به گزارش خبر۲۴،گفتار تازه جریان اصلاحطلب با اسم رمز «مذاکره راهبردی با آمریکا» صرفاً یک پیشنهاد سیاست خارجی نیست؛ نشانه یک جابهجایی هویتی در این جریان است. چرخشی که در آن «راهبرد» نه محصول محاسبه قدرت، بلکه ابزاری برای توجیه یک الگوی امتیازدهی یکطرفه تعریف میشود. گفتارهایی که بهزاد نبوی و سعید حجاریان نمایندگی میکنند، در ظاهر از تفکیک ایدئولوژی و راهبرد سخن میگویند، اما در متن، خواهان تغییر رفتار نظام در حوزههای موشکی، هستهای و منطقهای حتی پیش از مذاکرهاند.
۱.اصرار اصلاحات بر مذاکره بدون قدرت
گفتمان جدید اصلاحطلبان آمریکا را یک «قدرت مستکبر قابل تفاهم» معرفی میکند. نبوی میگوید میتوان «با قدرت مستکبر مذاکره کرد» و حجاریان خواستار «تغییر رفتار نظام برای فتح باب مذاکره» است. این نگاه، عملاً نقطه مقابل منطق سیاست قدرت است؛ مذاکره زمانی معنا دارد که طرف مقابل هزینه بدعهدی را لمس کند. تجربه برجام نشان داد که در غیاب عناصر قدرت، میز مذاکره فقط محل تحمیل خواستههای آمریکا میشود.
۲. تجربه برجام؛ سند شکست الگوی امتیازدهی یکطرفه
در برجام، ایران محدودیتهای گسترده را پذیرفت، اما طرف مقابل بدون هزینه از توافق خارج شد. تحریمها نهتنها کاهش نیافت، بلکه تشدید شد. همین تناقض تاریخی است که رویکرد پیشنهادی جریان اصلاحطلب را فاقد عمق استراتژیک میکند. این جریان حاضر نیست بپذیرد که بدون توان بازدارندگی، مذاکره چیزی جز تکرار همان چرخه شکست نیست.
۳. شهادت کارشناسان آمریکایی: خودِ آمریکا هم به آمریکا اعتماد ندارد
نقش آمریکا در مذاکرات، حتی از نگاه تحلیلگران داخل این کشور نیز قابل اعتماد نیست.ریچارد نفیو، طراح شبکه تحریمها، صریح گفته: «اینبار ایرانیها بهتر از گذشته از داراییهایشان محافظت میکنند؛ شکست فشار حداکثری این را ثابت کرده.»چلسی مانینگ رفتار آمریکا را محصول یک «سیستم کلاهبرداری» میخواند.مایک پمپئو با افتخار از «دروغ، تقلب و دزدی سازمانیافته» در سیا سخن گفته است.
وقتی مقامات سابق آمریکا چنین تصویری ارائه میکنند، چگونه میتوان از «مذاکره راهبردی» با چنین طرفی سخن گفت؟
۴. خطای محاسباتی اصلاحطلبان؛ حذف ایدئولوژی یعنی حذف هویت ملی
تفکیک راهبرد از ایدئولوژی، در ظاهر تکنوکراتیک است اما در عمل حذف خطوط قرمز امنیت ملی است. سیاست خارجی هر کشور بر منظومهای از اصول هویتی، تاریخی و امنیتی تکیه دارد. فاصله گرفتن از این منظومه کشور را به بازیگری منفعل و بیقدرت تبدیل میکند. همانطور که تجربه مصدق و کودتای ۲۸ مرداد نشان داد، اعتماد به آمریکا حتی در چارچوبهای غیرایدئولوژیک نیز به قیمت سقوط سیاسی تمام میشود.
۵. گزاره کلیدی منظومه جدید اصلاحات
تحلیل متن و حاشیه مواضع اصلاحطلبان نشان میدهد که خط مشترک این منظومه چنین است:
۱. مذاکره با آمریکا اصل ثابت است، نه ابزار.
۲. تغییر رفتار ایران پیششرط مذاکره است.
۳. اهرمهای قدرت ایران مزاحم مذاکرهاند، نه پشتوانه آن.
۴. آمریکا قابل «مدیریت» است، نه تهدید اصلی.
۵. هزینههای تجربهشده (برجام و خروج آمریکا) نادیده گرفته میشود.
این پنج گزاره اساس همان وادادگی راهبردی است که اکنون با ادبیات «استراتژی» عرضه میشود.
در مجموع باید گفت، گفتمان تازه اصلاحطلبان درباره رابطه با آمریکا، نه یک تحلیل راهبردی، بلکه یک جابهجایی هویتی است. این جریان همچنان واقعیت ساختار قدرت در آمریکا، تجربه برجام و ماهیت سلطهطلبانه سیاست خارجی واشنگتن را نادیده میگیرد. تاریخ ایران از مصدق تا امروز نشان داده که هرگاه مذاکره با آمریکا از موضع ضعف شروع شده، نتیجه چیزی جز عقبنشینی و فشار مضاعف نبوده است.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟