رسانه تصویری خبر۲۴

سکوت دستگاه دیپلماسی در مقابل اقرار بیش از این جایز نیست !

سکوت دستگاه دیپلماسی در مقابل اقرار بیش از این جایز نیست !

گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ امیرعباس رسولی، اعتراف اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، درباره نقش مستقیم آمریکا در عملیات نظامی مشترک با رژیم صهیونیستی علیه خاک جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین لحظات سیاسی پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری اوست. این سخنان، نه صرفاً یک موضع‌گیری تبلیغاتی، بلکه سندی…

- اندازه متن +

گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ امیرعباس رسولی،

اعتراف اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، درباره نقش مستقیم آمریکا در عملیات نظامی مشترک با رژیم صهیونیستی علیه خاک جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین لحظات سیاسی پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری اوست. این سخنان، نه صرفاً یک موضع‌گیری تبلیغاتی، بلکه سندی روشن از حقیقتی است که تهران سال‌ها پیش از زبان مسئولان خود اعلام کرده بود: واشنگتن و تل‌آویو دو چهره از یک راهبرد واحد در برابر ایران هستند.

ترامپ در گفت‌وگویی که به‌سرعت در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب یافت، آشکارا اذعان کرد که در جریان تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، ارتش و دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا «به‌صورت کامل هماهنگ» با اسرائیل عمل کرده‌اند. این اظهارات، عملاً به معنای اعتراف رسمی یک رئیس‌جمهور سابق آمریکاست که کشورش در حمله‌ای که نقض صریح منشور سازمان ملل و تجاوز مستقیم به تمامیت ارضی ایران بوده، نقش داشته است.

این اعتراف، بسیاری از تصورات و تحلیل‌های سال‌های گذشته را زیر و رو می‌کند. در صحنه سیاست داخلی، دو نگاه عمده درباره رابطه ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود داشت که اکنون باید دوباره مورد بازخوانی قرار گیرند.

خوش‌بینی دیپلماتیک و توهم تفکیک واشنگتن از تل‌آویو

طی دو دهه گذشته، گروهی از سیاست‌ورزان و روشنفکران در داخل کشور تلاش کرده‌اند میان آمریکا و رژیم صهیونیستی خط تمایزی ترسیم کنند. آنان معتقد بودند که اگرچه اسرائیل دشمن آشکار ملت ایران است، اما می‌توان با آمریکا به تفاهم یا همکاری محدود دست یافت؛ چراکه آمریکا را قدرتی جهانی با منافع گسترده‌تر از خاورمیانه می‌دانستند که الزاماً در همه پرونده‌ها به نفع تل‌آویو عمل نمی‌کند.

این دیدگاه، ریشه در نوعی خوش‌بینی دیپلماتیک داشت؛ امیدی که با تکیه بر گفتگو و سازوکارهای بین‌المللی، می‌توان از شدت خصومت واشنگتن کاست و مسیر تعامل را گشود. برخی حتی معتقد بودند که آمریکا در دوره‌هایی، مانند دولت اوباما، حاضر است نقش میانجی میان ایران و اسرائیل ایفا کند و از شدت فشارها بکاهد.

اما اعتراف ترامپ، این تحلیل را عملاً فرو ریخت. رئیس‌جمهور سابق آمریکا با صراحت گفت که در حمله به خاک ایران، نیروهای اطلاعاتی و نظامی واشنگتن در کنار تل‌آویو عمل کرده‌اند و این تصمیم نه برخلاف سیاست رسمی، بلکه در راستای منافع مشترک آمریکا و اسرائیل بوده است. این سخن یعنی همان قدرتی که برخی در داخل، آن را به عنوان «طرف گفت‌وگو» معرفی می‌کردند، در عمل شریک مستقیم تجاوز به کشور بوده است.

از این منظر، کسانی که نشست‌هایی مانند شرم‌الشیخ یا ابتکارات مشابه را «فرصتی برای ایران» معرفی می‌کردند، اکنون باید به این پرسش پاسخ دهند: چگونه می‌توان با کشوری که به‌صراحت در تجاوز نظامی علیه ایران نقش داشته، وارد گفت‌وگو یا سازوکار امنیتی منطقه‌ای شد؟ این همان تناقضی است که اعتراف ترامپ آن را برملا کرد.

واقع‌گرایان مستقل و تحلیل وحدت جبهه واشنگتن–تل‌آویو

در مقابل، جریان دوم از آغاز بر این باور بود که آمریکا و اسرائیل نه دو بازیگر جداگانه، بلکه دو ضلع از یک محور واحد هستند. این دیدگاه ریشه در تجربه تاریخی منطقه و تحلیل راهبردی از ساختار قدرت در نظام بین‌الملل دارد. به باور این جریان، موجودیت سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی وابسته به چتر حمایتی واشنگتن است، و هر سیاست ضدایرانی در تل‌آویو بدون پشتیبانی مستقیم آمریکا، عملاً بی‌اثر خواهد بود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر همین نکته تأکید کرده‌اند که «رژیم صهیونیستی بدون حمایت آمریکا نمی‌تواند حتی چند روز دوام بیاورد.» اعتراف ترامپ اکنون تأییدی است بر همین واقعیت. آنچه ایران سال‌ها با استدلال و شواهد از آن سخن می‌گفت، امروز از زبان رئیس‌جمهور سابق آمریکا بیان می‌شود: حضور آمریکا در تجاوز اخیر به خاک ایران نه یک استثنا، بلکه استمرار همان سیاست هم‌پوشانی امنیتی میان واشنگتن و تل‌آویو است.

در این چارچوب، اعتراف ترامپ معنایی فراتر از یک جمله سیاسی دارد. این سخن در واقع نشان می‌دهد که هرگونه راهبرد منطقه‌ای که بر پایه تفکیک میان آمریکا و اسرائیل طراحی شود، از آغاز بر خطای تحلیلی بنا شده است.

فرصتی برای پیگیری حقوقی و سیاسی در سطح بین‌المللی

اما اهمیت این اعتراف فقط در بعد سیاسی خلاصه نمی‌شود. از منظر حقوق بین‌الملل، اقرار رسمی یک مقام عالی‌رتبه سابق به مشارکت در عملیات نظامی علیه خاک یک کشور مستقل، می‌تواند مبنای حقوقی بسیار قدرتمندی برای پیگیری در نهادهای بین‌المللی باشد. اصل ۲ منشور ملل متحد به صراحت هرگونه توسل به زور علیه تمامیت ارضی کشورها را ممنوع می‌داند.

تجاوز مشترک اسرائیل و آمریکا به خاک ایران، نه در قالب دفاع مشروع بوده و نه با مجوز شورای امنیت.

اکنون جمهوری اسلامی ایران این فرصت را دارد تا با تکیه بر همین اعتراف، پرونده‌ای مستند علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی در مجامع بین‌المللی مطرح کند. این اقدام می‌تواند هم در شورای حقوق بشر و هم در دیوان بین‌المللی دادگستری پیگیری شود. حتی اگر این فرایندها در فضای سیاسی سازمان ملل با مانع‌تراشی قدرت‌های غربی مواجه شوند، ارزش نمادین و حقوقی آن برای تثبیت حقیقت تجاوز غیرقانونی به خاک ایران، بسیار بالاست.

علاوه بر این، چنین اقدامی می‌تواند ابزاری برای بازدارندگی دیپلماتیک در آینده باشد. آمریکا و اسرائیل سال‌هاست در فضای خاکستری حقوق بین‌الملل عمل می‌کنند؛ از ترور فرماندهان مقاومت تا حملات سایبری و تجاوزهای محدود. طرح رسمی یک پرونده حقوقی، حتی اگر به نتیجه فوری منجر نشود، می‌تواند هزینه سیاسی این رفتارها را برای واشنگتن افزایش دهد و مشروعیت اقدامات مشابه را زیر سؤال ببرد.

وظیفه دستگاه دیپلماسی: تبدیل اعتراف به سند اقدام

اکنون دستگاه دیپلماسی ایران در برابر یک آزمون تاریخی قرار دارد. این اعتراف نباید تنها در سطح رسانه‌ای باقی بماند. وزارت امور خارجه باید با تشکیل کارگروهی حقوقی و مشورتی، تمام مستندات مربوط به تجاوز اخیر، از جمله اظهارات ترامپ، شواهد میدانی، گزارش‌های بین‌المللی و حتی واکنش رسانه‌های غربی را گردآوری و در قالب یک پرونده رسمی تدوین کند.

چنین پرونده‌ای می‌تواند مبنای مکاتبات رسمی با سازمان ملل، شورای امنیت، دیوان بین‌المللی دادگستری و حتی نهادهای غیردولتی بین‌المللی قرار گیرد. ایران باید نشان دهد که در برابر تجاوز و نقض حاکمیت ملی خود نه تنها در میدان نظامی، بلکه در عرصه حقوقی و سیاسی نیز فعال و پیگیر است.

در عین حال، دستگاه رسانه‌ای کشور نیز وظیفه دارد این اعتراف را برای افکار عمومی جهان روشن کند. باید نشان داده شود که ادعای غرب درباره «دفاع از قوانین بین‌المللی» چقدر پوچ و دوگانه است؛ چگونه کشوری که مدعی نظم جهانی بر پایه قانون است، خود در تجاوز به کشور دیگر شریک می‌شود و سال‌ها آن را پنهان می‌کند. اعتراف ترامپ تنها یک جمله از رئیس‌جمهور آمریکا نیست؛ پرده‌برداری از ماهیت واقعی نظام سلطه است. آنچه امروز از زبان او شنیده شد، تأیید همان چیزی است که ایران سال‌ها پیش هشدار داده بود: آمریکا و اسرائیل دو نام برای یک سیاست واحدند؛ سیاست تجاوز، اشغال و ناامن‌سازی ملت‌های مستقل.

اکنون، پس از این اعتراف، دیگر جایی برای توهم باقی نمانده است. تفکیک میان واشنگتن و تل‌آویو نه یک تحلیل سیاسی، بلکه یک خطای راهبردی است که هزینه‌اش را ملت‌ها می‌پردازند. بهترین پاسخ به این اعتراف، نه هیاهوی رسانه‌ای بلکه اقدام حقوقی و دیپلماتیکی است که بتواند تجاوز آشکار به خاک ایران را در تاریخ و در حافظه جهانی ثبت کند.

زمان آن رسیده است که دستگاه سیاست خارجی کشور، این اقرار را از یک جمله سیاسی به یک سند بین‌المللی تبدیل کند؛ سندی که نشان دهد ملت ایران نه متجاوز است و نه فراموش‌کار، بلکه در دفاع از حق خود، از میدان جنگ تا میز حقوق، آماده ایستادگی است.

ارسال دیدگاه
0 دیدگاه

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *