به گزارش خبر۲۴، بلکه بازتاب و پیامدهای مستقیم ژئوپلیتیکی دارند. در ماههای اخیر، استان سویدا، با اکثریت جمعیت دروزی، تبدیل به گرهی تازه در بازی شطرنج قدرتهای منطقهای و گروههای مسلح سوری شده است؛ گرهی که بازیگران اصلی آن را جامعه دروزی، گروه تحریر الشام به رهبری ابومحمد جولانی، دولت سوریه، ایران و اسرائیل تشکیل میدهند.
دروزیهای سوریه، فرقهای مذهبی با ساختار بسته، طی سالهای جنگ داخلی عمدتاً کوشیدهاند بیطرفی خود را حفظ کرده و از ورود به میدان جنگ پرهیز کنند. آنها که اکثراً در استان سویدا ساکناند، در طول بحران سوریه بهجای پیوستن به اپوزیسیون یا نیروهای دولت، مسیر مقاومت محلی و خودمختاری نسبی را در پیش گرفتند. با این حال، در سالهای اخیر و بهویژه پس از فروکش نسبی درگیریهای نظامی در سوریه، این جامعه با فشارهای تازهای مواجه شده است: فقر، سقوط اقتصادی، گسترش شبکههای قاچاق، فساد گسترده و احساس رهاشدگی از سوی دولت مرکزی.
این وضعیت، زمینهساز خیزشهای مدنی و محلی در سویدا شد؛ خیزشهایی که اکنون با شکلگیری گروههای مسلح بومی همراه شده و به شکل مستقیم علیه مراکز امنیتی رژیم سوریه و باندهای قاچاق وابسته به آن هدفگیری میشود. در این میان، یک نام به شکل مشکوکی در این منطقه پدیدار شده: تحریر الشام. این گروه افراطی که سابقاً با عنوان جبهه النصره و بهعنوان شاخه رسمی القاعده در سوریه شناخته میشد، اکنون در تلاش است با فاصلهگرفتن از گذشته افراطیاش، خود را بهعنوان یک نیروی ضداستبداد، ضدایران و حتی قابل مذاکره با غرب و اسرائیل معرفی کند.
تحریر الشام، که پایگاه اصلیاش در استان ادلب در شمال غرب سوریه است، در هفتههای اخیر به شکلی خزنده و غیررسمی، به مناطق جنوبی کشور نزدیک شده است. گزارشهای متعدد از حضور عوامل این گروه در مناطق مرزی درعا، ریف سویدا و حتی تعاملات پشتپرده با قاچاقچیان محلی منتشر شده است. ورود احتمالی جولانی به جنوب، زنگ خطر بزرگی برای دروزیها به صدا درآورده و منجر به شکلگیری جبههای نظامی از سوی آنان علیه هرگونه نفوذ بنیادگرایان شده است. رهبران محلی دروزی، از جمله لؤی البلعوس، اعلام کردهاند که اجازه هیچگونه حضور سلفیها یا نیروهای مشکوک را در مناطقشان نخواهند داد؛ چه از سوی دولت و چه از سوی گروههایی مانند HTS.
در این میان، اسرائیل بهعنوان بازیگر همیشهحاضر در معادلات جنوب سوریه، در سایه این تحولات فعالتر شده است. طی سالهای اخیر، اسرائیل با استفاده از خلأ قدرت در این منطقه، کوشیده یک منطقه حائل امنیتی میان خود و نیروهای تحت حمایت ایران در سوریه ایجاد کند. این اقدامات شامل حملات مکرر هوایی به مواضع ایران و حزبالله در جنوب، و تماسهای اطلاعاتی و تبلیغاتی با رهبران محلی دروزی در جولان بوده است. اکنون، به نظر میرسد که اسرائیل در تلاش است با بهرهگیری از ناآرامیها در سویدا و حتی شاید با استفاده تاکتیکی از تحریر الشام، طرح «جبهه جنوبی ضدایرانی» را تقویت کند.
از سوی دیگر، ایران و محور مقاومت بهشدت نگران تحولات این منطقهاند. جنوب سوریه، بهویژه حوالی قنیطره و درعا، برای ایران اهمیتی حیاتی دارد؛ چراکه یکی از خطوط پیوند جغرافیایی بین تهران، بغداد، دمشق و بیروت است. از این رو، گسترش نفوذ اسرائیل یا جولانی در این منطقه میتواند توازن راهبردی را بهضرر محور مقاومت تغییر دهد. به همین دلیل، تحولات سویدا نهتنها از منظر داخلی سوریه، بلکه از چشمانداز کلانتر جنگ نیابتی ایران و اسرائیل در خاک سوریه باید دیده شود.
دولت سوریه نیز در این میان با بحرانی پیچیده مواجه است. از یک سو، با نارضایتی شدید مردمی در سویدا روبهرو است که نه تنها بهدلیل فشار اقتصادی بلکه بهدلیل بیتفاوتی حاکمیت به مسائل محلی به خیابان آمدهاند. از سوی دیگر، با نفوذ عناصر تندرو مانند HTS در مناطق تحت کنترلش مواجه است. ضعف ساختار امنیتی و تکیه بیش از حد بر نیروهای نیابتی، دولت دمشق را در موقعیتی تدافعی قرار داده که نه میتواند قدرت را بازیابد و نه قادر است بحران را مدیریت کند.
در جمعبندی، آنچه در جنوب سوریه در حال وقوع است، نه صرفاً یک بحران محلی یا شورش اقلیتی ناراضی، بلکه تبلور مرحلهای تازه از جنگ نیابتی چندجانبه در خاک سوریه است. منطقهای که زمانی حاشیهای امن برای دمشق محسوب میشد، اکنون به تقاطع درگیری میان جامعه بومی، دولت مرکزی، افراطگرایان، محور مقاومت و اسرائیل بدل شده است.
آینده این میدان، بهطور مستقیم با تصمیمات تاکتیکی بازیگران منطقهای گره خورده و میتواند مقدمهای بر تغییر توازن قوا در کل جغرافیای سوریه باشد.
سناریوهای آینده و اهداف احتمالی بازیگران
با در نظر گرفتن روندهای فعلی، چند سناریوی محتمل برای آیندهی تحولات جنوب سوریه وجود دارد که هر یک میتواند معادلات منطقه را، بهویژه در ارتباط با ایران، دستخوش تغییر کند:
سناریو نخست: تقویت یک «جبهه سوم» ضدایرانی در جنوب
در این سناریو، گروههایی مانند تحریر الشام، با حمایت اطلاعاتی و تاکتیکی از سوی اسرائیل یا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، موفق میشوند در خلأ قدرت جنوب سوریه جای پای ثابتی باز کنند. هدف از این اقدام، نه تنها گسترش نفوذ ایدئولوژیک یا سیاسی جولانی است، بلکه ایجاد یک مانع زمینی بین ایران و جنوب لبنان است. این مانع میتواند ارتباط لجستیکی و نظامی ایران با حزبالله را بهطور کامل مختل کرده یا دستکم دشوار سازد.
در صورت موفقیت این طرح، اسرائیل بهنوعی به رؤیای دیرینه خود برای ایجاد «کمربند حائل سنیِ ضدایرانی» در مرزهای سوریه دست مییابد.
سناریو دوم: درگیری مستقیم محور مقاومت با تحریر الشام در جنوب
اگر گسترش نفوذ HTS در جنوب ادامه یابد و تهدید آن برای مسیرهای ارتباطی ایران افزایش پیدا کند، احتمال دارد نیروهای وابسته به ایران مانند حزبالله لبنان، فاطمیون یا حتی ارتش سوریه با هدایت مشاوران ایرانی، وارد میدان درگیری مستقیم با این گروه شوند. این سناریو، سطح تنش را بهشدت بالا خواهد برد و ممکن است آتش جنگی جدید در مرزهای جولان شعلهور شود که با دخالت بیشتر اسرائیل همراه خواهد بود.
سناریو سوم: تقویت جنبش دروزیِ مستقل و همسو با محور مقاومت
اگر ایران و متحدانش بتوانند با هدایت نرم، حمایت اقتصادی یا امنیتی از جامعه دروزی انجام دهند و مشروعیت گروههای رادیکال سنی را در آن مناطق تضعیف کنند، احتمال دارد دروزیها بهعنوان یک نیروی سوم، تبدیل به متحد غیررسمی محور مقاومت شوند. این سناریو گرچه پیچیده و دشوار است، اما میتواند مسیر جدیدی برای ایران در جنوب سوریه ایجاد کند که مستقل از اسد و حزبالله باشد.
سناریو چهارم: فروپاشی نظم محلی و تبدیل سویدا به منطقه آشوب
در صورت ادامه بیثباتی، عدم مداخله جدی دولت سوریه و افزایش نفوذ همزمان قاچاقچیان، عناصر HTS، و تنشهای داخلی دروزیها، سویدا ممکن است به منطقهای بیدولت و بیثبات تبدیل شود. این وضعیت میتواند مشابه «درعا» در سالهای ۲۰۱۲–۲۰۱۵ باشد و بهمرور پای نیروهای خارجی از جمله اسرائیل و آمریکا را نیز بهصورت مستقیم باز کند. در این وضعیت، ایران با خطر فقدان کنترل کامل بر جبهه جنوبی مواجه خواهد شد.
تحولات جنوب سوریه بیش از آنکه در ظاهر نشان میدهند، اهمیت راهبردی دارند. در ظاهر، مسئله اعتراضهای محلی در سویداست، اما در عمق، نوعی مهندسی ژئوپلیتیکی جدید علیه نفوذ ایران در جریان است. گسترش پروژهی جولانی، همراه با چراغ سبزهای احتمالی از سوی اسرائیل یا برخی کشورهای عربی، در واقع بازطراحی یک خط تماس جدید در مرزهای مقاومت است.
ایران اکنون نه فقط باید نگران شمال سوریه یا شرق فرات باشد، بلکه با جبههای ناپایدار و غیرقابل پیشبینی در جنوب نیز مواجه شده که ممکن است یکی از اصلیترین مسیرهای راهبردیاش را در معرض تهدید قرار دهد.