گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ یک ساختار موازی، غیررسمی و کاملاً سازمانیافته عملاً جای متن اصلی را گرفته و تصمیمهای کلیدی را در پشت پرده میگیرد. در این ساختار، حاشیه نهتنها بر متن مسلط شده، بلکه خود به متن تبدیل شده است.
۱. بیثباتی مدیریتی؛ مادر همه بحرانها
مدیران باشگاهها و فدراسیون در ایران بهندرت بیش از یک یا دو فصل دوام میآورند. این ناپایداری، مهمترین عامل روی آوردن مدیران به شبکههای غیررسمی است. وقتی فردی نمیداند فردا در سمت خود هست یا نه، به جای تکیه بر دانش، برنامه و شفافیت، ناچار میشود به کسانی پناه ببرد که میتوانند «فشار بیاورند»، «هیاهو راه بیندازند» یا «مسئله را حل کنند».
نتیجه اینکه معیار اصلی بقا در فوتبال ایران دیگر «کارآمدی» نیست، بلکه «تحمل ابهام» و توانایی معامله با لایه پنهان است.
۲. رشد تکبعدی مالی و تبدیل فوتبال به رانتخوار بودجه عمومی
بیش از ۷۵ درصد منابع مالی فوتبال ایران (بر اساس گزارشهای رسمی دیوان محاسبات) از بودجه عمومی، تسهیلات بانکی، شرکتهای دولتی و منابع بیتالمال تأمین میشود، اما این فوتبال هیچگاه به صنعتی درآمدزا تبدیل نشده است.
این وابستگی شدید، بزرگترین انگیزه برای حفظ و تقویت شبکههای واسطهگری و دلالی ساختاری است؛ چون سود اصلی نه در زمین چمن، بلکه در جابهجایی همین بودجههای عمومی نصیب لایه سوم میشود.
۳. دلالی سازمانیافته؛ از قرارداد تا نیمکت
امروز قرارداد یک بازیکن متوسط در لیگ ایران گاهی چند برابر همتای اروپایی یا حتی آسیای شرقی اوست، اما این رقمها هیچ تناسبی با عملکرد فنی، فروش بلیت یا درآمد تبلیغاتی ندارد. این پدیده تنها با یک توضیح منطقی سازگار است: بخش قابل توجهی از این مبالغ، هزینه ورود به شبکه و باج به حلقههای تصمیمگیر پنهان است.
همین شبکه در انتخاب مربیان خارجی، داخلی و حتی کنار گذاشتن مربیان جوان وطنی نیز تعیینکننده است. مربیان جوان و تحصیلکردهای که فاقد ارتباط با این شبکهاند، معمولاً پیش از پایان فصل اول قربانی میشوند؛ نه به دلیل ناکامی فنی، بلکه به دلیل ناتوانی در مدیریت حاشیههای کنترلشده از بیرون.
نتیجه نهایی اینکه باشگاهها بدهکارتر میشوند، تیم ملی از ثبات فنی محروم میماند، استعدادهای واقعی کنار میروند و اعتماد عمومی به فوتبال بهعنوان یک نهاد ملی روزبهروز کاهش مییابد
راهحلهای ریشهای
-شفافیت کامل مالی: انتشار عمومی تمام قراردادهای بازیکنان، مربیان و واسطهها به همراه مسیر دقیق پرداختها
-ثبات حداقل چهارساله مدیریتی در فدراسیون و باشگاههای بزرگ با ضوابط مشخص ورود و خروج
-خصوصیسازی واقعی: قطع کامل بودجه عمومی و الزام باشگاهها به تأمین هزینههای خود از منابع شفاف (بلیت، اسپانسر، آگهی، آکادمی)
تا زمانی که این سه اصلاح ساختاری انجام نشود، هر گونه تغییر در رأس فدراسیون یا باشگاهها صرفاً جابهجایی مهرهها در همان شبکه پنهان خواهد بود و فوتبال ایران همچنان در چرخهای بیپایان از بحران، حاشیه و حیفومیل منابع ملی گرفتار میماند.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟