به گزارش خبر۲۴،دیروز صبح، اولین خبر امید از جاسک آمد، اما نه از دریا؛ از دل سیلاب. آنجا که موجهای خروشان قصد داشتند آرامش را از خانهها بربایند، نیروهای منطقه دوم دریایی ولایت نیروی دریایی ارتش، موجی انسانی از مهربانی را به راه انداختند.از همان نخستین ساعات، آنها کنار مردم بودند؛ نه با سلاح که با قایق، با بیل و با دستان گشوده برای کمک. این فصل از کتاب امید ما روایت میکند از مردانی که خاکریزهایشان از عشق بود، و بیمنت اسکان دادند، غذای گرم دادند و پانسمان کردند، تا دوباره لبخند به لبهای مردم جنوب بازگردد. این، تصویر ماندگار اولین صفحه از فصل همدلی ایران امروز است.
-
اندازه متن
+
در فصل بعد، داستان به پایتخت میرسد؛ جایی در ششمین سال خشکسالی، مدیرعامل آب منطقهای تهران اعلام کرد: مصرف آب ۱۲ درصد کاهشیافته است. این عدد، تنها یک آمار خشک نیست؛ پشت آن، داستان یک میلیون قطعه کاهنده مصرف است، داستان هزاران خانوار تهرانی که دستبهدست هم دادند تا قطرههای آب را چون گنج بدارند. این صرفهجویی، تابآوری سدهای تهران را در بحرانیترین زمان حفظ کرد.و در ادامه همین فصل تابآوری، خبر دیگری از جلسه هیئت دولت آمد، وزیر نفت با اعلام کاهش حدود ۹ میلیونلیتری مصرف روزانه بنزین در پی اجرای طرح ساماندهی کارتهای جایگاهها، رقم دیگری به دفتر موفقیتهای اقتصادی-زیستمحیطی کشور افزود. هر لیتر بنزین صرفهجویی شده، یعنی نفسهای تازهتر برای هوای پاک، یعنی منابع ذخیرهشده برای نسلهای آینده، و مهمتر از همه، یعنی این باور که ایران میتواند باتدبیر، بر چالشهای بزرگ فائق آید.
نوبت به فصل پیشرفت میرسد؛ فصلی که در البرز نوشته میشود. خبر آمد که بهزودی، کاملترین مرکز تشخیص و درمان سرطان کشور با راهاندازی دستگاه فوق پیشرفته «گامانایف» در این استان آغاز به کار میکند. برای هزاران خانواده، این خبر یعنی پایان سفرهای طاقتفرسا، یعنی دسترسی به درمانی درجه یک در نزدیکی خانه.
در استان ایلام، فصل رونق از نو آغاز شده است. بزرگترین گلخانه پس از دو سال وقفه و سکوت توسط جوانان احیا و امروز غرق در سبزی و زندگی شده است. اینجا دیگر فقط گلخانه نیست؛ یک قطب اشتغال و صادرات است که برای ۲۰۰ نفر اشتغال ایجاد کرده است.اما نکته قابلتوجه اینکه ۸۰ درصد از ۷۰۰ تن فلفل و خیار تولید شده در این گلخانه به خارج از کشور صادر میشود و برای کشور ارزآوری میکند.
درست در آستانه بلندترین شب سال، تهران نفسهایش را تندوتند بیرون میداد. خیابانهایش پر شده بود از هیاهوی زندگی؛ از ازدحام مردمی که چه با خریدهای آخرین ساعات و چه با شوق رسیدن به دورهمیهای مهربانی، شهر را به پارکینگ سیاری از عشق بدل کرده بودند. بوقهای پیاپی و صفهای طولانی پشت چراغقرمز، نه نشانه بیحوصلگی که طنین شور و اشتیاقی بود برای جشنگرفتن زندگی، حتی در میان پیچوخم روزمرگی. این شلوغی، خود روایتی دیگر از همان امید جاری بود: ملتی که با تمام وجود، برای لبخند هم در تکاپوست.
خبر خوش از هرمزگان آمد: سد جگین، دومین سد بزرگ استان، پس از بارشهای رحمت الهی، سرریز کرد. این سرریز، تنها آب نیست؛ برکت است برای زمینهای تشنه، امید است برای کشاورزان و نویدی است برای آینده. این فصل از کتاب امید، روایت هموطنان است که چشم به آسمان دوخته بودند و امروز شکرگزارند.
و در آستانه شب یلدا، فصل مهر در گوشهگوشه ایران جاری شد. در گیلان، دانشآموزان ۶۵۰ بسته یلدایی برای خانوادههای نیازمند تدارک دیدند. در سمنان، ۶۸۱ زندانی واجد شرایط با مرخصی به آغوش خانواده بازگشتند و در آذربایجان شرقی، جامعه حملونقل جادهای با آزادی ۵۰ زندانی جرایم غیرعمد، درس مسئولیت اجتماعی را به همه داد. این سه روایت، یک پیام واحد دارند: در فرهنگ ما، هیچکس در طولانیترین شب سال، تنها نیست.
اینها، تنها برگهایی گزیده از فصلهای امید ایران در یک روز بودند. از جاسک تا البرز، از تهران تا ایلام، داستانی واحد تکرار میشود: داستان مردمی که با همدلی، تاب میآورند، با علم، پیشرفت میکنند و با مهر، زندگی میسازند. این گزارش را ببندیم، اما بدانیم کتاب ایران، هر روز فصل تازهای از امید را ورق خواهد زد.
نظر شما در مورد این مطلب چیه؟