گزارش اختصاصی خبر ۲۴؛ در این نبرد، «سیاهنمایی» به مهمترین سلاح راهبردی دشمن تبدیل شده: بازنمایی گزینشی و تحریفآمیز واقعیت بهگونهای که تصویر ذهنی جامعه از توان و آینده خود بهطور مداوم تاریک و ناامیدکننده جلوه کند.
۱. سیاهنمایی؛ ستون فقرات جنگ شناختی
جنگ نرم دیگر بر پایه اشغال سرزمین تعریف نمیشود، بلکه بر اشغال ذهن متمرکز است. سیاهنمایی دقیقاً در همین نقطه عمل میکند:
-ضعفها و کاستیها را فراتر از اندازه واقعی برجسته میکند
-دستاوردها را یا نادیده میگیرد یا با روایتهای تحقیرآمیز بازتفسیر میکند
-بهجای ارائه تحلیل، احساس ناتوانی و بنبست را تزریق میکند
نتیجه مستقیم این فرایند، فرسایش سرمایه روانی جامعه، بیاعتمادی سیستماتیک به نهادها و تضعیف انگیزه جمعی است؛ سه نقطهای که در دکترین جنگ ادراکی بالاترین ارزش راهبردی را دارند.
۲. سه تکنیک اصلی و تکرارشونده سیاهنمایی
الف) کوچکنمایی دستاوردها
ایران طی پانزده سال گذشته در تولید علم به رتبههای ۱۵ تا ۱۷ جهان رسیده (گزارش یونسکو و اسکوپوس)، اما در روایت رسانههای معاند این پیشرفت با کلیدواژههایی چون «فرار مغزها» و «انزوای علمی» بازخوانی میشود.
ب) بزرگنمایی مشکلات روزمره
هر نوسان اقتصادی بلافاصله به «سقوط نظام» تعبیر میشود، اما پیشرفتهای همان حوزه (مانند رشد ۶ برابری شرکتهای دانشبنیان) عمداً در سایه قرار میگیرد.
ج) استاندارد دوگانه در قضاوت
تقویت توان موشکی و پهپادی ایران «تهدید صلح جهانی» نامیده میشود، اما مسابقه تسلیحاتی چند تریلیون دلاری غرب «حق دفاع مشروع» تلقی میگردد.
۳. مطالعه موردی: همهگیری کرونا و آزمایشگاه واقعی جنگ ادراکی
در بهار ۱۳۹۹، رسانههای فارسیزبان خارجنشین ایران را «کانون فاجعه انسانی» و «نماد پنهانکاری» معرفی کردند. چند ماه بعد، همان کشورها با صدها هزار کشته و نظام سلامت فروپاشیده مواجه شدند، اما شدت تخریب رسانهای علیه آنها حتی یکدهم ایران نشد.
تولید ۶ واکسن داخلی و قرار گرفتن ایران در جمع ۹ کشور دارای فناوری کامل واکسن کووید، یا سانسور شد یا با عناوینی چون «واکسن غیرقابل اعتماد» تحقیر گردید.
۴. مرز باریک میان نقد و سیاهنمایی
نقد سازنده برای اصلاح ضروری است، اما سیاهنمایی نقد نیست؛ عملیات روانی است. تفاوت در این است که:
-نقد راهحل میجوید، سیاهنمایی بنبست را تبلیغ میکند
-نقدیشمندانه است، سیاهنمایی احساسی و اغراقآمیز
-نقد بخشی از واقعیت را میبیند، سیاهنمایی همان بخش را به کل واقعیت تبدیل میکند.
۵. سه آسیب راهبردی سیاهنمایی
-تخریب امید اجتماعی (موتور محرک توسعه)
-فرسایش اعتماد عمومی (زیربنای هر پروژه ملی)
-مهاجرت استعدادها و خاموشی نیروهای فعال (خون تازه جامعه)
در مجموع باید گفت، سیاهنمایی دیگر یک پدیده حاشیهای رسانهای نیست؛ بخشی از یک جنگ شناختی تمامعیار است که هدف نهایی آن فلج کردن اراده ملی از درون است. مقابله با آن نیز نمیتواند صرفاً دفاعی و واکنشی باشد. نیازمند یک استراتژی فعال و چندلایه است:
-تقویت سواد رسانهای در همه سطوح عمومی
-تولید روایتهای قوی، جذاب و مبتنی بر واقعیت از سوی رسانه ملی و جریان انقلابی
-پاسخگویی شفاف و بهموقع نهادها به شبهات
-فعالسازی نخبگان، دانشگاهها و خانوادهها بهعنوان سنگرهای تولید معنا
جنگ امروز، جنگ واژهها و تصاویر است. هر کلمهای که نوشته یا گفته میشود، یا بخشی از دیوار امید را میسازد یا آجری از آن را فرو میریزد. پیروزی در این جنگ نه با سکوت، که با روایت برتر، آگاهی جمعی و بازسازی مداوم اعتماد به نفس ملی بهدست میآید.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟