده شیخ فتنه گر از «دوران پسا حبس»

سوء استفاده شیخ فتنه گر از «دوران پسا حبس»

پانزده سال پس از فتنه ۸۸، مهدی کروبی هنوز همان حرف‌های کهنه را تکرار می‌کند. او در دیدار اخیر با جمعی از نزدیکان میرحسین موسوی، بار دیگر با لحنی تند و رادیکال، به مجلس و رهبری حمله کرد و اتهامات تکراری خود درباره انتخابات ۱۳۸۸ را بازگو نمود؛ بی‌آنکه سندی…

- اندازه متن +

گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ کامران شیرازی،

فتنه ۸۸ نه صرفاً یک منازعه انتخاباتی، بلکه آزمونی برای تمکین به قانون و پذیرش رأی مردم بود. شورای نگهبان تمام شکایات را بررسی کرد و رهبر معظم انقلاب در خطبه تاریخی ۲۹ خرداد، با صراحت راه قانونی را نشان دادند. با این حال، کروبی و موسوی، مسیر دیگری برگزیدند؛ بدون سند، مدعی تقلب شدند و مردم را به خیابان کشاندند. نتیجه، بحرانی شد که امنیت ملی را تهدید کرد و راه را برای سوءاستفاده دشمنان گشود.

امروز نیز تکرار همان ادبیات، یادآور لجاجتی است که ملت در ۹ دی پاسخ آن را داد. کروبی از «کینه و لجبازی» سخن می‌گوید، در حالی که این خود اوست که پانزده سال است از لجبازی با قانون دست نکشیده است. در واقع، جریان فتنه نه پشیمان است و نه واقع‌بین؛ بلکه همچنان در خیال «بازسازی جنبش» با ادبیاتی تازه نفس می‌کشد.

غربزده ها و بازگشت به ریل رادیکالیسم

اما نکته مهم‌تر آن است که این رویکرد محدود به کروبی نیست. در ماه‌های اخیر، مجموعه‌ای از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب با مواضعی تند و گاه عجیب، نشان داده‌اند که رادیکالیسم در این جریان نه یک حادثه مقطعی، بلکه یک الگوی رفتاری دائمی است.

آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت، در تازه‌ترین سخنان خود با یادکرد از لیاخوف، فرمانده روسی سرکوب‌کننده مجلس مشروطه، تلاش کرده است وضع امروز را با آن دوران مقایسه کند؛ نوعی شبیه‌سازی تاریخی برای القای فضای سرکوب و مظلوم‌نمایی سیاسی. او اما فراموش می‌کند که تاریخ مشروطه را باید با همه ابعادش خواند. اگر از لیاخوف سخن می‌گوید، بد نیست کمی هم درباره آخوندزاده و پروژه سکولاریزه‌کردن ایران مطالعه کند تا روشن شود ریشه برخی انحرافات فکری کجاست. این استفاده ابزاری از تاریخ، یکی از شیوه‌های تثبیت رادیکالیسم در گفتمان اصلاح‌طلبان است؛ تحریک احساسات با تحریف مفاهیم.

فائزه هاشمی نیز با ادبیاتی مشابه، فوت پدرش را بی‌هیچ سندی به داخل کشور نسبت داده و او را با امیرکبیر مقایسه می‌کند؛ ادعایی که حتی نزدیکان مرحوم هاشمی هم رد کرده‌اند. هدف چنین اظهاراتی، نه روشن‌سازی حقیقت، بلکه فرافکنی و احیای فضای مظلوم‌نمایی است. وقتی استدلال جای خود را به احساسات می‌دهد، سیاست به هیجان بدل می‌شود و راه برای رادیکالیسم باز می‌گردد.

در همین مسیر، غلامحسین کرباسچی نیز پزشکیان را به جرم آنکه خود را در امتداد رهبری تعریف می‌کند، مورد حمله قرار می‌دهد؛ تناقضی آشکار از سوی کسی که سال‌ها جریان مشارکت و اتحاد ملت را به‌خاطر افراط و بی‌عملی نقد می‌کرد. ظاهراً حالا خود کارگزاران هم برای بقا در فضای رسانه‌ای، چاره‌ای جز بازگشت به همان منطق افراطی نیافته‌اند.

و بالاخره حسن روحانی؛ رئیس‌جمهوری سابق، در سخنانی کم‌سابقه، ماهیت مجلس مستقر را زیر سؤال برده و مشروعیت قوانین را منوط به نظر خود دانسته است. چنین موضعی نه‌تنها بی‌پایه حقوقی دارد، بلکه اساس جمهوریت نظام را نفی می‌کند. مشروعیت قانون از رأی نمایندگان ملت برمی‌خیزد، نه از رضایت شخصی یک سیاستمدار بازنشسته. پرسش روشن این است که آقای روحانی که خود را حقوق‌دان معرفی می‌کند، کجا حقوق خوانده که چنین بدیهیاتی را نادیده می‌گیرد؟

آنچه امروز در رفتار این طیف دیده می‌شود، همان الگویی است که در سال ۸۸ با شعار «نه غزه، نه لبنان» آغاز شد و امروز در قالب «نه روسیه، نه چین» ادامه یافته است. هر دو شعار در ظاهر دغدغه‌مند و در باطن ضد استقلال ملی‌اند. همان‌گونه که در سال ۸۸، اعتراض انتخاباتی به بحران امنیتی تبدیل شد، اکنون نیز نقد سیاسی به ابزاری برای تضعیف راهبردهای کلان کشور بدل شده است.

حمله به مجلس و نیروهای انقلابی به‌دلیل حمایت از روابط با شرق، بازتاب همان ذهنیت غرب‌زده‌ای است که استقلال ایران را فقط در وابستگی به غرب می‌بیند. این در حالی است که امروز، همکاری با چین و روسیه بخشی از راهبرد موازنه و تقویت استقلال اقتصادی کشور است.

مخالفت با چنین راهبردی، عملاً هم‌صدایی با رسانه‌های بیگانه‌ای است که از هر نوع پیوند راهبردی ایران با شرق هراس دارند.

مواجهه با تندرویی

در برابر این رادیکالیسم مزمن، اصلاح‌طلبان معتدل یا سکوت کرده‌اند یا خود را بی‌طرف نشان می‌دهند. اما در عمل، همین سکوت، بزرگ‌ترین کمک به تندروهاست. وقتی چهره‌هایی چون منصوری، فائزه، کرباسچی و روحانی بی‌پروا علیه ساختار قانونی سخن می‌گویند و واکنشی از سوی جریان‌های میانه‌رو دیده نمی‌شود، نتیجه آن است که صدای افراطی‌ها، صدای رسمی اصلاح‌طلبان قلمداد می‌گردد.

اگر در صحن مجلس، شعارهای تند علیه رئیس‌جمهور اسبق خطا و محکوم است، این پنج نمونه از رادیکالیسم نیز از جهات بسیار جدی محکوم و ضد منافع ملی‌اند. هدف مشترک همه آن‌ها، به‌هم‌زدن وضع موجود و جنبشی‌کردن جامعه است؛ همان سناریویی که در سال ۸۸ کشور را تا لبه بحران برد.

حذف تدریجی جماعت غربزده

نظام جمهوری اسلامی نشان داده که در برابر تندروی از هر سو، صبور و قانون‌مدار است. رهبری انقلاب در طول سال‌های پس از فتنه، با سعه‌صدری مثال‌زدنی، اجازه نداده‌اند کشور دوباره وارد چرخه التهاب شود. اما این صبر بی‌پایان نیست. تجربه نشان داده که جامعه ایرانی هوشمند است و هرگاه خط افراط بخواهد امنیت و ثبات را هدف بگیرد، مردم همانند ۹ دی، پاسخی قاطع خواهند داد.

کروبی و همفکرانش باید بپذیرند که مردم ایران از فتنه ۸۸ عبور کرده‌اند. نظام در مسیر اقتدار، با حمایت مردمی و عقلانیت سیاسی پیش می‌رود. تکرار اتهامات قدیمی، تردید در نهادهای قانونی و تحریک افکار عمومی، دیگر خریداری ندارد. جامعه‌ای که تجربه فتنه را پشت سر گذاشته، فریب ادبیات مظلوم‌نمایی را نخواهد خورد.

اگر اصلاح‌طلبان واقعاً به اصلاح می‌اندیشند، باید ابتدا از درون خود آغاز کنند؛ با مرزبندی صریح با رادیکالیسم، با بازخوانی صادقانه خطای ۸۸ و با پذیرش اینکه هیچ اصلاحی بیرون از چارچوب قانون پایدار نخواهد بود.

در غیر این صورت، همان‌گونه که فتنه ۸۸ نقطه پایان بسیاری از چهره‌ها شد، تداوم این مسیر نیز چیزی جز حذف تدریجی جریان اصلاح‌طلب از صحنه سیاسی کشور به همراه نخواهد داشت.

امروز کروبی بار دیگر سخن می‌گوید، اما نه به زبان سیاست، بلکه با صدای لجاجت. و این صدای لجاجت، پژواکی از رادیکالیسمی است که پانزده سال است اصلاح‌طلبان را از واقعیت جامعه جدا کرده است.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *